سیصد
و چهلمین روز حصر رهبران جنبش سبز هم گذشت، سیصد و چهل روز که این دیوار را کشیده
اند تا به خیال خود با خلق فاصله، جنبش را زمینگیر کنند و بدنه اجتماعی جنبش را از
نظرات رهبران اصلی آن محروم کنند. در مقابل شاید بهترین استراتژی بازخوانی بیانیه
ها، مصاحبه ها، سخنرانیها و شرح دیدارهای رهبران سبز است تا با استفاده از آنها،
اصول جنبش یادآوری گردد و این خلأ تا حد امکان کم ضرر و این مکر تا حد امکان کم
اثر گردد.
متن
زیر گزیدههایی از متن صحبتهای میرحسین موسوی است که در دیدار با جمعی از
ایثارگران در تاریخ ۵
اردیبهشت ۱۳۸۹ بیان گردید، دیداری که صحبتها و نکات بسیار مهمی در آن
بیان گردید:
- با گذشت زمان ارتباطمان را با مردم از دست دادیم: ما متأسفانه با گذشت زمان ارتباط خودمان را با این مردم از دست دادیم
و فکر کردیم که بیشتر از آنها می دانیم و می توانیم به آنها هر چه خواستیم بگوییم
و مردم هم باید اطاعت کنند . از عقل جمعی استفاده نکردیم. موقعیتها و مقامها و
ساخت قدرتی که بر پایه ی منافع و فساد در بعضیها شکل گرفت موجب شد رجوعمان به
توده و اکثریت مردم کاهش پیدا کند و کم کم آن را از دست دادیم و در این زمینه
متأسفانه ضعیف شدیم، و فقط پوسته ی اسلامی را نگه داشتیم.
- با این شیوه ناکارآمدی و هر مشکل را به نام اسلام تمام می کنند: ای کاش این تغییر به نام اسلام نبود و این قدر خسارت
نمی داشتیم، چرا باید امروز هر کاری که انجام می شود و هر ناکارآمدی و هر مشکلی که
وجود دارد به نام اسلام تمام شود؟ مخصوصاً که با اغراق از اسلام نام می بریم و
مدام در اشارات خود از آیات و روایات دم می زنیم حتی در مورد زلزله تهران که امکان
وقوع آن وجود دارد و ما هم قبول داریم اما دولت که نباید در این خصوص از اسلام خرج
کند. ما همیشه باید فکر کنیم که تهران در خطر زلزله است و برایش همواره راه حل
داشته باشیم.
- به جای جلوگیری از فعالیت احزاب جوانمردانه با آنان رقابت کنید: وی با اشاره به جلوگیری از فعالیت دو حزب مشارکت و
مجاهدین انقلاب اسلامی گفت : شما اگر می گویید این حزبها خوب نیستند یک حزب خوب
تشکیل دهید که با اینها جوانردانه رقابت و مقابله کنند تا اگر توانستند خود به خود
زمینهاش را در جامعه از بین ببرند. قرار
بود رقابت سیاسی داشته باشیم و این مرّ قانون اساسی در مورد آزادی تشکلهای سیاسی
است و به نفع ماست. این به آن معنا نیست که همه تشکلها خیلی خوب باشند. ممکن است
حزبی در کشور شکل بگیرد که تشکل بدی باشد ولی راه حل آن حذف شدن در فرآیند رقابت
است که ابواب جمعی مردم در یک فضایی بهترین را انتخاب کنند. این هم متأسفانه به
نام اسلام تمام شده است و به همین دلیل کسانی که با این رفتار مخالفند و پایبند
ارزشهای انقلاب و راه امام هستند باید به شکلهای مختلف نشان بدهند که این اسلامی
که ما می شناسیم این نیست.
- این اسلام نیست: اسلام، کسی را نمی زند، کسی را نمی گیرد، تهمت نمی زند،
کسی را در زندان نگه نمی دارد و محدودیت ایجاد نمی کند، اسلام یقیناً مدافع
نیرومند اقتصاد ملی و عظمت و استقلال کشور است، این وظیفه ی فوق العاده مهمی است
که در رفتار و کردارمان نشان بدهیم که این اسلام مدافع استقلال ماست و حاضر نیست
یک ذره از استقلال ما از دست برود. منتها ما که در حکومت نیستیم در کنار حکومتیم.
- به جنبش سبز تهمت وابستگی می زنند و خود دنبال نامه نگاری و جلب توجه
هستند: این حرکت(جنبش سبز) صد در صد یک حرکت مستقل است ولی
مخالفان به جنبش سبز نسبت ناروا می دهند و آن را به سلطنت طلبها، منافقین، آمریکا
و اسراییل منتسب می کنند. در حالی که آنها خودشان با یک حالت زیگزاگی که بیشتر به
سیاست خارجی ما لطمه می زند نامه نگاری هایی با سرکردههای قدرتهای جهانی دارند.
از یک طرف فحش می دهند و از طرف دیگر دنبال جلب نظر چین، روسیه و یا دیگری هستند.
آنگاه ما را به رابطه خارجی متهم می کنند. این به این دلیل است که استقلال یک ارزش
جاافتادهای در میان ملت ماست. ملت ما نسبت به این مسئله حساسیت دارد و اگر یک
حرکتی را به خارجیها منتسب کنند طبیعی است که آن حرکت لطمه می خورد و چهرهاش
مکدر می شود.
- شمشیر نمی کشیم تنها عنصر پیش برنده ما آگاهی است: امروز یکی از نشریات سپاه را خواندم که نوشته باید
امتیاز فعالیت مجمع روحانیون مبارز را هم لغو کرد. آنها نگاهشان اینطوری ست، می
خواهند تمام تشکلها را از بین ببرند و یقیناً بعد به حساب بقیه ی تشکلها و گروهها
خواهند رسید. در چنین حالتی شبکهها و هیئتها اهمیت فوق العادهای پیدا می کنند.
مواظب خود بودن، مواظب خانواده بودن، مواظب محله بودن، مواظب جامعه و هر چه
پیرامون ما هست بودن، اهمیت زیادی پیدا می کند. ما در این مصاف ، نمی خواهیم که
شمشیر بکشیم و با یک حالت رزمی به میدان برویم. ما تنها عنصری که داریم و قدرتش از
همه اینها بیشتر است ایمان و آگاهی است. باید این دو را تقویت کنیم. ایمان به یک
دین رئوف و دینی که امام مطرح کرد :پیشتاز و روشن، که بتواند در سطح جهانی و در
سطح داخل پاسخگوی مشکلات باشد. از طرف دیگر آگاهی نسبت به حقوق اساسی مردم. مردم
باید بدانند که حقوقی دارند و حقوق آنها دارد ضایع می شود.
- اینگونه نمی شود کشور را اداره کرد: نباید حکومت برای مردم تصمیم
بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به زشتی این کار پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر
که به فرض خیلی آدمهای عالی که تمام حسنهای جهان در آنها جمع شده باشد، بنشینند
یک عدهای را کنار بزنند، عدهای را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج
ملیونی بگویند از داخل اینهایی که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت
برخورد با یک ملت است. زشتی این کار را نمیفهمیم ، چون داخل آن هستیم و لمس نمی
کنیم. بله وقتی که یک نمایندهای خائن از آب درآمد با او باید با شدت و غلظت
برخورد کرد و او را بیرون کرد. از گذشته هم برای این کار راه داشتیم اما حالا
انتخابات را به این شکل انجام می دهیم که مدام گزینش انجام دهیم، تمام دهانها را
ببندیم، تمام مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می خواهیم، رأی
بیاورد و بعد صندوقها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات عجیب و غریب انجام
بدهیم. اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد(دراینصورت) کشور به اینجا میرسد که
الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشور ماست و از لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی
تهدیدات داخلی بیشتر است.
- میزانی برای سنجش موفقیت جنبش سبز: ما نباید بگوییم که خیابانها زمانی از جمعیت زیاد و در زمانی کم
بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در کدام نقطه ایستاده است. باید شاخص و
اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی از این حقوق چقدر است تا اینکه بدانیم در
آینده چگونه باید کشور اداره شود؟ آیا این آگاهی در سطح جامع گسترده تر شده یا کم
کم دارد دایرهاش تنگ تر می شود. اگر ما نسبت به این موضوع پیشرفت داشتیم زمینه ی
تغییر جدی را در کشور ایجاد کرده ایم.
- آنچه جریان حاکم را به رسانهها حساس کرده است: دلیل حساسیت جریانی که برسر کار است نسبت به رسانهها
همین است و این موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر هیچ بحرانی نداشتیم که روزنامهای
مانند بهاربسته نمی شد و یا یکی دو مناظرهای که بیشتر نگذاشتند پا بگیرد و برنامه
قطع یا یکطرفه شد. تمام اینها نشانگر اهمیت این مطلب است که قدیم می گفتند پاشنه
آشیل و یا چشم اسفندیار.
- دامنه آگاهی را به روستائیان و کارگران و کشاورزان بکشانیم: باید آگاهی را گسترش دهیم، باید دامنه آگاهی را به
روستاییان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان بکشانیم به آنها بگوییم این
زندگی، شایسته شما نیست. شما حق دارید که یک نماینده بفرستید.شما حق دارید که صنعت
مستقل داشته باشید، اقتصاد ملی خوبی داشته باشید. از چنین حقوقی برخوردارید. شما
حق دارید در جامعه صحبت و نظر خودتان را اعلام بکنید و به نظر شما باید اهمیت داده
شود این صدا و سیما از پول جیبی شما اداره می شود. شما باید پشت این تریبونها
باشید.
- با این انتخابات واتفاقات بعد از آن ، ایده برگشت به حقوق اساسی متولد
شد: باید به مردم اینها را انتقال بدهیم و اینکه حکومت دینی
و جمهوری اسلامی به معنای باز شدن تمام راهها برای ابراز نظر و خلاقیت آنها و
بودن آنها در صحنه واقعی است نه اینکه آنها نتوانند از این صدا و سیما و امکانات
عادی هم استفاده کنند.برداشت من این است با این انتخابات واتفاقات بعد از آن یک
ایدهای در داخل کشور مبنی بر برگشت به حقوق اساسی متولد شد که برگشت ناپذیر است.
کافیست که از این، مثل یک گیاه و گل پاسداری کنیم وبگذاریم تناور وگسترده شود. در
قرآن آمده است که خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان تغییر
دهند. این آگاهی زمینه تغییرات وسیعی را در جامعه و حکومت ایجاد خواهد کرد.
- سینه به سینه و با خلاقیت انتقال اطلاعات کنیم: ما باید روشهایمان را به روزتر کنیم. حالا که روزنامه
نداریم باید راههای تازهای پیدا کنیم ضمن آنکه دنبال روزنامه هستیم تا از طریق
قانونی رسانه داشته باشیم اما از طریق رسانههای مجازی که یقیناً جزء حقوق ماست از
طریق هیأتها از طریق خانواده و سینه به سینه باید اطلاع رسانی کنیم. این اطلاع
رسانی هم باید حول مسئلهای که در آن اجماع داریم با روشهای جدیدی که در حین کار
به دست می آوریم انجام دهیم .دائم باید فکرهای نویی ارائه دهیم که یک جمع خلاق را
داشته باشیم و روشهای نو برای جامعه مان داشته باشیم.
- زندانیان گمنام: الان در زندان متأسفانه غیر از افرادی که شناخته شده
اند زندانیهای عجیب و غریبی می بینید که پنج سال – شش سال به دلیل اینکه در ۲۵خرداد در راهپیمایی شرکت کرده اند محکوم شده اند. ما می
گوییم این را دین نمی پذیرد، اسلام نمی پذیرد،این با هیچ مبنای دینی که ما می
شناسیم سازگاری ندارد. بیایید ثابت کنید که دین اسلام چنین است. تا یکی کوچکترین
تکانی می خورد زود یک مارک محارب میزنند. الان زندانیانی هستند که ناشناس هستند،
پرونده بعضیشان اصلا گم می شود ،برخی هستند ماهها اصلا کسی سراغشان نمی رود. آنکه
مشهور است به او می رسند چون بالاخره اسمش در سایتها مطرح است. افرادی هستند که
تکلیفشان واقعاً روشن نیست، ما می گوییم اسلام با این مسئله سازگاری ندارد.
- از حقوق اساسی ملت نباید بگذریم: از حقوق اساسی خودمان نباید بگذریم اما ضعف و ناتوانی و
عدم تدبیرمان را هم نباید به اسلام نسبت بدهیم. این اصلاً ربطی به اسلام ندارد ما
می توانیم کشوری اسلامی و بهترین موقعیت و دوستان را در جهان داشته باشیم و از
طرق سیاسی در جاهایی که لازم است از خودمان دفاع کنیم .چنانچه ملت ما در
دفاع مقدس نشان دادند بر سر ارزشها حاضرند تا آخرین قطره خون بایستند. با این که
به طور قطع بهترین فرصتهای توسعه کشور را با افزایش قیمت نفت از دست دادیم و
درآمدهای عظیمی که در چهار پنج سال اخیر به دست آوردیم همه را به باد فنا دادیم و
متأسفانه برعکس موقعیت کشور را به سمت بدتر شدن با بد استفاده کردن از درآمدها
بردیم. من میگویم اینها باید شناخته شود و دوستان، آنهایی که در زمینه اقتصاد
نظریه پردازند به یک شکل، آنهایی که از نظر فرهنگی صاحب نظرند به شکل دیگر، این
آیتمها را به اطلاع مردم برسانند تا زمینه دگرگونی در این وضع ایجاد شود.
- راه حلها را با قید اینکه دنبال قدرت و منفعت نیستیم دائم باید اعلام
بکنیم: از طرف هم باید دلسوز باشیم و مشفقانه حاکمان را نصیحت
کنیم و بگوییم راهی که شما می روید بیراهه است. در اطلاعیه شمارۀ هفده یک موضوع
اساسی را طرح کردیم که خیلی توجه نشد، گفتیم شما فکر نکنید وقتی با کسی قرارداد می
بندید اصلاً جنبش سبز وجود ندارد. شما همین چهار پنج تا کار را بکنید خواهید دید
این آب گل آلود کشور و این وضعیت بحرانی کشور به سمت بهبود خواهد رفت. ما راه حلها
را با قید اینکه دنبال قدرت و منفعت دیگری نیستیم دائم باید اعلام بکنیم. بگوییم
که کم هزینهترین راه برای اینکه کشور از این مشکلات نجات پیدا کند این است که شما
در رویه تان تغییراتی ایجاد کنید.
- مرده هایی سیاسی که توسط حکومت زنده شدند: این روشی که هر کس بر خلاف شما صحبت کند و راه حلی
ارائه دهد را صهیونیست یا منافق می نامید و او دلبسته به آمریکا، برانداز و محارب
می شود این به نفع شما و به نفع کشور نیست ،این تقویت محارب و منافق است. منافقین
با این جنایت هایی که در داخل کشور داشته اند ، با این همکاری هایی که با صدام
داشتند مردهای شده بودند که ننگ ابدی بر پیشانی انها مانده است. شما وقتی فرزندان
این ملت که دو سه میلیونشان در یک روز یک خیابان را پر می کنند به منافقین نسبت می
دهید ، آیا شما منافقین را تضعیف می کنید؟ یا نفاق را تقویت می کنید؟از آنطرف
جریان سالمی که در کشور جامعه را متمایل به اسلام می کند، شما پیشانی بند جبهه آنها
را که به عنوان یادگاری حفظ کرده اید پنهان می کنید که به آنها نگویند بسیجی و
طرفدار امام.
- خشونت هرگز؛ راه حلها فقط مسالمت آمیز باشد: تا راه حلهای اسلامی مسالمت آمیز خدای نکرده در این جریانات فراموش نشود و جوانان
هرگز به راه حلهای خشن روی نیاورند. چون با این همه دستگیری و سرکوب و زدن و گرفتن به جامعه نمی توان مطمئن بود در آینده حرکتهای خشن و تند یقیناً به ضرر ملت ماست و به ضرر جنبش سبز است که باید مراقب
باشیم این اتفاق نیفتد . ملت کم قربانی نداده است و بنده در انتها باز هم
برمی گردم به صحنههای جبهه ها. من همیشه غبطه می خوردم به آن فضاهای نورانی، طوری نشود که از آن
فضاهای روحانی نتوانیم به راحتی در جامعه صحبت کنیم. زیرا الان چنین حالتی بوجود
آمده که کم کم این ارزشها هم دارد زیر سؤال می رود.
- دولت برداشتهای شخصی و فرقهای را به دین وصل می کند و
اگر به این موضوع ناکارآمدی هم اضافه شود آن وقت هر نوع مشکلی به اسلام نسبت داده
خواهد شد.
- مردم برادران و خواهران هم هستند. صحنههای زدن، کشتن
یا خبرهایی که درباره ی زندانها هست و توقیف روزنامهها روی آنان تاثیر بد می
گذارد. بنده اصلا به این روزنامه یا آن روزنامه متمایل نیستم ولی مگر چکار کردند
که آنها را قیچی کردید و بستید؟
میرحسین موسوی دعا کرد تا انشاالله خداوند این بحران را
در نهایت به نفع ملت و انقلاب ختم کند تا ما شرمنده ی خون شهدا نباشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر