۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

به نام مجاهدین خلق، به رسم ترور و خیانت. جنبش سبز مبرا از چنین هم آوایی است


جنبش سبز جنبشی متکثر اجتماعی است که مرزهای خود را تا منتهای گروه‌ها و افرادی که به حداقل‌های جنبش معتقدند گسترده است، حداقل‌هایی‌ که به هر حال شامل گروه مرتجع و فرقه‌هایی‌ که خشونت علامت شناسه‌شان هست نمی‌شود و خط ممیزه واضحی را میان اینها و جنبش سبز مردم ایران میکشد، حداقل‌هایی‌ که بارها از زبان میرحسین عزیز و سایر اسطوره‌ها و سیاست ورزان پذیرفته شده جنبش تاکید و تبیین شده. یک علت چنین تاکیدی جلوگیری از خطر سو‌ٔ استفاده گروه‌هایی‌ است که چون خود، با هویت فعلی در داخل ایران منفورند و در خارج شناخته شده بر این کشتی سوار نشوند تا از محل چنین زندگی‌ انگلی برای خود هویت کذبی دست و پا کنند و چند صباحی بیشتر لاشه در شرف گندیدن خود جانی بخشند. نماد چنین گروه‌هایی‌ "مجاهدین خلق" است، گروهی که نامش با تروریسم عجین شده و عنوانش با خیانت به همه ارزش‌هایی‌ که هویت ملی‌ یک ملت رو میسازه، فرقه‌ای که مشخصات کامل یک فرقه نیمه مذهبی‌ مرموز قرون وسطایی که در آن هویت افراد در خواست‌های امرا آن نابود میشود همخوانی دارد و فعالیت‌هایش با بدترین گروه‌های تروریستی حال حاضر دنیا.

گروهی که نامش در ایران به نفرت آغشته است و چنین باوری در میان مردم همواره دستاویز بخش‌های تمامیت خواه حاکمیت قرار گرفته تا با استفاده از چنین حسی، با جلب افکار عمومی‌ دست به سرکوب دیگر گروه‌های منتقد و مخالف بزنند، و واضح است در چنین شرایطی و با چنین کارکردی مرگ این گروه مطلوب حاکمیت نباشد.

از طرفی‌ دیگر این گروه، در پی‌ حوادث بعد از انتخابات و ظهور و بروز و تغییر فاز جنبش سبز انتخاباتی ایران به جنبش سبز اعتراضی، این گروه با تحریف واقعیات مسلم، دست به معرفی‌ خود به عنوان یکی‌ ازگروه‌های داخل این حرکت ضاد، وقعیتی که به طنزی تلخ میماند. مریم رجوی، سرکرده این گروه بی‌ توجه به سرخی خونی که به دست‌هایش آغشته روسری سبز بسر کرد و فریاد همراهی سوی داد، غافل از اینکه چنین مکری برای مردمی که هر کدام حجله شهیدی که به خیانت این گروه به قتگاه‌ها فرستاده شده سر کوچه‌هایشان داشته اند، عمل نخواهد کرد که مگر میشود چنین خیانتی را شست؟

به هر حال، بر همه ما واجب است که در تبیین چنین تمایزی تاکید کنیم و از این رهگذر در تبیین هویت خشونت گریز و ضدّ تروریستی آن تاکید کنیم. ما گروهی مردم صلح طلبیم که در پی‌ ساخت بنیان‌های دموکراسی هستیم، ما را چه به هم سنگری با گروهی که هویت‌شان با تروریسم و تحجر همسان تعریف میشود؟

نامه زیر خطاب به سازمان‌های بینلمللی است، فارغ از اینکه با همه کلمات و عبارت آن موافقت داشته باشم بر محتوای اعتراضی آن به تلاش بعضی‌ از لابی‌های آمریکا برای خروج این سازمان از گروه‌های تروریستی معترضم. من یک اصلاح طلب ام، هویت‌ام در حرکتی آهسته و حساب شده به سمت تغییر تعریف میشود، یک علت آن این است که دیده‌ام که همکاری و خدمات متقابل چنین گروههای تروریستی و حاکمان تمامیت خواه چه بر سر مردمان می‌آورد.

متن نامه به شرح زیر است:


خانم کلینتون ، آزاد گذاشتن یک گروه تروریستی که حتی در گروه خود ، به آزادی و حقوق بشر و دمکراسی اعتقادی ندارند، هیچ کمکی به روند دمکراسی در ایران نیست، وقتی یک گروه خشن ، با اعضا خود بر اساس اصول انسانی رفتار نمی کند، چه کمکی می تواند به دمکراسی در ایران بکند؟!


رژیم ایران ، تنها از اینکه این گروه آزادی بیشتری برای فعالیت یافته است، سو استفاده خواهد کرد تا جنبش آزادی خواهی ایران را بیشتر سرکوب کند و هر کسی که کوچکترین فعالیت آزادی خواهانه ای داشته باشد را منتسب به این گروه کند.


شصت سال پیش ، دولت آمریکا با کودتا در ایران ، روند دمکراسی در ایران را مختل کرد و شصت سال است که ایرانیان ، با خون و گوشت خود ، هزینه این اشتباه را می دهند ، لطفا یک تصمیم غلط دیگر نگیرید.


خانم کلینتون، صرف اینکه کسی مخالف رژیم ایران باشد، او را طرفدار دمکراسی و آزادی خواه نمی کند، شما اعمال تروریستی و نقض حقوق بشر توسط رهبران مجاهدین (درباره اعضا سازمان) را در نظر بگیرید و مطمین باشید این گروه هیچ کمکی برای دمکراسی در ایران نخواهند بود.


اگر قرار باشد مجاهدین صرفا به دلیل مخالفت با رژیم ایران از لیست خارج شوند، یادتان باشد که القاعده هم مخالف و دشمن رژیم ایران است.


Dear Madam Secretary, letting a terrorist group free, who do not appreciate the true concept of freedom, human rights including democracy will never be in favour of achieving democracy in Iran.

The Mujahidin Khlagh (“MEK”) is a violent and ruthless group that has savagely killed innocent Iranians in their war against the regime. We question the validity of this group as an effective tool to bring democracy to Iran.

The Iranian regime will most definitely take advantage of the MEK being free from the terrorist list and utilize it against the Green Peace Movement. The Iranian regime will associate freedom fighters with the MEK group to justify the mass executions of innocent civilians that has been ongoing since the Green Peace Movement started two years ago.

Sixty years ago the US interrupted the democracy in Iran by staging a coup against Prime Minister Mosadegh, who was leading Iranians to a democratic regime. It has been sixty years that Iran and the Iranian public have had to compensate for this intrusion through sacrificing their blood and soul.

We are pleading that the United States would not make the same mistake again! Madam Secretary, just being a force against the Islamic regime in Iran, does not make a group democratic or puts them in the category of freedom fighters. If you consider the activities of the MEK leaders in detail, you will realize that they are incapable of helping to bring democracy or freedom to Iran in any shape or form! If the United States believes that the MEK should be eliminated from the terrorist list for opposing the Iranian regime, we remind you of the Al-Qaida and its atrocities against humanity which is still ongoing.

۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

دریاچه ارومیه به سمت مرگ محتوم‌اش گام میزند و مدیریت مریضی که بهرمندی از آن تنها بهره ما از عدالت این حاکمیت است

فوریت طرح آبرسانی به دریاچه ارومیه در مجلس رای نیاورد تا این پهنه نیلگون کشور یک گام دیگر به مرگ محتوم‌اش نزدیک شود و داغی‌ دیگر بر پیکره سرزمین مان نهاده شود، مرگی که تنها در خشکیدن یک پهنه آبی خلاصه نمی‌شود که به همراه خود حیات یک منطقه بزرگ و پر جمعیت کشور را هم به مخاطره خواهد افکند. آنچه که متصور است از دست رفتن ظرفیت کشاورزی در بخش بزرگی‌ از کشورمان است که حیات آن منطقه به آن وابسته است و گردباد‌هایی‌ که تنها نمک و مرگ را نصیب مردم آن خطه خواهند کرد و مهاجرت را انتخاب ناگزیر‌شان خواهد ساخت. رای نیاوردنی که ریشه آن در باور‌های غلط کشور داری است که در آن کشور ملک مشاع همه مردم ایران تلقی‌ نمی‌شود که نماینده بروجرد دل‌ به حال ارومیه بسوزاند و نماینده ساری غم مردم سیستان را هم بخورد، مدیریت مریضی که درک نمیکند که راهکار‌های چکشی که حداکثر عمر فایده‌اش تا پایان ماموریت یکساله فلان استاندار است و ضررش مهمان دائمی مردم آن منطقه، اشتباه است. اینها نتیجه سو‌ٔ مدیریتی است که چنان در سالهای اخیر رخ نماینده که دیگر فاجعه نهفته در سخن آن نماینده که بجای عمل به وظیفه ملی‌ خود با صراحت می‌گوید "دریاچه ارومیه تا دو سال دیگر خشک می شود، مردم آذربایجان به فکر مهاجرت باشند" تعجب نکنیم.

کشور با سرعتی باور نکردنی رو به قهقرا میرود و علت آن سو‌ٔ مدیریتی است که دامنگیر همه عرصه ها، همه حوزه‌ها در تمامی‌ منطق کشور شده که اگر روزی مدیری در گوشه از کشور همّت به ساختن میکرد، اینک آنقدر عرصه تنگ شده که یافتن چنین مواردی محال است. سو‌ٔ مدیریتی که قوم و مذهب نمی‌شناسد و همه مردم رو به مساوات از آن بهره‌مند میسازد، چه ترک، چه عرب، لر، فارس، بلوچ یا ترکمن. بهرام مندی از مضرات حماقت‌های ناشی‌ از مدیریت‌های غلط حکومت مداران کشور و محرومیت‌های ناشی‌ از آن فصل مشترک همه مردم ایران شده.

ارومیه خشک خواهد شد، به همان دلیلی‌ که زاینده رود خشک شد، به همان دلیلی‌ که بختگان نابود شد، هامون ناپدید شد، میانکاله به قهقرا میرود، جنگل ابر با سرعت به سمت مرگ محتوم میرود، جنگل‌های شمال نفس‌های آخر را میکشند، به همان دلیلی‌ که کل منطقه سیستان را ناچار می‌کند که برای ادامه حیات ساکنینش قاچاق مواد مخدر رو به عنوان تجارت اول منطقه بپذیرند، یا خوزستانی که به تنهایی‌ هزینه کل کشور را میدهد را ناگزیر می‌کند که لابلای آهن‌ پاره‌های ناشی‌ از جنگ، به قیمت پاهایی که هر روز روی مین پاره پاره میشوند، ساکنینش لاشه‌های فلزی را جمع کند تا نانی بر سفره فرزندانشان بگذارند. به همان دلیلی‌ که ما بر آن واقفیم و کمر به تغییر آن بسته ایم.

اجازه دهید تا اینگونه این مرثیه را به پایان ببرم که جنبش سبز، جنبشی که انگیزه آن انتخاب یک فرد در قامت رئیس جمهور و در ادامه اعتراض به تقلب بر علیه آن بود، در باطن هدفی‌ بزرگتر داشت که انگیزه اصلی‌ آن قیام بر علیه نوعِ کشور داری بود که نابودی همه کشور نتیجه محتوم آن است. ما معترضیم، معترض به این حماقت‌ها که نه از کشور چیزی باقی‌ خواهد گذاشت و نه از ملت آن، ثروت و انگیزه‌های پیوند دهنده ملی‌ را از بین خواهد برد و فقر و اختلافی را جایگزین آن خواهد ساخت ، تا جایی‌ که نه از تاک نشان خواهد گذشت و نه از تاک نشان، به اینها معترضیم.