۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

رسانه‌های ما و رسانه‌های آنها

این نوشته با توجه به فراخوان‌های گروه‌های مختلف، برای الله اکبر‌های شبانه در روزهای آینده نوشته شده، عملی‌ که با اینکه خود فعلی است با کارکرد رسانه ای، ولی‌ اجرای موفق خودش هم در گرو اطلاع رسانی مناسب و موثر است.
از آغازین‌ترین روزهای جنبش سبز، از آن هنگام که حاکمیت با توجه به تجمع امکانات رسانه‌ای در انحصار خودش و کنترل امنیتی که بر سایر رسانه‌های مستقل تر داشت، اقدام به محروم کردن مخالفینِ معترض از امکانات رسانه‌های کلاسیک  موجود کرد، فعالین این جنبش اقدام به ابداع یا استفاده از رسانه‌هایی‌ کردند که در سه دهه اخیر کم سابقهٔ بود، رسانه‌هایی‌ از جنس اسکناس، یا دیوار، یا بانگ‌های شبانه. رسانه‌هایی‌ که به واقع، برای ماه ها، بزرگترین نقش را در انتقال پیام و افرینش فضایی که مردم هم را میافتند و با هم دست به کنش‌های مشترک میزدند، بازی میکرد. در این مقاله کوتاه قصد داریم مختصراً به ویژگی‌‌های این رسانه‌ها بپردازیم و در حوزه‌های مختلف، توانایی‌‌ها و کاستی‌های آن را بررسی کنیم. در این نوشتار، اصطلاحا اعمالی مانند دیوار نویسی، اسکناس نویسی، شعار‌های شبانه، پخش تراکت و دیگر اقلام تبلیغاتی، یا دیگر اعمال مشابه را فعالیت‌های رسانه‌ای و محصولات آن را محصولات رسانه‌ای می‌نامیم، چرا که فعل انتقال پیام در آنها صورت می‌گیرد. با این استدلال "دیوار" یک رسانه است، همچنین "اسکناس". از طرفی‌ تلویزیون، رادیوهای ملی‌، نشریات رسمی‌ الکترونیک و چاپی و کتاب و سایر اقلام رسانه‌ای کلاسیک را رسانه‌های تحت مالکیت، یا کنترل حاکمیت می‌توان برشمرد. عموم اینها منحصراً در اختیار دولت است و به دلایل مختلف از جمله کنترل‌های شدید حکومتی، فقدان امکانات مالی‌ و سخت افزاری و همچنین عدم برنامه ریزی و مدیریت کافی‌ از طرف منتقدین حاکمیت، دست طرف‌های مقابل حاکمیت فعلی از آنها کوتاه مانده. البته این میان وبسایت‌های متعلق به جنبش سبز یک استثنا هستند که هنوز به ایفای نقش خود مشغول اند. در این نوشته سعی‌ شده به ویژگی‌ رسانه‌های سبزِ غیر از وبسایت‌های خبری پرداخته شود، رسانه‌هایی‌ که این امکان هست که در فضاهای شهری ایران فعالیت کنند. این رسانه‌ها در قسمت‌های مختلف، تفاوت‌های واضحی با رسانه‌های سنتی‌ در اختیار حاکمیت دارند که به قرار زیر است:
ماهیت رسانه: عموم رسانه‌های تحت کنترل دولت رسانه‌های یکسویه هستند، به این معنا که ارتباط در آنها تنها از یک طرف برقرار میشود و مخاطب در آنها چیزی بیشتر از یک نظاره گر نیست که البته این مطلوب حاکمیت است. در این رسانه‌ها ارتباط موثری از طرف مخاطب به رسانه شکل نمی‌گیرد و تاثیرگذاری سعی‌ میشود یک طرفه بماند. بخش ارتباط با مخاطبین در این رسانه‌ها به شدت تحت کنترل است و سعی‌ شده تا حد امکان از آن نیز در جهت کمک به اهداف رسانه در سطحی بالاتر استفاده شود. کارکرد این جنس رسانه‌ها اصولا تبلیغاتی است و از طریق بیان و تکرار مطالبی که مطلوب مالکان و مدیران آن رسانه، تلاش دارد ذهن "نظاره گران" را در مواردی خاص که همان قرائت عمومی‌ در مسائل مختلف، مخصوصا مباحث درگیر در حوزه سیاست، پرورش دهد. این البته منحصراً مربوط به حاکمیت نیست که مطلوب عموم مدیران رسانه‌ای این است که بتوانند ابزاری خوب در جهت تبلیغ افکاری باشند که رسانه‌شان برآمده از آنهاست. از طرفی‌ می‌توان رسانه‌های دیگری نیز در حاکمیت یافت که در ظاهر "یکسویه" نیستند، بطور مثال جلسات تشکیل شده در مساجد. یعنی‌ کنش در آنها دو طرفه است، ولی‌ مدیران آن سعی‌ کرده اند از طریق گزینش و فیلترینگ شدید مخاطبین و همچنین سنگین کردن وزن بخش رسانه نسبت به مخاطب، هدف تبلیغاتی و تاثیرگذاری  یکسویه آن را به ثمر نشانند.
در مقابل رسانه‌های سبز توزیع بهتری در انواع دارند: تراکت یک رسانه سنتی‌ یکسویه است، دیوار هم همچنین، اسکناس نیز پیام را تنها از یک طرف انتقال میدهد، ولی‌ اعمال رسانه‌ای مثل شعار دادن، یا فعالیت در محیط‌های مجازی که قوی‌ترین ابزار رسانه‌ای منتقدین است رسانه‌هایی‌ هستند دو سویه، به این ترتیب که امکان ارتباط دو سویه در آنها موجود است. وقتی‌ شعاری داده میشود و گوشی آن را می‌شنود، دقیقا امکان کنش برعکس و هم وزن آن موجود است. وقتی‌ کامنتی در توییتر منتشر میشود، امکان انتشار هم سطحِ برعکس آن از طرف خوانندگان وجود دارد. البته این همه داستان نیست: به سبب شرایط رسانه‌های سبز امکان عمل انحصاری ندارند و براحتی، حتا در موارد رسانه‌هایی‌ مثل دیوار و اسکناس، امکان انجام عمل رسانه‌ای متقابل از طرف مقابل موجود است
مجریان رسانه ای: مجریان رسانه‌ای حاکمیت عموما افرادی هستند که "استخدام" میشوند، به این معنا که انگیزه اصلی‌ فعالین آن عموما مالی‌ است، تعداد آنها محدود است و معمولا آموزش دیده هستند. در مقابل مجریان رسانه‌های منتقدین بخشی از ملت اند، انگیزه معمولا "مطالبه سیاسی یا اجتماعی" است، کثرت دارند و عموما آموزش در آنها مطرح نیست. نقطه قوت بزرگ رسانه‌های منتقد نسبت به رسانه‌های تحت کنترل حاکمیت در کمیت مجریان و همچنین استقلال آنهاست: اصولا وظیفه رسانه‌ای به افراد محول شده است، هر فرد خود یک رسانه است برای انتقال پیام، چیزی که حتا در فضای ماقبل انتخابات در میان منتقدین فعلی و فعال جنبش سبز تمرین شد و شعار "هر شهروند، یک ستاد" ناظر بر همان است. رمز کارکرد مطلوب این رسانه‌ها "آگاهی" آنهاست، مهمی‌ که توسط رهبران جنبش سبز درک شد و به انحای مختلف بیان شد. "استقلال" رسانه‌های هم وظیفه دومین ویژگی‌ مهم مجریان این رسانه است، بطوری که تضارب آرای ناشی‌ از این استقلال، پویایی آن و همچنین بقای آن در فضاهای متفاوت را تضمین می‌کند. ازطرفی ضعف در هر کدام از اینها، مخصوصا کثرت و آگاهی، به شدت از کاررایی آنها می‌کاهد، به همین دلیل است که حکومت به طرق مختلف، از جمله افزایش ملاحظات امنیتی، تبلیغات و همچنین گسترده کردن بحث فیلترینگ سعی‌ میکند به ترتیب از کمیت و همچنین آگاهی مجموعه بکاهد
حجم و محتوای رسانه ای: به دلیل ماهیت رسانه‌های سبز، اصولا کار رسانه‌ها انتقال تنها یک پیام است و کارکرد اصلی‌ آن معمولا یا یادآوری است، یا اعلام وجود یا همبستگی. پیش‌فرض این است که داستان را همه می‌دانند، برای همین باید یک جمله "خون بر باتوم پیروز است" نقش بسته بر دیوار تنها یادآور داستانی باشد که همه می‌دانند، که به علت محدودیت عرصه اطلاع رسانی، فرصت داستان گویی و بیان کامل آن، یا ارائه تحلیل بر آن وجود ندارد. بیش از ۱۵ کلمه نمی‌توان بر یک اسکناس نوشت و بیش از هفت، هشت بر روی یک دیوار. شعار‌های شبانه معمولا نمیتوانند بیش از دو کلمه به هم چسبیده باشند، به همین سبب تنها باید بوسیله آنها "یک پیام" را منتقل کرد، یک تلنگر زد. در مقابل رسانه‌های حاکمیت میتوانند داستان بگویند و آن را تکرار کنند، میتوانند سناریو بنویسند و آن را بیازمایند و دوباره بازسازی‌اش کنند و دوباره امتحان‌اش کنند و این یعنی‌ امکانات بیشتر برای تاثیرگذاری موثر تر. نقطه ضعف‌اش هم این است که رسانه‌های حکومتی باید یک داستان بسازند، در صورتی‌ که رسانه‌های سبز باید یک داستان را یادآور شوند، داستانی که این اعتقاد هست که عموم مردم آن را می‌دانند و به آن باور دارند
دایره تاثیر: رسانه‌های حکومت از نقطه نظر توزیع مخاطب به دو دسته ملی‌ و محلی تقسیم میشوند. به این ترتیب که مخاطبین برخی‌ از آنها یک کشور اند، برخی‌ نیز تاثیرگذاری محدود تری دارند. از نوع اول می‌توان تلویزیون ملی‌ و رادیو را مثال زد و از دومی‌ می‌توان مساجد و تکایا را. در مقابل عموم رسانه‌های غیر کلاسیک جنبش سبز تنها مخاطبین محدود را اختیار دارند. مخاطبین یک دیوارنویسی همه کسانی‌ اند که از مقابل آن عبور میکنند، یا مخاطبین یک اسکناس نویسی همه کسانی‌ که دسترسی به آن اسکناس دارند. این محدودیت مخاطب یک معضل است که البته با افزایش حجم کار رسانه‌ای می‌توان از شدت آن کاهید. همانطور که در بخش قبل ذکر گردید کثرت مجریان رسانه ای، نقطه برتری رسانه‌های منتقدین است
رابطه رسانه - مخاطب: نقش تبلیغاتی رسانه‌های سنتی‌ حاکمیت بر عموم ملت آشکار است و این، به شدت از کارکرد آنها می‌کاهد. اصولا پایین بودن سطح اطمینان مخاطب بزرگترین مشکلی‌ است که رسانه‌های حاکمیت با آن مواجه اند، معضلی که باعث شده که با این حجم فعالیت و با این کمیت امکانات نتوانند به اهداف پیشبینی‌ شده نائل آیند. از طرفی‌ این پائین بودن سطح اعتماد مخاطب به رسانه از ویژگی‌‌های عمومی رسانه‌های "یکسویه" اند، چون در بلند مدت، با پایین بودن تماس معکوس، رسانه سلیقه مخاطب را گم می‌کند و در انتقال پیام و همچنین چگونگی‌ انتقال آن با مشکل مواجه میشود. رسانه‌های جنبش سبز اما داستانی متفاوت دارند: فاصله ناچیز مابین مخاطب و رسانه خود اعتماد زاست: مابین کسی‌ که شعار میدهد تا کسی‌ که می‌شنود کمتر از یک خیابان فاصله است، کسی‌ که شعار می‌نویسد و کسی‌ که می‌خواند عموما ساکن یک محله اند و نویسنده یک اسکناس نوشته محتملا مالک قبلی‌ آن است. اینها همه عتماد زاست و افزایش دهنده کارکرد این رسانه ها
ملاحظات امنیتی: در این بخش مقایسه رسانه‌های در کنترل حاکمیت و رسانه‌های در اختیار منتقدین بی‌ معناست، چون اصولا ملاحظات امنیتی تنها برای رسانه‌های مخالفین معنا میدهد. نکته‌ای که باید بیان کرد نقشی‌ است که ملاحظات امنیتی در تعریف رسانه‌های فعلی دارند: رسانه‌های فعلی جنبش سبز، رسانه‌های مطلوب آن در هر شرایطی نیستند که ملاحظات امنیتی و موانع تحمیلی باعث شده که آنها را، با این محتوا و شکل به عنوان رسانه‌های جنبش انتخاب کنند. از حیث هزینه‌های محتمل و محصول‌های قابل برداشت می‌توان رسانه‌های سبز را رتبه بندی کرد. "الله اکبر"‌های شبانه یکی‌ از کم هزینه ترین، در عین حال پر محصول‌ترین روش‌های تبلیغی مورد استفاده است: محتوای آن منطبق با فضای مذهبی‌ تبلیغ شده از طرف حاکمیت است و این کم کننده دایره برخورد آنهاست، به علت انبوه سازی‌های گسترده در تهران امکان شناسایی مجریان آن چندان بالا نیست، همچنین بطور سنتی‌ زنجیری است که از سنتی‌ ترین، تا سکولار‌ترین بخش‌های جامعه را میتواند به هم متصل کند. شعار نویسی عملی‌ است پر خطر و هزینه و البته پر محصول، یک نوشته تا زمانی‌ که پاک شود میتواند چند صد نفر را مخاطب قرار دهد و بخشی از فضای شهری را موقتاً در اختیار منتقدین و مخالفین قرار دهد. اسکناس نویسی کم خطر است، ولی‌ در عوض مخاطبین آن نیز محدود اند که می‌توان با گسترده کردن دایره انجام آن این نقص را تا حدودی جبران کرد
همانطور که در بالا ذکر شد مهمترین نقطه قوت رسانه‌های جنبش سبز "کثرت" فاعلان و مجریان آن است، کمیتی که حفظ آن درگرو لحاظ کردن دغدغه‌های امنیتی و همچنین جلوگیری از کمرنگ شدن داستانی‌ است که ما را هم مطالبه می‌کند. رسانه‌های ما پیام‌های کوتاهی‌ را منتقل میکنند که یادآور داستان مشترک همه ماست، آن داستان باید گوشزد شود، یا با تلنگر‌های گاه و بیگاه آن را زنده نگاه داشت تا در بزبگاهی این اذهان زنده بکار آیند. "آگاهی" دیگر فاکتور مهم موثر بر میزان موفقیت ماست و رسانه‌های مجازی و فضاهای مجازی اجتماعی مهمترین عرصه عملی‌ کردن آن. چیزی که متن به علت موضوع آن به آن نپرداخت این بود که عمل موفقیت آمیز همه رسانه‌های بالا تنها در سایه کار متشکل و منسجم گروه‌های نه چندان بزرگ متصور است، برای اینکار باید گروه سخت، گروه‌هایی‌ از جنس دوستی‌، کوچک، اما با پیوند‌های محکم
در این نوشتار مختصر، عرصه اینکه همه جوانب این رسانه‌ها بررسی شود نبود که این، خود موضوع چندین کتاب میتواند باشد: تنها سعی‌ شد که مختصراً به نقاط قوت و ضعف رسانه‌های مورد استفاده توسط جنبش سبز و مقایسه آن با رسانه‌های تحت کنترل حاکمیت پرداخته شود. چیزی که مسلم است این است که به علت اقدامات حاکمیت، همچنین ضعف برنامه ریزی در نیروهای منتقد امکان استفاده هم سنگ از رسانه‌های مشابه وجود ندارد و این می‌طلبد که هر چه بهتر و سازمان یافته تر دست به بهبود کیفیت رسانه‌های موجود، یا ابداع رسانه‌های نو بزنیم، مهمی‌ که سابق بر این در انجام آن موفق بوده ایم.  









۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

این نامه را امضا و باز نشر دهیم - نامه‌ای به بانک کی‌ مون برای دیدار با رهبران در حصر

"سبز بودن" راحت نیست، تنها یک ادعا نیست که هویتی است مسئولیت زا، مسئولیت‌هایی‌ در قبل جامعه، ملت، شخصیت‌ها و همچنین مفاهیم، مفاهیمی از جنس آزادی، مردمسالاری، ... . امروز نیاز است تا بخشی از مسئولیت مان نسبت به یکی‌ از  این مفاهیم "آزادی"، همچنین نسبت به یک شخص "میرحسین موسوی" را ایفا کنیم. میر مان بیمار است و ما نیاز داریم که از هر راهی‌ که میشناسیم از سلامت‌اش مطمئن شویم. نامه‌ای از طرف وبسایت کلمه تنظیم شده که باید بدست ایشان برسد. برای اینکار احتیاج است ۱۰،۰۰۰ امضا جمع کنیم، تا فردا. دست به همت شویم و با امضأ و باز نشر آن، به بخشی از مسئولیت مان عمل کنیم. برای امضا و انتشار این نامه اینجا را کلیک کنید



۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

نامه سفیران سبز امید خطاب به رئیس جمهور مصر در آستانه سفر به ایران


سفیران سبز امید، گروهی که متشکل از جمع بزرگی‌ از دانشجویان ساکن خارج از کشور است در نامه‌ای به محمد مرسی‌، رئیس جمهور مصر خواهان توجه ایشان به حصر رهبران جنبش سبز و دیدار با آنها شده است. متن این نامه به زبان‌های فارسی، انگلیسی‌ و عربی‌ به نقل از وبسایت رسمی‌ این مجموعه شرح زیر است
جناب آقای دکتر محمد مرسی، رئیس جمهوری عربی مصر
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام علیکم
ما به عنوان بخشی از جنبش سبز ایران، که میراث دار یک صد سال تلاش و مبارزه مردم ایران علیه استبداد است، از اینکه مردم مصر توانسته اند بعد از سالها تحمل استبداد و حکومت مادام العمر در یک فرایند دموکراتیک رییس جمهور خودشان را انتخاب کنند، بسیار خوشحالیم و تصور محقق شدن چنین رویایی که اداره امور کشور با رای و اراده مردم انجام شود ما را سرشار از امید می کند. مردم ما برای ایجاد تغییر در شرایط کشور از طریق انتخابات تلاش‌های فراوانی را از سال ۱۹۹۷ با انتخاب سید محمد خاتمی آغاز کردند و این تلاش‌ها در کمپین‌های گسترده انتخابات سال ۲۰۰۹ به اوج خود رسید. اما متاسفانه حاکمان کشورمان رای مردم را برنتافتند و در برابر اراده مردم برای تغییر ایستادند. آنها علاوه بر تقلب و مهندسی آرا اعضای ستادهای انتخاباتی و اصلاح طلب‌ها را بازداشت ، مطبوعات را توقیف، احزاب را منحل و مردم معترض را سرکوب کردند. تلاش برای باز یافتن حق رای کتمان شده مردم، خیزشی را به منصه ظهور رساند که جنبش سبز نامیده شد.
یک و نیم سال بعد وقتی در کشورهای منطقه نظیر مصر مردم علیه استبداد حاکم دست به قیام زدند، بار دیگر امید تغییر و شور و انرژی حرکت در درون ما اوج گرفت و دیدن شباهت‌های فراوان دوباره یادمان انداخت که استبداد ماندنی نیست. در اوج تلاش مردم مصر و سرکوب آنان از طرف حاکمان وقت، رهبران جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی طبق قانون اساسی که برگزاری راهپیمایی بدون حمل سلاح را آزاد می داند برای تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ در خواست راهپیمایی جهت اعلام هبستگی با مردم مصر و تونس را دادند. بعد از این فراخوان مردم زیادی در تهران به خیابان آمدند، اما در کمال ناباوری حتی تجمع برای اعلام همبستگی با مردم مصر و تونس نیز سرکوب و از آن تاریخ که بیش از یک سال و نیم می گذرد رهبران ما در بازداشت خانگی به سر می برند و فعالان سیاسی بسیاری همچنان در زندان‌ها هستند و حاکمیت مرکزی ایران علاوه بر تحدید شدید آزادی‌های داخلی‌، به حمایت‌های بی‌ چون و چرا از دیکتاتوری‌های منطقه‌ای بمانند سوریه نیز ادامه میدهد.
آقای رئیس جمهور،
ما می دانیم که شما خود زندانی سیاسی بوده و در کشورتان زندانیان سیاسی زیادی داشته اید و تجربه‌ای مانند آنچه ما اکنون داریم را در کارنامه خود دارید. برای همین ما به عنوان شبکه‌ای از گروه‌های دانشجویی و جوان ایرانی در سرتا سر جهان امیدواریم اکنون که به عنوان رییس جمهور برآمده از یک قیام مردمی به کشور ما سفر می کنید در دیدار‌های خود با حاکمان کشورمان از وضعیت رهبران جنبش سبز که بعد از درخواست راهپیمایی برای اعلام همبستگی با مردم مصر و تونس در حصر بسر می برند سوال کنید. سرنوشت دیکتاتورهایی که به رای مردمشان پشت کردند را به آنها یادآور شوید و از آنها بخواهید که بجای تکیه کردن بر نهاد‌های نظامی برای اداره کشور، گوش به حمایت‌های مردمی فرا دهند. این اقدام شما میتواند گامی در جهت پیوند بیشتر مردم کشورهای منطقه باشد.
با آرزوی توفیق الهی
سفیران سبز امید
———————–
پیوند فایل تصویری و قابل چاپ نامه به فارسی
پیوند فایل تصویری و قابل چاپ نامه به عربی
پیوند فایل تصویری و قابل چاپ نامه به انگلیسی
———————–
ترجمه عربی نامه

الى حضرة الدکتور محمد مرسی، رئیس الجمهوریة العربیة المصریة
                                                                      بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم
نحن کوننا جزء من الحرکة الخضراء فی إیران؛ الحرکة التی وریثة نحو مأئة عام من نظال الشعب الإیرانی ضد الاستبداد، فرحون جدا من أن الشعب المصری و بعد أن تحمل سنین طویلة من الاستبداد و حکومة الفرد الواحد استطاع أن یختار رئیسه عبر عملیة دیمقراطیة و هذا ما یحیی آمالنا ایضا. و بذل شعبنا جهدا کبیرا لتغییر اوضاع البلاد نحو الاحسن عبر الانتخابات منذ عام ۱۹۹۷ بانتخاب السید محمد خاتمی رئیسا للبلاد. واستمرت هذه الحرکة حتى أن وصلت اکبر حملة انتخابیة فی عام ۲۰۰۹٫ و لکن مع الاسف رفض حکامنا ارادة الشعب فی التغییر و قاموا بانقلاب على الدستور. و علاوة على تزویر نتائج الانتخابات اعتقل الکثیر من اعضاء الحملات الانتخابیة و الاصلاحین و اغلقت الصحف و منعت الاحزاب و قمع المحتجین. و من خلال السعی الى احیاء اصوات الشعب نتجت حرکة تسمى الحرکة الخضراء.
و بعد اشهر، عندما قامت شعوب بعض الدول فی المنطقة و منها مصر بثورة ضد الاستبداد الحاکم عاد الامل فی التغییر و الحماس لنا و الشبه الکبیر بین بلدینا ذکرنا بأن الاستبداد لن یدوم. و فی خضم الثورة المصریة التی کان یسعى النطام الزائل قمعها، دعى قادة الحرکة الخضراء میرحسین موسوی و مهدی کروبی الى مظاهر فی یوم ال۱۴ من فبرایر عام ۲۰۱۱ للاعلان عن التضامن مع الشعبین المصری و التونسی. وکانت هذه الدعوة وفقا للدستور الإیرانی الذی یجیز المظاهرات السلمیة من دون حمل السلاح. و استجاب عدد کبیر من الشعب الإیرانی الى الدعوة و شارک الآلاف فی مظاهرات طهران. لکن کان رد السلطات عنیفا فقمع المتظاهرون الذین خرجوا نصرة للشعبین المصری و التونسی. و رغم مرور عاما و نصف عام على تللک الحرکة مازال القائدین قید الاقامة الجبریة منذ ذلک الحین و الکثیر من النشطاء السیاسیین ایضا مازالوا مازالو فی السجون. و نظام الحکم فی إیران مستمر بتقیید الحریات فی الداخل و بالدعم اللامشروط للانظمة الدیکتاتوریة فی المنطقة کانظام السوری.
حضرة الرئیس؛
نحن نعلم أن فی بلدکم کان الکثیر من السجناء السیاسیین فی ایام النظام البائد و مررتم انتم ایضا بتجربة کالتی نحن نمر بها الیوم. و لهذا نحن کوننا مجموعة من الطلبة و الشباب الإیرانیین فی مختلف ارجاء العالم نأمل منکم بصفتکم رئیسا لنظام ناتج عن ثورة شعبیة أن تفتسروا فی لقائاتکم مع حکام بلدنا عن وضع قادة الحرکة الخضراء الذین فرضت علیهم الاقامة الجبریة بعد الدعوة لتظاهرة نصرة للشعیبین المصری و التونسی. نحن نطالبکم أن تذکروهم بمصیر الحکام الذین اداروا ظهروهم الى شعوبهم و أن تحثوهم على العودة للشعب بدل الاتکاء على الاجهزة الامنیة و العسکریة. و عملکم هذا یعتبر خطوة فی اتجاه التقارب بین شعوب المنطقة باجمعها.
و من الله التوفیق
جمعیة شباب سفراء الحرکة الخضراء فی إیران
۲۴ أغسطس ۲۰۱۲
———————–
ترجمه انگلیسی نامه
To the Honourable Dr. Mohammed Morsi, President of the Arab Republic of Egypt,
In the Name of God, the Compassionate, the Merciful
We, as a part of the Iranian Green Movement and as inheritors of a hundred years of struggle against tyranny, are very pleased to bear witness to the democratic transition of power in Egypt, in which the people of a nation has decided about its future in a peaceful process. A country being governed by the will of its people is a dream come true, and it fills us with hope for the future of the Middle East. The people of Iran have strove for many years to improve the prevailing circumstances of the country and to bring about change through a democratic process. After electing Mr. Mohammed Khatami in 1997 as the president, these struggles culminated with the presidential election in 2009. However, the regime chose to oppose the people’s choice of change by manipulating the election result. This was followed by the arrests of reformists and members of opposition campaigns, the closure of independent media, the dissolution of many political parties, and the brutal cracking down of post election protests. The protests by Iranian citizens demanding to know what had become of their stolen votes, led to the birth of what is now known as the Green Movement.
A year and a half later, the Green Movement was revived and gained momentum when neighbouring countries in the region, including Egypt, began to rise against their authoritarian regimes; we remembered, once again, that tyranny will not last. On the 14th of February 2011, during the height of the uprising in Egypt, the leaders of the Green Movement, Mirhossein Mousavi and Mehdi Karroubi, called for a peaceful demonstration in solidarity with the people of Egypt and Tunisia, according to the constitution of Iran which allows such peaceful demonstrations. Many Iranians responded to the call by coming to the streets of Tehran; an act which was violently suppressed and led to the arrests of a large number of political activists and ultimately to the illegal house arrest of the leaders of the Green Movement. Moreover, the Iranian government continued an unchangeable support for the dictator of Syria.
Mr. President,
We know that you have yourself been the victim of political imprisonment in your country. We share this experience. When you, as a democratically elected president, travel to our country, we implore you to express your concern regarding the continued detention of the leaders of the Green Movement, keeping in mind that it is the result of their calls for solidarity with the people of Egypt. In your meetings with the officials of the Iranian government, we ask you to remind them of the fates of the leaders who kept turning their backs on the votes of their people, and to urge them to govern their country relying on the support of the Iranian people rather than military forces. We are confident that your support in this matter can result in the strengthening of the unity between the nations of the region.
Yours respectfully,
The Green Messengers of Hope of Iran