۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

در حاشیه نشست سفیران سبز امید: “ ما “ آمده ایم تا در « منازعه ی تاریخی» میان جنبش‌های اجتماعی با استبداد دینی، دینِ خود را ادا کنیم


تجربه متکثر بودن، یاد دادن، یاد گرفتن، یاد دادنِ یاد گرفتن، بحث کردن و کار کردن در قالب یک جمع در عین اختلافات اساسی‌ داشتن و به صرفِ پایبندی به حداقل اصول، اختلافات را به نفع مصلحت به حاشیه راندن، تمرین عمل کردن و ده‌ها محصول دیگر حاصل مزرعه حاصلخیزی بود که در چند روز به بار نشست. در کلمه گنجاندن‌شان راحت است، راحت است که در کاغذی سفید به رقصِ ‌شان در بیاوری و از تحمل مخالف صحبت کنی‌، ولی وقتی‌ پای عمل به میان آید، آنگاه که مجبور شوی که با کسی‌ در جمعی کار کنی‌ که غیر از چند اصل کلی‌ و چند هدف عمومی‌ سنخیتی باهاش نداری، آنگاه است که عدم صبر ما جماعت عجول رخ مینماید و آن وقت است که باید بر این اسب چموش افسار بزنی‌ و رام‌اش کنی‌، آن هنگام است که باید آرام کنی‌‌اش و اقناع‌اش کنی‌ که: اختلاف همیشه هست، سو‌ٔ تفاهم همیشه وجود داشته و تفاوت دیدگاه همیشه عرصه عمل متفاوت را ایجاد کرده، اشتباه هم همه داشته اند، کم و زیاد، این اختلافات، سو‌ٔ تفاهمات و عمل و تحلیل متفاوت را به رسمیت بشناسیم تا از مشترکاتی که بابت به دست آوردن‌شان خون داده ایم بتوانیم یک گام به سمت آینده‌ای که سیمای کلی‌‌اش را میشناسیم حرکت کنیم. و این تجربه‌ای بود که بسیاری از دوستانی که به صدق و صداقت‌شان معترفیم در این چند روز بدست آورده اند و نتیجه‌اش را دا قالب یک نامه منتشر کرده اند، نامه‌ای که طلیعه‌اش با این جمله آغاز میشود: "ما" آمده ایم تا در منازعه تاریخی‌ میان جنبش‌های اجتماعی با استبداد و اینک استبداد دینی دین خود را ادا کنیم.

متن کامل این جمع بندی به شرح زیر است:

به نام خدا
راه‌هاي خدا متكثر است و براي دفع ظلم و استبداد و تحقق ايراني پيشرفته، ما نبايد به قدم گذاشتن در يكي از آنها يا همراهي با يكي از همفكران خود اكتفا كنيم. ما در پيوندهاي خود به نظمي نياز داريم تا اگر دست تطاول و ظلم فردي يا افرادي از همراهانمان را ربود و واحد يا واحدهايي از اين شبكه اجتماعي گسترده را ويران كرد، لطمه‌اي به حيات و پويايي آن وارد نشود و با تكيه بر خرد جمعي، در هر مرحله‌اي از اين مسير بتوانيم اهداف پيشاروي خويش را شناسايي و با بلندترين گام‌ها به سوي آن حركت كنيم. اولين قدم در راه‌حل پيشنهادي اينجانب آن است كه ما ايرانيان، در هر كجاي جهان كه هستيم، بايد اين هستههاي اجتماعي را در ميان خود تقويت كنيم. بايد خانه‌هايمان را رو در روي يكديگر بسازيم؛ به تعبير قرآن خانه‌هاي خود را قبله قرار دهيم، يعني به اين هسته‌هاي اجتماعي كه واحدهاي بنيادين جامعه ما هستند بپردازيم، اهميت آنها را بشناسيم و بيش از پيش به آنها رو كنيم تا قدرت‌هاي نهفته اي كه دارند براي ما ظاهر شود.
( میرحسین موسوی ، بیانیه شماره 11 )
ما آمده ایم تا در « منازعه ی تاریخی» میان « جنبش های اجتماعی» با استبداد و اینک «استبداد دینی»، دینِ خود را ادا کنیم.
از « نگاه ما »، یک « جنبش اجتماعي » شبكه ی تعامل ميان بازيگران مختلفي است كه هر كدام می توانند يك سازمان رسمي، يك گروه، يك نهاد، يك فرد و يا يك شبكه ي ديگر باشند. در این شبکه، هرکس برای دستیابی به اهداف فردی در کنار اهداف مشترک می کوشد و به شيوه و الگوي خویش، اعتراض خود را به «موضوعِ منازعه » اعلام مي كند. بر این اساس جنبش از آغاز تا پایان، در ساختار و محتوا، در رفتار و اهداف، یک شبکه ی غیر رسمی ِ غیرمتمرکز با پیوندهای متفاوت و چند گانه است.
با این نگاه، «ما» شبکه ای از « سفیران سبز امید» یم که نه تنها در ساختار، بلکه در برساختن هویت، تشخیصِ اهداف و تعیینِ شیوه های اعتراض، به منطق شبکه وفاداریم .
هویت یک جنبش، فرایندی است که در حین منازعه شکل می گیرد و تابع ِ تعامل میانِ باورها و رفتارهایِ جمعی است و کردار و گفتار کنشگران اجتماعی موجبِ تداوم، تقویت، تضعیف و یا باز تعریفِ آن می شود."هویتِ جمعی ما یک منبع انسجام برای هویت های ماست؛ نه الزاماً یک عاملِ ادغام. ما با رفتار و گفتارِ خویش و به جای فراموش کردن و محو کردن هویت های موجودِ در جنبش سبز، هویت سبزمان را برمی سازیم؛ هویتی که بتواند بر گفتمانِ مسلط جنبش تاثیر گذار باشد.
هویت ها اگرچه مدام در حال تغییرند، اما همواره مولفه های روشنی در آنها موجود است که امکان تشخیص ِ غیر و خودآگاهی را ممکن می کنند. به غیر از کسانی که زبانی جز خشونت و گلوله نمی شناسند، بجز آنانی که طمع به خاک ایران دارند و غیر از کسانی که به دام واپس گرایی گرفتارند؛ «ما» آغوش خود را به روی تمام گروهها و شبکه های اجتماعی و سیاسی گشوده ایم. آن گونه که در جنبش سبز زیسته ایم، «هیچ گفته ای» نمی تواند راه را بر گفتگو میانمان ببندد و به « هیچ واژه ای» اجازه نخواهیم داد که " قسمتی از ملت را در مقابل قسمتی دیگر از آن قرار دهد و با طایفه طایفه کردن آن ها منافعشان را در ستیز با هم تعریف کند و آنها را رو در روی هم قرار دهد."
تاریخ یکصد ساله ی جنبش های معاصر گواهی می دهد هر بار که سیاست ورزی را فدای بازی قدرت کرده ایم، پشیمان شده ایم. این تاریخ، کارنامه ی سیاه انسان هایی را روایت می کند که با سوابقی اگرچه نیک، چون در تله‌‌های توجیه گر «کسب قدرت یا حفظ قدرت» گرفتار آمده‌اند، استحاله شده‌اند. «ما» سیاست را « هنری برای بهتر زیستن » می دانیم، نه تکنیکی برای عوام فریبی و کسب قدرت ؛ پس " سیاست را زندگی می کنیم " .
ما در جنبش سبز این مهارت را آموخته ایم و این سیاست را تجربه کرده ایم؛ بلکه زیسته ایم. سیاست برای ما، گرایشی برای سبز کردن همه ی چیزهایی است که رنگ خزان و غم دارند. با چراغ عقل و با فروغ ایمان، نه راه را گم می کنیم و نه خواهیم گذاشت که کدورت و غم و از آن بد‌تر سیاهی و کینه به دل هایمان راه یابند. در تنگراه های سیاست، از اصول خویش کوتاه نخواهیم آمد بلکه می کوشیم با « خلاقیت » روزنه‌های امید را باز کنیم و در این راه لحظه‌ای از زیبایی، اخلاق، عشق و حقیقت غافل نشویم؛ مبادا در میانه ی راه و در غوغای خشونت ورزان، آرمان هایمان و حقیقت ِ زندگی فراموش شوند.
جنبش های اجتماعی می توانند ساختاری برای استفاده ی حداکثری از فرصت های سیاسی باشند. آنگاه که « بي ثباتي هاي انتخاباتي »، « اختلافات و رقابت نخبگان » و « حوادث سیاسی و اجتماعی » به صورت طبیعی میزان مشارکت سیاسی را بیشتر می کنند و آستانه ی تحمل حاکمان به اجبار - و لو به صورت محدود - بالا می رود، فروگذاشتنِ این فرصت ها، شرط سیاست ورزی نیست .«ما» نیز از این فرصت ها بهره می گیریم تا در حین به چالش کشیدن نظم موجود، امكان تعاملات سياسي و دسترسي به متحدان بالقوه را بیشتر كنیم.
خاطر حاکمان آسوده مباد ! که ما هیچگاه از حق طبیعی خود برای انتخاب کردن و از حقوق مدنی خویش برای انتخاب شدن نخواهیم گذشت. هیچگاه فراموش نمی کنیم که " ایران کشور ماست و این زندگی ماست " . « آرامش ما » نشانه ی شکایت ماست، چنان که سکوتمان، نشانه ی فریادمان بود. « صبر ورزیدن » پیشه ی ماست، چنانچه سبز بودن آئین ماست. ما صبر می ورزیم و به برکت این صبر، اقتدارگرایان را به دموکراسی عادت می دهیم تا اقتدارگرایی را در این بازی شکست دهیم. پیش از آنکه به پیروزی بیاندیشم، می کوشیم تا تحملِ شکست را ممکن کنیم.
منشاء پيدايش یک جنبش اجتماعي، هم زيستي نظام هاي ارزشي متعارض و گروههايي است كه با يكديگر متلاقی اند. ظهور هر جنبش به خودی خود، با ظهور هنجارهای جدیدی همراه است و موفقیت جنبش نیز منجر به اصلاح ارزش ها و هنجارها می شود و در سایه ای این اصلاح، آرامش به جامعه بر می گردد. از طرفی، گروههای اجتماعی در کنار حقوق عام فردی و شهروندی از «نوعی حقوق گروهی» نیز برخوردارند که نه تنها انگیزه ای برای حضور و بقای آنها در جامعه است، بلکه «ضامن» تقویت ملت هاست. این حقوق بنیادین، ریشه در «پیمان‌های اجتماعی» دارند که در «هنگامه‌ی ملت سازی» شکل گرفته‌اند.
قانون اساسی هر ملتی، راوی مکتوب این پیمان اجتماعی است. اگر بی اعتنایی به قانون اساسی، در عرصه‌ی ملی به استبداد و دیکتاتوری می‌انجامد، آنجا که به حقوق اقلیت ها و گروه‌ها مربوط می‌شود «نقض پیمان‌های بنیادین اجتماعی» نیز هست. یک اقلیت، قبل از آنکه «عارضه‌ی نهاییِ بی‌قانونی» ظاهر شود و جامعه گرفتارِ «استبداد» شود، از نادیده گرفتن این پیمان اجتماعی به «رنج» می‌افتد.
«ما» بر این باوریم که رویکرد سیاسی به این حقوق طبیعی، یک سوء تفاهم تاریخی و یک قانون شکنی آشکار است. اگر عدم اجرای اصل 15 قانون اساسی با سهل انگاری ما مواجهه نمی شد، شاید اینک مطالبه ی ما اجرای اصل 27 قانون اساسی نمی بود. ما نه تنها به حق طبیعی اقوام برای آموزش زبان مادری در کنار زبان رسمی اعتقاد داریم ، بلکه حکومت را موظف به تامین منابعِ مالی و تضمین اجرای آن آن می دانیم. ما به تنگناهای ایجاد شده برای زیستِ اقلیت های قومی، مذهبی و عقیدتی در گستره ی ایران آگاهیم و به مجالِ اندک آن در منشور جنبش سبز معترضیم. ما منشور جنبش سبز را به بازخوانی و توجه بیشتر به حقوق اقلیت ها فرا می خوانیم و بر این باوریم که نسخه ی های دیگر آن آشکارا باید به این حقوق حقه مزین شوند.
جنبشِ های اجتماعی ، از «رفتارها» ، «نشانه ها» و «روایت ها» برای گسترش ، تقویت و انتقال هویت خود بهره می گیرند. رفتارها و ظاهر ِ متفاوت ِ کنشگران می تواند ، سبب ِ تمایز آشکار با "دیگران" شود. شناسه هایی مانندِ رنگ ها، علامت ها، شخصیت ها، سرودها و مصنوعات هنری، می تواند هویت یک جنبش را به سرعت ابراز کند و انتقال دهد. روایت ها هم اعم از مناسبت های مهم، مکانهای نمادین و ماجراهایی هستند که برای اعضاء جنبش رخ می دهند و می توانند سبب ِ هم ذات پنداری و هویت یابی اعضاء جنبش شوند و فرصتی برای تخلیه ی احساسات و بروز رفتارهای جمعی فراهم کنند.
جنبش سبز، نمونه ی اعلای یک جنبش پیام محور و هویت آفرین است؛ اما ما نگرانیم که رسانه های صوتی و تصویری ما نتوانسته اند حاوی و حامل این هویت عظیم باشند. اگرچه شبکه های آنلاین و رسانه های نوشتاری ما توانسته اند در برسازی و انتقال این پیام با اقتدار ظاهر شوند، اما اقرار می کنیم که در پیوند میان آنها با شبکه های سنتی و محلی ناتوان بوده ایم . پنهان نمی کنیم که بسیاری از ابعاد هنری و فرهنگی جنبش را در رسانه های ماهواره ای فراموش کرده ایم و در جلب و جذب مشارکت ها ضعیف بوده ایم.
بر این اساس، ما از ظرفیت شبکه های آنلاین برای فعالیت و مشارکت بهره می گیریم و به پیوند آنها با شبکه های سنتی و محلی می کوشیم. ما با تولید و تکثیر و توزیع روزنامه های تک صفحه ای و تکیه بر ظرفیت شبکه های تلویزیونی و رادیویی به پیوند میان این شبکه ها می اندیشیم. ما به سراغ روش های تازه ای برای خلق پیام و انتقال آن خواهیم رفت و تکنیک های جدیدی را می آموزیم و می آزمائیم.
باید رسانه هایمان آوای رسای زندگی باشند. ما به یاری آن ها برخواهیم خواست تا رساتر از قبل ، صدای جنبش ما باشند. به تامین منابع مالی آنها می کوشیم تا از آنها برخوردار شویم. هنرمندان را به تولیدات هنری و همکاری با آن ها دعوت می کنیم. صاحبنظران را به حضور در مجامع آنها می خوانیم و تحلیلگران را به یاری می طلبیم تا صدای رسای همه ی فعالان جنبش سبز را به گوش همگان برسانیم. ما گردانندگان رسانه هایمان را نیز به بازبینی کارنامه ی خویش فرامی خوانیم و ضرورت یک بازنگری جدی را به آنان یادآوری می کنیم.
مدل های سازمانی جنبش های اجتماعی، در حین عمل ابداع می شوند و به تدریج خود را بر محیط فعالیت انطباق می دهند. ساختار ِفعالیت یک جنبش اغلب یک گزینش استراتژیک است و اساس این استراتژی در جنبش های وسیع، توان جذب منابع و قابلیت بسیج عمومی است. یک جنبشِ موثر، اغلب ابزار و مکانیزم های این مدل را به منظور بسیج منابع و برای تقویت اعتراض، به خدمت می گیرد . مدلی که در آن، عضویت جای خود را به مشارکت می دهد و امکان مداخله فراهم است و به سبب فقدان منابع رسمی ، پاداش ذاتی و همبستگی درونی جایگزین پاداش مادی و دستمزد می شود .
ما ساختار جنبش سبز را در قالب شبکه های عضوگیری، مشورتی و بسترساز تقویت می کنیم . به شکل گیری گروههای محلی، فراگیر و مبتنی بر انگیزه های نمادین مانند جنبش دانشجویی می کوشیم و پویشی برای همگامی و همراهی با گروههای کوچک و انجمن ها و پویش های هم راستا خواهیم بود .
جنبش اجتماعي ، بستری برای فراهم كردن و گردآوري منابع لازم، براي عمل جمعي است. ما نه تنها از قابلیت های جنبش برای «سازماندهی»، «کاهش هزینه های عمل »، « ایجاد شبکه های همبستگی »،« تقسیم انگیزه ها» و « بسیج نارضايتي ها »استفاده می کنیم، بلکه منابع مالی خود را نیز بر این نهج خواهیم یافت. ما با تکیه بر سرمایه ی اجتماعی جنبش سبز و با بهره گیری از یک ساختار مالی شفاف، «کمک های خُرد » یکان یکان مخالفان استبداد را می جوییم و آنان را در خدمت اهدافِ کلان خویش به کار خواهیم بست. ما عاشقانه به مبارزه ای « معقول » و « ممکن» می اندیشیم ، پس این امکان را در جامعه ی ایرانیان مخالف با استبداد و نهادهای مردمی می جوییم تا با همراهی آنان جنبش سبز را با جشن پیروزی مردم به منزل برسانیم.
بــاری ؛
ما سفیران سبز امیدم تا نسیم سبز جنبش را به جهانیان برسانیم . ما حاملان و حامیان پیام جنبش در نزد تمام مجامع بین المللی و نزد همه ی گروههای داخلی و خارجی خواهیم بود. ما استبداد ستیزی یک جنبش، مسالمت آمیز بودن یک حرکت و استقلال و استغنای یک ملت را به همگان ابلاغ خواهیم کرد.
آری ؛
ما سفیران سبز امیدیم و می دانیم "که همه ما در راهي پر از نورانيت وارد شده‌ايم كه از هم اينك سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته كرده است."
ما سفیران سبز امیدیم و آموخته ایم " تا توفيق‌هايي كه در هر مرحله به دست مي‌آوريم پايان كار ندانيم و همواره نگاه به كمالي برتر بدوزيم. "
ما سفیران سبز امیدیم و " در اين مسير چشم به جاده‌هايي داريم كه هدايت الهي پيش‌پايمان قرار مي‌دهد. ما مي‌انديشيم و تدبير مي‌كنيم، اما ايمان داريم كه در عمل، تنها راه‌هايي كه او برايمان مي‌گشايد از خود كارسازي نشان مي‌دهند. "

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

نتیجه رادیکالیسم، چه از نوع اسلامی اش یا اسلام ستیزش فاجعه است


غم انگیز است، فردی با دیدگاه های ملی گرایانه افراطی و اسلام ستیزی اکستریم اسلحه بدست میگیرد و بزرگترین جنایات بعد از جنگ جهانی دوم را در یکی از صلح طلب ترین کشور های دنیا میآفریند. تفاوت در امکانات بود، وگرنه اگر میتوانستند جنایتی هم اندازه آنچه که بن لادن در سال ۲۰۰۱ آفرید را خلق میکردند. این نتیجه افراطی گری است، افراطی گری که یکبار هیولایی در قامت بن لادن تحویل جامه مدرن میدهد که بنام اسلام زخمی بر جهان بزند که هنوز هرازگاهی جایش سرباز کند و در سمتی دیگر چنان کند که اعتقاد به "مخالفت با جامعه چند فرهنگی" منجر به این شود که کودکان ۱۴-۱۹ سال قربانی آن شوند. افراطی گری را اخراج کنیم، طرد کنیم، وگرنه این نتیجه ناچار آن است

۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

گام های استوار خاتمی - در ستایش شکستن سکوت


خاتمی خاتمی است، کمی تندتر میرود و شاید تنها آشکارتر، ولی همین ما را کفایت میکند که با امیدواری به مردی بنگریم که میدانیم که میتواند، میدانیم که میداند که باید که بتواند، که باید بداند که مسئول است، در به میانه میدان کشانیدن ما مسئول است. خاتمی خاتمی است، کسی که رنگ سبز را آنگاه بر شناسنامه هایمان حک کرد که آنرا در قالب شال سبزی بر شانه های میر عزیز دوخت، آنگاه که در اصفهان فریاد زد که آمده یم که راوی روایتی جدید باشیم، در مشهد، شیراز، بوشهر. واینک بعد از آنروزهای خون و ضجه، این مرد صدایش را رساتر کرده است، بلند تر سخن میگوید، به این امید که هم نوایان اش صدای شان را رساتر کنند که این سرود تنها در یک سمفونی هماهنگ تغییر ایجاد میکند.

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

سید محمد خاتمی: مگر میشود این همه در زندان باشند، احزاب محدود باشند، فضا امنیتی باشد و بگوئیم انتخابات آزاد داریم؟



ترجیح میدم متن بدون کم و کاست منتشر شده صحبت‌های خاتمی رو بگذارم، صحبت‌هایی‌ که ادعا شده نوار صوتی آن موجود است، صحبت‌هایی‌ که باید ثبت شود، نه برای اینکه عجیبند و غیر قابل باور که برای قالب کسانی‌ که در داخل از نزدیک دستی‌ بر آتش دارند همراستایی غیر قابل کتمانی با گفته‌های قبلی‌ این سید دارد، ولی‌ باید ثبت شود تا امید داشته باشیم تا صراحت آن جمعی از دوستان کم تحمل را اندکی‌ اقناع کند، صراحتی که در میان دولتمردان سمت ما نیز کمتر دیده و شنیده شده است، متن کامل آن به شرح زیر است:

میهن ـ محمدجواد اکبرین: سیدمحمد خاتمی به تازگی در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی شمال کشور به طرح صریح دیدگاهش درباره انتخابات پیش رو پرداخته که به هر دلیلی منتشر نشده است. خاتمی در آن دیدار به صراحت گفته است « ما از سال۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم! متاسفانه این اشتباه ما بود. این بار اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نمی کنیم». وی البته افزود که «این نظر شخصی من است و همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم».

خاتمی در این دیدار که فایل صوتی اش توسط یکی از حاضران در جلسه، در اختیار روزنامه میهن قرار گرفته، تاکید کرده است که: «مگر میتوانیم از حقوق مردم بگذریم؟ گیرم که تمام کسانی که در این حوادث کشته دادند بیایند بگویند از خون فرزندمان گذشتیم! اما مگر میتوان از حقوق حقه مردم گذشت؟ خیر. زندانیان سیاسی حتما باید آزاد شوند. فضای امنیتی باید باز شود. انتخابات باید آزادانه برگزار شود. مگر با آقای موسوی و کروبی قرار نگذاشتیم که سه شرط فوق را داشته باشیم و به آینده نگاه کنیم؟ در عین حال حرفهای من میتواند به عنوان یک اتمام حجت تلقی شود. هر چند به نظر نمیرسد گوش شنوائی وجود داشته باشد. اما روزی تاریخ قضاوت خواهد کرد».

خاتمی در این دیدار شفاف تر از همیشه سخن گفته و تصریح کرده است که: «تا زمانی که مجری و ناظر انتخابات مطمئن نباشند و هر دو از یک جریان باشند، مطمئنا انتخابات سالم نیست. برگزار کنندکان انتخابات از معتمدان کشور باید باشند. نه آنکه از یک گروه خاص با تندروانه ترین افکار، مسئول باشند. بیایند از همین احزاب موجود افرادی را بدین منظور انتخاب کنند تا انتخابات سالم تری داشته باشیم، اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نکنیم.

خاتمی اما این دیدگاه را «نظر شخصی» اش می خواند و می گوید: «همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم؛ ما از سال ۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم، متاسفانه این اشتباه ما بود (…) بنده نظرم این است که در صورت عدم تحقق شروط مان به هیچ وجه در انتخابات شرکت نکنیم و نمیتوانیم آتش تنوری بشویم که نانش برای کس دیگری پخته میشود. هر چند باید در این مورد اجماع صورت بگیرد. این امکان که تا انتخابات حوادث زیادی پیش بیاید هست، اما تا امروز هیچ نشان روشنی برای برگزاری یک انتخابات سالم دیده نمیشود».

خاتمی در ارتباط با انتقاداتی که نسبت به وی در باره مواضع اش مطرح می شود گفته است: «تفاوت رهبران با نخبگان سیاسی این است که نزدیکترین راه برای رسیدن به ایده ها و آمالها را بیابند. احساسات بلند و خواسته های بزرگ جوانان قابل درک است و باید به آنان گفت که نباید مایوس شوند. اما باید بدانیم که همه امکانات در اختیار نیست ، ضمن آنکه از همه امکانات موجود هم نمی توان استفاده کرد».

وی درباره دفاعش از اصل نظام تاکید کرده است که: «تکیه کردن روی اصل نظام انحراف از اصل مساله نیست. من به اسلام اعتقاد دارم. به جمهوری اسلامی اعتقاد دارم. اما تعریفم از جمهوری اسلامی ظرفی است که همه ملت در آن بگنجد».

خاتمی در ادامه گفته است: «انتخابات حق ماست. اگر در انتخابات شرکت نکنیم جوابگو ما نیستیم؛ بلکه کسانی باید پاسخگو باشند که اجازه شرکت در انتخابات را به ما ندادند. برای اینکه در انتخابات مشارکت کنیم باید شرایط فراهم باشد. باز شدن فضای امنیتی، آزادی زندانیان سیاسی و اتخابات آزاد به صورت عملی. مگر میشود این همه در زندان باشند، احزاب محدود باشند، فضا امنیتی باشد و بگوئیم انتخابات آزاد داریم؟نیروهای نظامی نباید در انتخابات دخالت کنند. بحث نظارت استصوابی باید حل شود تا همه افکار موجود بتوانند نماینده داشته باشند. اینطور نباشد که هر کس را نپسندیدند به عنوان ضد ولایت و ضد نظام ردش کنند و بعد بگیرندش».

رئیس بنیاد باران در این دیدار هشدار داده است که «ایران در حال از بین رفتن است. سرمایه کشور را دارند از بین میبرند. اقتصاد را نابود کرده اند. آبروی ملت را به باد داده اند. برای اینکه این آقایان باشند این همه هزینه شد. خون ریخته شد، زندانها پر شد. حالا اینها هم بد شده اند. سهام عدالت غیر قانونی بود. پول را به اسم دیگری میگرفتند سهام عدالت پخش میکردند به امید این که زمان نیاز، مردم به حمایتشان به خیابان بیایند که نیامدند. آقای موسوی در مناظره انتخاباتی گفت دولت، دولت رمالی است. گفتند حرف اشتباهی بوده، حالا ببینید خودشان آش را چه شور میکنند؟»

محمد خاتمی در پایان گفته است: «جنبش سبز یعنی جنبش آزادی و البته آزادی انتخابات. جنبش سبز، عزیز و بزرگوار است. دلمان از حصر آقایان موسوی و کروبی خون است. امیدوارم شاهد رفع حصر ایشان و همسرانشان و البته آزادی تمام زندانیان سیاسی باشیم؛ اما مطمئنا از خواستهای ملی و اساسی کوتاه نمی آئیم».