۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

یک نوشته کاملا شخصی در حاشیه رد صلاحیت هاشمی: ناراحتم و نیستم


بعد از این همه کش و قوس و تکذیب و تایید و امید و ناامیدی، بالاخره هاشمی‌ رفسنجانی رد صلاحیت شد، خبری که اگرچه همه اخبار و نشانه‌‌ها مؤید آن بود، اما اطلاع از بسیاری از اتفاقات هنوز ما را معلق در امید نگاه داشته بود. به هر حال، بعد از راد شدن از شوک اولیه، الان دچار یک تضاد احساسی‌ شده ام: هم ناراحت نیستم و هم هستم.


ناراحت نیستم چون: انگار یک بار سنگین از روی شونه هامون برداشته شده. قرار بود کاری کنیم، پس تصمیم گرفتیم در انتخابات حضور داشته باشیم. فرسایش ناشی‌ از فعالیت‌های این دو ماهه اخیر انرژی مان را گرفته بود، و فکر اینکه باید دو ماه دیگر ادامه یابد، بعد سال‌های بعد از آن، و بعد آیا بشود یا نه، آیا بگذارند یا نه، همراهی بکنند یا نه، سنگ اندازی بکنند یا نه، ... ، همه تمام شد. اما الان از پروسه شرکت در فرآیند انتخابات کردن و شدن کنار گذاشته شدیم، آن‌هم با کوله‌ باری بزرگ از دستاورد ها، نتایج. امروز در جایی‌ قرار داریم که فرسنگ‌ها از سه ماه قبل جلوتریم: ‌ستاد تشکیل دادیم، بخش بزرگی‌ از نیروهای ستادی من را سازمان دادیم، پیوند‌های مابین رهبران و شخص‌ها با بدنه اجتماعی و کنشگران را دوباره برقرار کردیم، شعار‌هایمان را زنده کردیم و دوباره با شعار "سلام بر خاتمی" و زمزمه‌های "یا حسین، میرحسین" در خیابان‌ها حضور یافتیم.

و ناراحتم چون: با همعه آن دلایلی که روز اول تصمیم به حضور گرفتیم؛ نظام در سراشیب سقوط است، و وقتی‌ این نظام سقوط کند این تنها حاکمان نیستند که خواهند رفت، بخش بزرگی‌ از گذشته و حال و دستاورد‌ها و منابع نیز از دست خواهد رفت. فقر گسترش خواهد یافت و هرج و مرج همه گیر خواهد شد. آنچه که ما را مجاب به حضور و دعوت از شخصیت‌ها کرد مشاهده سو‌ً مدیریت و حماقت‌های مرسوم و جاری در صحنه اجرائی کشور بود. و با شرایط فعلی، نظام در جایگاهی قرار گرفت که این روند‌ها ادامه خواهد یافت. سخت است انسان ببیند که آخرین دریچه‌های نجات نیز بسته میشود.






سرنوشت محتوم این نظام براندازی است

جمهوریت نظام سال ۸۸ تمام شد، آنچه که طی‌ چند ماه اخیر کردیم و در آینده انجام خواهیم داد تلاش در جهت احیای آن است. رد صلاحیت "هاشمی‌ رفسنجانی" به عنوان رکن رکین نظام جمهوری اسلامی، در توالی حصر "میرحسین موسوی"، انزوای "بیت امام خمینی" و حبس ریشه دارترین نیروهای انقلاب و نظام است، مرحله‌ای فراتر. حاکمیت در مسیری پیش میرود که سرنوشت محتوم آن براندازی است، براندازی توسط کسانی‌ که به همراه بسیاری از دستاورد ها، ریشه حاکمان فعلی را هم خواهند سوزاند. دور نیست آن روزی که دیر شود. 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

رونوشت ارسال شود به دفتر فلاحیان، قالیباف، حداد عادل، محسن رضایی، لنکرانی، جلیلی، باهنر و زاکانی


جماعت یکجوری در آستانه انتخابات بر طبل خلق و تبلیغ دوگانه "اصولگرایان" و "حامیان دولت" میکوبند که انگار "احمدی‌نژاد" به یکباره از دل زمین سبز شده و آقایان از سر اجبار، سالها روزه سکوت اختیار کرده اند! نه برادران محافظه کار، این دولتی که اینگونه سر کوبیدن و نخواستنش رقابت می‌کنید حاصل عملکرد شما است، میوه برنامه ریزی و توطئه چینی شما. اعمالش هم حاصل روحیه و رویه شما در حکومت داری است، ده نفر دیگه رو هم بگردید و پیدا کنید و تاج بالاترین مقام اجرائی کشور را بر سرش بگذارید باز هم یک احمدی‌نژاد از دلش متولد میشود به فاسدی همین یکی‌، با همین سطح ناکارامدی و سؤ مدیریت، چه بسا بدتر. 





* یکی‌ مشخصه‌های بارز احمدی‌نژاد، به صطلاح "نمک نشناسی" ایشان است، بی‌ وفایی که نسبت به شخصیت‌ها و گروه‌هایی‌ که ایشان را از "هیچ" مطلق تبدیل به رئیس جمهور کردند. اما به نظر می‌رسه این مشخصه عمومی‌ بسیاری از جریانات محافظه کار امروز ایران است، چرا که مشخصاً این احمدی‌نژاد که این‌گونه سر زدنش صف تشکیل شده، مجری برنامه‌‌هایی‌ است که مورد اجماع همه گروه‌های راست است چه از نظر اقتصادی، چه فرهنگی‌، چه سیاست خارجی. آقای احمدی‌نژاد مجری همه آن چیزهایی است که محافظه کاران آرزو داشتند انجام دهند، حق‌اش نیست الان که عواقب محتوم آن سیاست‌ها مشخص شده اینگونه مورد عتاب قرار گیرد، حداقل از طرف محافظه کاران. 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

در حاشیه حضور هاشمی‌ رفسنجانی: انتقادات به ایشان صحیح است، اما ما به بازآفرینی آن دوران محتاجیم


بخش بزرگی‌ از انتقادات به دولت هاشمی و شخص هاشمی‌ رفسنجانی غیر قابل کتمان و دفاع است: دولت آقای هاشمی‌ در بسیاری از حوزه‌ها کارنامه قابل قبولی بر جای نگذاشته؛ به علت دخالت‌های وحشتناک نهاد‌های موازی و عدم قاطعیت برخورد دولت در حوزه‌های روابط خارجی‌ و اطلاعاتی‌ و امنیتی، در پایان دوره ایشان نه تنها نتوانستیم روابط همتراز و غرور برانگیزی با سایر کشور‌ها داشته باشیم که برعکس، سیاست خارجی‌ پر سؤ تفاهم و غلطیده در بحران و مملو از فرصت‌های سوخته را شاهد بودیم. بخش بزرگی‌ از حوادثی که موجب این فجایع شود البته توسط دولت انجام نشد (از کشتار میکونوس بگیرید تا کشف محموله خمپاره‌ای در کشتی ایرانی "ایران کلاهدوز" در بندر انتورپ بلژیک در سال ۱۳۷۵ تا بازداشت‌های خانه فرهنگی ایران در آلمان)، ولی‌ دولت می‌توانست یا از آنها پیشگیری کند، یا حداقل با فاش گویی آن، دامن نظام را از ننگ آنها پاک کند (کاری که چهار سال بعد در قلعه قتل‌های زنجیره‌ ای، توسط دولت بعدی و شخص سید محمد خاتمی انجام شد). در بخش فرهنگی و اطلاعاتی‌ نیز محدودیت‌های وحشتناکی در حوزه‌های مختلف حاکم بود که اطلاق "دوران سیاه میرسلیم" خود مبین جنس آن دوران است. 

همه این انتقادات نه تنها درست است که توسط بخش بزرگی‌ از حامیان امروز هاشمی‌ حمایت و بیان میشود، اما این همه کارنامه دوران هاشمی‌ نبود. دوران هاشمی‌، دوران ساخت زیرساخت‌هایی‌ِ دیر بازده بود، از سیاسی و اقتصادی بگیرید تا فرهنگی، زیرساخت‌هایی‌ که کشور را در آستانه یک "اتفاق" قرار داد، یک تغییر بزرگ. در حرکتی تدریجی‌، در زیر پوسته سخت خارجی‌، جریاناتی در کشور رشد کردند، بخش‌هایی‌ از اجتماع قدرت یافتند و نهاد‌هایی‌ شکل گرفتند که قادر شدند به یک باره همه حوزه‌های کشور را در گرداب تغییر بیندازند. "دوران اصلاحات" حاصل یک اتفاق یک شبه و یک رای نبود، محصول و نتیجه حرکتی بود که مدت‌ها قبل شروع شده بود. البته دوم خرداد یک "نه" بزرگ به سیاست‌های قبلی‌ بود، اما این "نه" چگونه مجال بیان یافت؟ آنهمه نیروی فعال و نهاد‌های مدنی شکل یافته از کجا سربراورد؟ جواب ساده است: دوران گذار به آنها این فرصت را داده بود تا متولد شوند و رشد و قوام بیابند، و این دقیقا چیزی است که ما، اینک، در پایان دوره سیاه زمامداری محمود احمدی‌نژاد به آن احتیاج داریم. ما احتیاج داریم که نفس بکشیم، احتیاج داریم که اندکی‌ از زیر بار این حملات خارج شویم تا با آسیب شناسی‌ گذشته، ارزیابی حال و برنامه ریزی برای آینده، برای ساخت یک دوران جدید آماده شویم. احتیاج داریم سازمان اجتماعی مان را بازسازی کنیم و یک نسل جدید تربیت کنیم. احتیاج داریم نهاد سازی کنیم و با پس گرفتن دولت، ظرفیت‌های عظیمی‌ که صرف تغذیه نهاد‌های نظامی و اطلاعاتی‌ میشود را در اختیار سازمان‌هایی‌ قرار دهیم که نتیجه‌شان پیشرفت کشور است. احتیاج به آرامش داریم که تنها در چنین فضایی است که می‌توان آینده را ساخت. ما به دوران هاشمی‌ نیاز داریم.