۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

آقای خامنه ای، گفتید انقلاب ریزش و رویش دارد، بنگرید که چگونه شاخه‌های رویانتان ریشه تان را میخشکاند


عسگر اولادی فرمودند که کروبی حجت خدا را گم کرده و طائب هم گفته که اگر موسوی و هاشمی‌ دستگیر شوند ۲ تا گاو هم به هم شاخ نمیزنند، هادی خامنه‌ای که عزلت نشین شده و منتظری و صانعی هر روز با یک توهین مورد عنایت قرار میگیرند، حجاریان و عطریان فر هم که حکم زندان دریافت میکنند، توسلی سکته میکنه و بیت امام مرفه نشینان لپ قرمز خطاب میشوند، عکس شهید همت جمع آوری میشه و خانوم ایشان با بدترین الفاظ مورد خطاب قرار میگیره، دختر طالقانی مورد توهین قرار میگیره و پسر مطهری متهم به مال اندوزی میشه، رئیس جمهور سابق مورد حمله قرار میگیره و دبیر شورای امینیت ملی‌ رو صداش رو میبرند، دیگه از نوری و مهاجرانی و بقیه نگم، از انقلاب ۵۷ چی‌ ماند؟ منظورم غیر از خود شماست آقای خامنه ای؟ گفتید انقلاب ریزش و رویش دارد، ریزش‌هایش را دیدیم و رویش‌هایش را هم شاهد بودیم، ثمر این درخت امسال طائب بود، نقدی بود و جعفری. با اینها می‌خواهید کشور را اداره کنید؟ با اینها حداکثر میتوانید کهریزک بسازید، اینها از ساختن چیزی نمیدانند که فقط نابودی را فرا گرفته اند. مدیر این کشور صفایی فراهانی بود که هم اکنون در کنج زندان است، کدام رویش را می‌خواهید جایگزین آن سازید؟ مشایی یا بهبهانی‌؟ این شاخه‌های جوان که دل به رویش آنها دارید در حال خشکاندنتان هستند، ریشه‌هایتان در می‌‌پوساند و از شما غیر از روایتی که از همه دیکتاتور های دنیا باقی‌ گذشت باقی‌ نمیگذارد

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

ابطحی و خانواده و یک عکس



خیلی‌ حال خوبی‌ دارم از وقتی‌ این عکس رو دیدم، شاید زیاده روی می‌کنم ولی‌ احساس موفقیت رو چنین عکسی به شدت در من تقویت میکنه. منبع عکس صفحه فیسبوک یکی‌ از دوستان بود، بهش میل زدم که اگر صلاح بدونه در یک پست استفاده کنم و هر موقع بخواد بارش دارم. منبع دیگه‌ای پیدا نکردم.

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

پیامک‌هایی‌ که تهدید میکنند و کارهایی که ما میتونیم انجام دهیم




این نمونه پیامکی است که کاملا اتفاقی‌ برای همه ارسال میشوند. آگاهانه کل مردم را دارای پتانسیل شرکت در تجمع‌ها فرض کرده اند، چیزی که چندان از واقعیت دور نیست، با این کار قصد تلقین وجود نوعی نظارت و کنترل فردی بر مخاطب این پیامک را دارند که اراجیفی بیش نیست، جای نگرانی نیست، کنترل بر یک جامعه ۵۰۰۰۰ نفری امکان پذیر است، شاید صد هزار نفر، ولی‌ ۲ میلیون نفر، فراموش کنید که اگر امکان داشت تا الان کرده بودند و به این بچه بازی‌های شناخته شده دست نمیزدند. به هر حال باید اطلاع رسانی کنیم، شاید بهترین کار همان دست زدن به روش سنتی خودمان باشد، دست به ساخت پیامک‌های مشابه با مضمون طنز بزنید. سناریو‌ها مبارزه روزانه نوشته میشود و روش‌های مقابله طرف کودتا هم روزانه، یک روز می‌گویند شرکت در تجمع‌ها جرم نیست تا نفس شرکت به قصد اعتراض را لوث کنند و فردا تهدید میکنند. امروز سبز را ممنوع میکنند و فردا جنبش جعلی با همین رنگ راه میاندازند و دوباره با سبز‌ها برخورد میکنند. مستاصل شده اند. از اتفاق تبریز و استقبال کم تعداد خوشحال نشویم (با اینکه اتفاق مبارکی بود)، هدف ما این است که چنان فضایی حکم کنیم که رئیس دولت کودتا جرات پا گذاشتن به هیچ تجمعی را نداشته باشد. ضمنا عکس پیامک از سایت کلمه برداشته شده است

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

ابطحی در تنهایی‌ خود در حال فراموش شدن است، چه می‌کنیم؟

ابطحی رو فراموش نکنیم، نمی‌فهمم که چرا اینقدر بهش کم پرداخته میشه، نمی‌فهمم که چرا اینقدر ازش کم دفاع میشه و به حقوقش کم بها داده میشه، مگر ابطحی همان نبود که روزگاری که اینترنت سوغات فرنگ و زاییده دنیای مبتذل غرب بود شد نماینده ما در حاکمیت، مگر همان نبود که ترجیح داد به لباس روحانیت با فرهنگ ما رفتار کند، موبایلی دستش بگیره و شکار لحظه کنه، کلماتی‌ و اصطلاحاتی رو به کار اببره که ابدا انتظارش رو نداشتیم و... . شاید به این خاطر باشه که روزی تسلیم اون بازی مسخره شد که کیه که یک بار پاش به حتا ستاد خبری برسه و به ایشان حق نده. هیچ وقت ادعای مجاهد بودن نداشت که ما چنین انتظاری رو در خودمون ایجاد کردیم، صرفا یک مدیر اجرایی بود. نه آزادش کردند و نه حول محورش تبلیغات میکنند که حکایت از مقاومت ابطحی در مقبل خاست‌های بازجویان دارد. احساس می‌کنم در قبل ایشان داریم کم کاری می‌کنیم، باشد که غبار فراموشی از این بزرگ مرد بزداییم و قلم‌ها را در حمایت بچرخانیم

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

آقایان، دلتنگیم، بغض داریم و تا آخرین ذرّهٔ این بغض را خرج شما خواهیم کرد، بمانید و ببینید


داره خیلی‌ دلم واسه یک روزهایی تنگ میشه، روزایی که تو دانشگاه، در غالب یه بچه ۱۹ ساله که کله‌اش از باد داشت منفجر میشد، هر کار میخواستیم میکردیم!!! روزگار روزگاری بود که همه دم از انتقاد و انتقاد شنوی و تحمل میزدند، ادبیات دولت بود که همه گیر شده بود، مثل الان که همه گیر شده، ادبیات دولت ترور و کودتا: خفه شو، حق نداری، نباید، به تو چه. اون زمان تو حراست دانشگاه هم سرمون بالا بود، خیالمون راحت بود که اون کسی‌ که اون وره میز نشسته حتا اگر طرف ما نباشه مقابل ما نیست، یقین داشتیم که اتفاق بدی نخواهد افتاد، آخه هنوز تعلیق و اخراج و تهدید برایمان عادی نشده بود، هنوز نمیدانستیم که مگر میشود انسان را به سبب مخالفت محروم کرد؛ از تحصیل، بودن و الان وجود داشتن. مثل حالا نبود که گوشمون از بازداشت‌های بدون مجوز، ربایش‌های شبانه، تجاوز، زندان‌های طویل المدت و... پر نشده بود، اخراج و تعلیق که بماند! بزرگ تر شدیم و پایمان به جاهای بزرگ تر باز شد، مناظره، مصاحبه، وزیر بود و وکیل، باز هم نمیترسیدیم، ترس نداشت که، به رئیس جمهورش هر چه خواستیم گفتیم، بدون ترس، در فاصله ۳ متری، بعد از یک ساعت سکوت و لبخند یک تهدید کرد که همه آگاه بودیم که این آخوند مهربان دل برخورد کردن با ما را ندارد، گفت من میروم و شما می‌مانید و رئیس جمهور بعدی و رسمی‌ که پا خواهد گرفت، ماندیم و دیدیم که چه‌ها که نمی‌توانست باشد!!!

ولی‌ آگاه باشید که میراث آن دوران فقط دلتنگی‌ نیست و بغضی که الان در گلو دارم، میراث آن دوران آگاهی‌ است، آگاهی‌ از حق، چیزی که من دارم و الان از من دریغ شده است، میراث آن دوران دانش است، ۸ سال به من فرصت خواندن داده شد که حالا به کار بندم، قدرت است، صدا است، توان انتقاد است. آقایان، خوابید، بغضی که ما داریم منبع قدرت ماست، منبع آن چیز هاییست که ماه هاست خواب را بر چشمانتان حرام کرده است. بنگرید تا آینده

۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

چرا مدافع عبور از ساختار فعلی‌ در شرایط کنونی نیستم


بسیاری از کسانی‌ همانند من که همه جا ذکر می‌کنیم که هنوز پایبند به قوانین جمهوری اسلامی ایران هستیم(برخلاف جناح حاکم)، آگاهیم از نقش منفی‌ که دین یا هر میراث دنیای سنتی‌ در یک ساختار دموکراتیک میتواند ایفا کنه، واقفیم که اصولا دموکراسی که یکی‌ از میوه‌های مدرنیته است چه تضاد‌هایی‌ با یک سری از گزاره‌های اجتماعی دینی که اصولا دارای کارکرد در دوران سنتی است، دارد، بحث ما در دفاع از عدم عبور نه دفاع از حاکمیت دینی، یا هر قرائت اسلامی از دموکراسی، که صرفا یک استراتژی واقع گرایانه در پیشبرد جنبش فعلی‌ است. قوانینی داریم که دارای ظرفیت خوبی‌ است که اجرا نمیشوند، ساختاری داریم که اجرایی نمیشود و گروهی داریم که قوانین رو واضحا زیر پا میگذارند که این کار در هر چهارچوب دیگری شدنی است، این رو درک می‌کنیم که مشکل اصلی‌ نه دین و تفکر دینی حکم بر ذهن حاکمان که عدم پایبندی به قانون است. معتقدیم که دینداری کودتاچیان به اتفاقات فعلی‌ منجر نشده که اراده آن در حفظ و بسط قدرت است که به این جنایات منتهی‌ شده، معتقدیم که بر هم زدن این بازی و چینش دوباره مهره‌ها چیزی را عوض نمیکند که چرا نباید دوباره به همین جا ختم شود؟ آن هم در قالب یک پوشش جدید، نه اسلامی که اتفاقا شاید ضد دینی. بسیاری از ما نماز میخوانیم و بسیاری نمیخوانیم، بسیاری در امور دینی هنوز مرجع تقلید داریم و بسیاری به شدت منکر دین و وجود خدای سنتی‌ ولی‌ همه در انتقاد به حاکمیت انحصاری دین و روش فعلی‌ حکومت و استبداد یکپارچه ایم از دادن هزینه دریغ نداریم. آزادی بیان و آزادی انتخاب کردن حاکمان را کف خواست‌هایمان می‌دانیم و معتقدیم که برآورده کردن همین خواسته‌ها در هر ساختاری، حتا جمهوری اسلامی، در نهایت موجب حاکمیت تفکر اکثریت که همان دموکراسی است خواهد شد

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

اگر فرد پرستی‌ ننگ است و موجب شرک به خدا من کافرم


آزاد مردانی داریم که خوانندگان آینده تاریخ این ملک به آنها خواهند بالید، مردانی که با افتخار زندگی‌ میکنند و با افتخار در راه آنچه عقیده دارند جان بازی میکنند، کسانی‌ که واژه ایثار قادر به بیان وسعت آنچه میکنند نیست. تاج زاده، رمضان زاده، امین زاده، میر دامادی، حجاریان بزرگ، بهزاد نبوی، محسن صفایی فراهانی، سعید شریعتی‌، هادی قابل، .... مردانی که عکسشان را بر دیوار خانه‌ام و نام‌شان را بر قلبم حک کرده ام. اگر فرد پرستی‌ ننگ است و موجب شرک به خدا من کافرم، کافرم به خدایی که سکوت می‌کند و ظلم بر بندگان خود را نظاره میکند، به خدایی کافرم که نامش ورد کسانی‌ است که کشتن پیشه‌شان است به نامش میکشند و میسوزانند و میبرند و دینش را ملعبه میکنند از برای قدرت. خدای من در زندان است، بیرون زندان است، در خیابان‌ها است، نامش حجاریان است، نامش صفایی فرهانی است، تاج زاده، نامش ندا است، سهراب، نامش مردم است، محل ظهورش نه دیار حجاز که خیابان‌های همین کشور است و معجزه‌اش نه قرآن که ۲۵ خرداد است، روز قدس، ۱۳آبان، من مسلمان به دین آنان هستم. بهزاد نبوی، به لبخندت مینازم، به غرورت‌ای تاج زاده غبطه میخورم. ابطحی، آگاهیم که چه بر تو میرود، محکم گام بردار و سرت را بالا بگیر، ما برندگان این بازی هستیم. زید آبادی، اسطوره بودن و اسطوره ماندن سخت است و جایگاهت محل رشک دون صفتانی است که قادر به تصور بزرگیت نیستند. آرام بمانید و بازی این چرخ را نظاره کنید، این چرخ میچرخد، میچرخد تا جایی‌ که عدالت فرمان سکون بدهد. آن روز دور نیست

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

براندازی نظام یا حاکمیت؟


من بر انداز نظام نیستم، ولی‌ برانداز حاکمیت هستم। نظام من هنوز نظام فعلی‌ است(تاکید می‌کنم، فعلا)، گروهی حقوق من را در آن دزدیده اند، به یغما برده اند که این کار را در هر ساختار دیگری می‌توانستند انجام دهند، می‌توانستند در قالب هر نوع حکومتی صورت دهند। قانونی‌ داریم که اجرا نمی‌شود، مجلسی داریم که منتخب نیست، در حالی‌ که باید باشد، رئیس جمهوری داریم که بی‌ قانونی‌ می‌کند و سردمدارانی داریم که از آن حمایت میکنند. من برانداز اینها هستم، حاکمان فعلی‌ ایران. خامنه‌ای میتواند حسنی مبارک باشد، میتواند هیتلر باشد، میتواند پینوشه راست باشد یا کاسترو چپ، میتواند صدام باشد یا موگابه و سپاه پاسداران می‌توانست نیرو‌های نظامی هر کدام از اینها. حاکمان مستبد فعلی‌ دغدغه دین ندارند، همان طور که دغدغه انسانیت ندارند، دغدغه اینها فقط قدرت است، حکومت. اینکه این ابزار را در دست نگاه دارند، به هر قیمتی. اگر روزی جنبش و رهبران و اتاق‌های فکر آن به این نتیجه برسد که باید از ساختار و قانون فعلی‌ رد شد لحظه‌ای در پذیرش آن تردید نمیکنم، حتا اگر به آن اعتقادی ناداشته باشم، ولی‌ تا آن روز هدف من اجرای همین قانونی‌ فعلی‌ است و بیرون انداختن این دزدان و جانیان

۱۳۸۸ آبان ۱۳, چهارشنبه

دارو‌های سرطان بهانه مورخان بود برای توصیف علت استراتژی‌های متزلزل شاه، آقای خامنه‌ای شما چه مصرف می‌کنید؟


در توصیف استراتژی‌های متزلزل و حرکت متغیر شاه در مقابل جنبش مردم دارو‌های سرطان را بهانه می‌‌آوردند، آقای خامنه‌ای شما چه مصرف می‌کنید؟ یا این درد هر مستبد رو به زواله؟ تصمیم گرفتی‌ یه شنبه خونین دیگه بیافرینی؟ سگ‌های حالت را روانه کردی، گیرم کروبی را با بی‌ حرمتی اراذلت از خیابان‌ها دور کردی، گیرم با محاصره خانه موسوی من خروج ایشان شوی، فرض کنیم گلوله‌ها و گژی مشقی و فلفل کارگر افتد و مردم نتوانند به هم بپیوندند، با احساس مردم چه میکنی‌؟ با این رشد رو به تزاید حس نفرت چه میکنی‌؟ این زمین یک روز باید درو شود، به آن فکر کردی؟

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

ما ملت ایران، ما مردمان ایران زمین ضعیف نیستیم، حائز قدرت به دست آوردن آزادی هستیم


ما میراث دار یک تاریخ ظلم و مظلومیت ملت و حکومت به همیم. حکومت عادل در تاریخ ما یک افسانه است و ملت بی‌ نیاز از مورد ظلم واقع شدن یک رویا! ولی‌ اینک آماده ایم که این رسم را براندازیم و اولین ملت حائز قدرت که عدالت را از حکومت نه بسان صدقه که از سر قدرت طلب می‌‌کند را بیافرینیم. آماده ایم که واژه مظلومیت را از فهرست واژه گان مرتبط با کلمه مردم و ملت حذف کنیم و فریاد بزنیم که ما، ملت ایران، مظلوم نیستیم، ما ضعیف نیستیم، ما حائز اراده هستیم. حائز قدرت، حائز همه آن چیزایی که ما را لایق داشتن یک جامعه آزاد می‌کند، جامعه‌ای که سخن در آن محترم است و سخندان ارجمند. نه با داستان باز به سان محتاجان که با مشت‌های گره کرده آن را طلب می‌کنیم و می‌دانیم که این بار موفق می‌شویم.(پوستر از وبلاگ همکلاسی برداشته شده است)