۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

در حاشیه دیدار رؤسای جمهور ایران و آمریکا؛ پرّ پرواز انتظار

اگر نه سه سال پیش و در زمان احمدی‌نژاد، که حتا ۱۴ سال پیش و دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، به یک تحلیلگر موجه سیاسی حوزه ایران میگفتید که "احتمال دارد در حاشیه یک کنفرانس روسای جمهور ایران و آمریکا با هم دیدار کنند" یقیناً نگاه عاقل اندر سفیهی به شما می‌انداخت و در مورد فضای سیاسی و موانع بزرگ و لاینحل  و تضاد منافع ملی‌ دو کشور صحبت میکرد چنین اتفاقی را محتمل و قریب الوقوع نمی‌دانست. اما اینک، تنها بعد از چند ماه از سقوط احمدی‌نژاد و افول ستاره اصولگرایان تندرو، نه تنها چنین اتفاقی‌ محتمل فرض شد که بسیاری از عدم وقوع آن (تا این لحظه) متعجب شدند.


آنچه که مشخص است این است که به مدد همت دولت و دولتمردان جدید، و البته حمایت ضمنی‌ رهبری (و حداقل نه مواجه آشکار که پتانسیل تقابلی اصولگرایان را به شدت تضعیف کرده) و در سایه اقدامات بزرگی‌ که در این فرصت کوتاه صورت گرفته، توقع مردم چنان بالا رفته که چنین فرضی‌ در ذهن مردم شکل گرفته که "چنین دیدار و اتفاقی‌ نه محتمل، که محتوم است". تا اینجای کار البته مثبت و مبارک است، میتوان با اطمینان گفت پیدایش چنین ذهنیت نشانه‌ عملکرد مثبت و مسیر درست پیمایش دولت جدید است. "امید" حلقه تضعیف شده زنجیره‌ زندگی مردم در چند سال اخیر بود، عاملی که اینک نه تنها احیا شده که گاها، فراتر و جلوتر از واقعیّات و امکانات در حال پرواز است، به عبارتی "تحول" در سطح چنان ملموس و برای عموم جامعه قابل فهم است که ناخودآگاه، منتظران به همه حوزه تسری‌اش دادند، عمق‌اش بخشیدند و از عدم وقوع موردی‌اش احساس سرخوردگی کردند؛ از لحن و کلام و عبارات استفاده شده توسط منصب نشینان و دولتمردان شروع شد و با انتصاب و تغییر مدیران و روش مدیریت‌ها ادامه یافت و اینک در سیاست‌ها و نتایج کوتاه مدت متظاهر است.

به هر حال، این پیدایش این سطح امید و وجود این جنس توقع البته مثبت است، اما باید مدیریت شود؛ آفت بزرگ آن همین سرخوردگی است، نامیدی‌های مقطعی است. ذهن ملت اگر با اطلاع رسانی و خلق مسیر‌های ارتباطی‌ مهندسی‌ نشود، خودبخود برون یابی‌ می‌کند و منتظر میشود، و چه بسا در تهییج این اتفاق اصولگرایان از ابزارهای خود برای حصول این نامیدی استفاده کنند. "واقعیّات"، "امکانات" و "محدودیت ها" سیاست سازند، توجه نکردن به هر کدام از اینها نقض سیاست و نقص سیاست باز است. اینها باید اطلاع رسانی شود.

۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

حاشیه‌ای بر پیام‌های اخیر رییس جمهور و وزیر امور خارجه: تکرار شگفتی



۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱؛  تهدیدی که تبدیل به فرصت شد

سپتامبر ۲۰۰۱، جهان حیرت زده به شعله‌هایی‌ نگاه می‌کرد که اگرچه از دو برج در منهتن نیویورک برمی خاست، اما شکی‌ وجود نداشت که دامنه‌اش جهان را فرا خواهد گرفت، تهدیدی که موجودیت هر کشور مقابل آمریکا را تهدید میکرد. اما ساعتی‌ بعد از این اتفاق و با آغاز اولین واکنش ها، متنی بر روی تلکس خبری جهان قرار گرفت که حیرتی بر حیرت‌های قبلی‌ افزود: «به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، اقدام تروریستی هواپیماربایی و حمله به مراکز عمومی در شهرهای آمریکا را که شمار زیادی از مردم بی‌دفاع را به کام مرگ کشید محکوم می‌کنم و تأسف عمیق و همدردی خود را با ملت آمریکا به‌ویژه آسیب‌دیدگان و خانواده قربانیان حادثه اعلام می‌دارم.» این متن از طرف رییس جمهور ایران، سید محمد خاتمی صادر شده بود، دیرپا‌ترین و خستگی‌ ناپذیر‌ترین خصم دولت آمریکا، کشوری که تا دو سال قبلش، در روز ملی‌، ارتشیان از روی پرچم پهن شده آمریکا رژه میرفتند و هنوز شعار "مرگ بر آمریکا" پرطنین و پر رونق، از تمامی‌ تریبون‌ها پخش میشد. با این حرکت، سید محمد خاتمی تاریخ ساز شد. تهدید ۱۱ سپتامبر تا مدت‌ها به فرصت تبدیل شد، نزدیکی‌‌ها افزایش یافت و امید‌ها فزونی گرفت، پیام تشکر متقابل آمریکا امید‌ها را افزون کرد، تا روزی که تندرو‌های آمریکایی، به رهبری جان بولتون، عقربه‌ها را دوباره به بدترین روزهای رابطه بازگردانیدند. 

از یک تغییر به تغییر دیگر 
اما انتخابات سال ۸۴ همه چیز را عوض کرد،واقعه‌ای که نه فقط یک رییس دولت که همه ارزش‌های حاکم بر روابط دستگاه خارجی‌ نیز عوض شد؛ تلاش‌های همگرائی جای خود را به سیاست هیجان زده واگرا داد و تکریم متقابل، تبدیل شد به سیاست مواجهه فعال. کار به جایی‌ رسید که "دشمنی و مخالفت" اروپا و آمریکا تبدیل به معیار مشخص درستی‌ مسیر شد و عبارت طعنه آمیزی مثل "چه کرده ایم که اروپا و آمریکا خشنود شده اند" تبدیل به الگویی برای قضاوت گذشته. دوران تبلیغ دشمنی آمریکا هشت سال طول کشید، تا در روز ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲، در میان حیرت قاطبه تحلیل گران جهان، مردی ردای ریاست جمهوری را بر دوش انداخت که نسبت به هم سلک ماقبل خود، شهره به میانه روی بود، مردی که می‌توانست رویکرد‌ها را عوض کند، اما تا چقدر؟ 

دولت مردان در عرصه‌های نو؛ شگفتی تکرار میشود 
در کشوری که شبکه‌های مجازی عامل نفوذ استبداد خوانده میشود و خطرات آن را، پاره از خطیبان رسمی‌ کشور از بی‌ حجابی و فحشا هم بالاتر می‌دانند، حضور رسمی‌ و علنی وزیر امور خارجه یک اتفاق عجیب و جالب بود. حضوری که تنها به یک نام محدود نمی‌شد که وزیر امور خارجه متواضع کشور، از کامنت گذاری و بحث صبح‌های جمعه با مخاطبین هم ابایی نداشت. اما جواد ظریف شاید اولین، اما تنها‌ترین فرد دولت نبود که قبح حضور آنلاین را شکست: بیژن نامدار زنگنه، اسحاق جهانگیری و سپس مرضیه افخم، سخنگوی امور خارجه از جمله کسانی‌ بودند که رسما و علنا، به دنبال هم صف شکن شدند. تویتر هم به موازات فیس‌بوک میزبان دولتیان شد؛ صفحاتی که به مانند صفحات شخصی‌ مقامات فعالیت میکنند و با تکذیب مقامات مواجه نمیشوند. اما شگفتی نه این صفحات، که محتویاتی است که به واسطه آنها منتشر میشود. اولین اتفاق: "در حالیکه خورشید در تهران غروب می‌کند، برای همه یهودیان به ویژه یهودیان ایرانی، روش هشانای مبارکی را آرزومندم." این نه پیامی از طرف یک فعال مدنی مستقل حکومت ایران، که متنی است که از طرف شیخ حسن روحانی، رییس جمهوری ایران اسلامی در صفحه توئیتر منصوب به ایشان منتشر شده، پیامی که به قول هاله اسفندیاری مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز بین المللی وودرو ویسلون در آمریکا ، حتا در زمان شاه هم اتفاق نیفتاده است. اما این تنها شگفتی نیست که شگفتی دوم، با صراحت بیشتر و دامنه وسیع تر در راه بود، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در صفحه توئیتر خود، در جواب فردی که می‌گوید "اگر ایران دست از تکذیب هولوکاست برمیداشت سال نو شیرین تر بود" ضمن تبریک سال نو یهودی می‌نویسد "ایران هیچ گاه هلوکاست را تکذیب نکرده، مردی که این کار را می کرد دیگر رفته است ..."، پیامی که میان شک و بهت مخاطبین، به سرعت پخش شد و با بازخورد‌های مثبت زیادی مواجه شد. از همان ابتدا تردید‌هایی‌ نسبت به اصالت خبر مطرح شد که البته با انتشار تائیدیه کریستین امانپور برطرف شد. 
شکی‌ نیست که امروز رییس جمهور و وزیر امور خارجه ایشان تاریخ ساز شدند، پیام‌هایی‌ که همانند پیام ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سید محمد خاتمی، می توانند نقش مهمی در بهبود وجهه سیاسی ایران را در میان افکار عمومی‌ جهانی‌ که تاثیر قدرتمندی در شکل دهی‌ سیاست‌های کلان کشور‌هایشان دارند ایفا کند. این متن‌ها به درستی‌، پیام تغییر قلمداد شده است، پیام چرخش در روش. یقیناً از فردا افراطی‌های داخلی‌ و جنگ طلبان خارجی‌ که منفعت خود را در شعله ور نگاه داشتن آتش میان ایران و غرب و وجود چنین ذهنیت‌هایی‌ جستجو میکنند، شروع به شلیک خواهند کرد و انواع و اقسام اتهام‌ها را روانه دولت خواهند کرد، اما با توجه به روند ثابت و قاطع رفتاری دولت مردان، باید انتظار شگفتی‌های بیشتری را بکشیم.

لینک مطلب در جرس: http://www.rahesabz.net/story/75230/

۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

در حاشیه تکذیب پیام روحانی برای یهودیان جهان توسط مشاور رئیس جمهور؛ آنجا که حماقت طلا را به خاک تبدیل می‌کند

یک سری اظهارنظر‌ها بی‌ تدبیری محض و حماقت آشکار است، تبدیل فرصت به تهدید است:

یک حساب توییتری که بنام رئیس جمهور فعالیت می‌کند و تصور غالب این بود که تحت نظارت ایشان فعالیت می‌کند طی‌ پیامی سال نو یهودی را تبریک می‌گوید، با این عبارت که ""در حالیکه خورشید در تهران غروب می‌کند، برای همه یهودیان به ویژه یهودیان ایرانی، روش هشانای مبارکی را آرزومندم." پیامی که بلافاصله در صفحات مجازی و رسانه‌های جهانی‌ با بازخورد مثبت و توام با تحسین و تامل آنها مواجه شد. مورد تفسیر قرار گرفت و حمل بر تغییر رویه کلامی‌ و نحوه تعامل ایران با جهان شد. این در حالی‌ است که این پیام در داخل چندان بازتابی نداشت، چرا که به هر حال آن تصویر تبعیض آمیز تبلیغات شده در خارج از کشور، در داخل کمتر به چشم میاید و کمتر جلب توجه می‌کند. 

حال اتفاق نامبارک و بی‌ تدبیری و بی‌ سیاستی محض آقای مشاور اینجا همه چیز را به خطر می‌اندازد: "محمدرضا صادق، مشاور رئیس‌جمهور در واکنش به انتشار اخباری درباره پیام تبریک روحانی به یهودیان جهان در توییتر تاکید کرد: حسن روحانی حساب توییتر ندارد" و در ادامه تاکید می‌کند " ما خبری در این رابطه که رسانه‌های خارجی آن را منعکس کرده‌اند نداریم."

سوال من از آقای صادق این است که چرا باید چنین چیزی، با این ادبیاتی تکذیب شود؟ ایشان میداند معنای این روش تکذیب چیست؟ یک زمانی‌ هست که اتفاقی‌ نمیفتد و تبریکی گفته نمیشود و تکذیبی صورت نمی‌گیرد، خوب به هر حال حساسیتی نیست. یک زمانی‌ هست که چنین تبریکی گفته میشود و چنان حساسیتی ایجاد می‌کند و بعد تکذیب میشود. نتیجه آن میشود که به درست، موضع رئیس جمهور را در مقابل موضع تکذیب شده تعبیر میکنند. یعنی‌ در این مورد خاص، "رئیس جمهور سال نو کلیمیان را تبریک نمی‌گوید"، نمی‌خواهد بگوید، موردی ندارد که بگوید. تعبیر این تکذیب همین است. آنهم در حالیکه یهودیت در ایران دین رسمی‌ است که پیروان آن از حقوق قانونی برخوردارند و در مجلس نماینده خود را دارند و مناسک خود را میتوانند برگزار کنند. آنهم در حالیکه که یکی‌ از کلیدی‌ترین شعار‌های رئیس جمهور اعاده حقوق اقلیت‌های قومی و دینی است و بر همین اساس، رای مطلق همه این اقلیت‌ها را نیز کسب کرد.آنهم در حالیکه که رسانه‌های جهان نشسته اند تا افکار رئیس جمهور را از اعمال‌اش رمزگشایی کنند و بر همین اساس، افکار عمومی‌ جهان را شکل دهند. ایشان به راحتی‌ می‌توانست با اعلام بی‌ خبری از ماهیت این حساب توییتری و حتا تکذیب چنین رابطه ارگانیکی، تبریک و توجه دولت به این عید و کلیمیان را گوشزد کند و برای‌شان سال خوبی‌ آرزو کند ...

انشا‌الله که با تدبیر دولتمردان بازتاب و انعکاس این بی‌ سیاستی کمتر شود، اما در حالیکه که در آمریکا سال نو فارسی را عید رسمی‌ میدانند و در کاخ سفید سفره هفت سین پهن میکنند تا از فواید اجتماعی و بازتاب‌های مثبت آن بهره‌مند شوند، دولت باید بتواند به وظیفه خود در رسمیت دادن شعار "ایران برای همه ایرانیان" عمل کند و با توجه به حساسیت‌های اقوام و اقلیت ها، این حس که رئیس جمهور، رئیس جمهور همه شهروندان است، را در همه ایجاد کند.

حاشیه‌ای بر فاجعه اشرف؛ به جسد‌ها شلیک میکنند تا زنده‌شان کنند


بعد از دو روز مقاومت، بالاخره امروز عکسی‌ از حادثه اخیر اشرف دیدم؛ عکس جسد زهره قائمی؛ محافظ شخصی‌ مسعود رجوی، معاون مریم رجوی و مسئول تیم ترور شهید صیاد شیرازی، و سپس فیلمی در شرح حادثه؛ دوربینی که می‌چرخید و جسد‌ها را نشان میداد و ...

پینوشت - تأسف خوردم، سه مورد تأسف بار بود:
اول برای انسان‌هایی‌ که به آن صورت مقتول شده اند و نفس جنایتی که رخ داده است؛ چنین مرگی سزاوار هیچکس نیست، حتا جنایتکارانی در سطح مجاهدین خلق

دوم برای بی‌ تدبیری کسانی‌ که چنین فاجعه‌ای را شکل داده اند: مجاهدین مرده‌های سیاسی هستند که دنیا فقط مانده با باقیمانده‌هایشان چه کند، نه میتوانند دفن‌شان کرد و نه به صلاح هست که همین شکلی‌ رها شوند. چنین اقداماتی یعنی‌ زنده کردن شان، یعنی‌ بازتاب دادن‌شان که نوع رفتار این جماعت نشان داده که خود حاضرند خودخواسته سلاخی شوند تا چنین محصولی درو کنند.

سوم برای نوع برخورد سازمان با کشته هایشان: یک نفر یک دوربینی گرفته و با صدایی که کوچکترین اندوهی از آن مشاهده نمی‌شود، یک به یک دوربین را از کشته‌ها عبور میدهد و انگار فیلم راز بقا گزارش می‌کند، از طریقهٔ کشتن‌شان صحبت می‌کند. برای این جماعت این اتفاق یک فرصت است، اصلا نگاه‌شان به چنین حوادثی یک مزرعه پر محصول آماده درو است، حس کسی‌ که با دینامیت ماهیگیری می‌کند.