۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

به بهانه نامه سردار سرفراز جنگ، حسین علایی: رقصی چنین میانه میدانم آرزوست



عکس‌های نه چندان واضح صحنه‌های جنگ، مزار‌های منقوش به عکس‌های قدیمی‌ سیاه و سفید و کهنه سرباز‌هایی‌ که اینک صورت‌شان مزین به نشانه‌های سفیدی شده که گذر زمان بر چهره‌هایشان نشانده، این همه خاطره من از جنگ و نسلی بود که هشت سال مرزهای کشور را بسته نگاه داشتند تا کشوری بنام ایران و هویتی به عنوان ایرانی‌ برای من بماند تا فراموش نشوم و فراموش نکنم که چه هستم، نسلی که بچه‌های جنگ نامیده میشوند، از سردار تا سرباز، جماعتی که بی‌ چشم داشت و هر کدام به عشق کسی‌ و چیزی جان‌شان در کف دست‌شان و بود و چشم‌شان به دشمنی که قبل از یورش حساب همه چیز را کرده بود الا عاشقی این لشکریان عشقباز، غیر از جانبازی این جماعت جانباز که فرصت طلبان را چه به خاک جبهه‌، چه به قدم زدن در جایی‌ و تنفس در هوایی که سوغات‌اش اگر ستاندن جان نباشد زخمی است و فلزی که تا عمر عمر است همراه است است، میماند و حضور‌اش را پی‌ در پی‌ یادآور میشود، این همه آنچیزی بود که من از جنگ و جنگاوران آن خوانده بودم و شنیده بودم، تا رسیدیم به دوران فعلی و ایرانی‌ که دوباره به خطر افتاد تا محتاج بازگشت سرداران‌اش شود، تا مردان‌اش خاک از لباس‌های ساده رزم‌شان بتکانند و بجای تفنگ، زبان را اسلحه کنند و بجای گلوله، کلمات را رها کنند تا سهم خود را پاسداری از کیان کشور، انقلاب و حتا حکومت فعلی ادا کنند، سرداران و سربازانی که رسم عشق بازی و رقص در میانه میدان را بلدند. 








۳۱ نظر:

  1. آن زمانی که جنگ بود آقایان برای دفاع از اسلام به جبهه جنگ رفتندوهیج کجا حرفی از ایران وهویت ایرانی در کار نبود وآقایان از اول خودشان را حق و دیگران را باطل میدانستند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مثل این که فراموش کرده اید که خواسته یا ناخواسته نام اسلام و ایران به هم گره خورده بود! مثل این که فراموش کرده اید میلیونها ایرانی به دنبال روحانیون ریختند، پرچم و قدرت ایران را به دست روحانیون سپردند. و در آن زمان وقتی که به ایرانی با حکومت اسلامی بیگانه حمله کرد چه باید می کرد معلوم است که هر سرباز و سردار و جانبازی با انگیزه های مختلف برای دفاع از میهن به جنگ با بیگانه برخاست. فقط آن کسانی که فکر منافع شخصی خود بودند به فکر تقویت جایگاه خود بودند و از جنگ و جبهه گریزان بودند. و اگر حضور کوتاهی هم داشتند به فکر جنبه تبلیغاتی آن بودند. فکر می کنم سن شما هم که این نظر را دادید احتمالا در زمان جنگ خیلی کم بود که روزهای جنگ را به خاطر ندارید زمانی که شهرهای ایران بیمارستان ها مدارس ایران مورد حمله موشکی قرار می گرفت شهرهای مرزی ما به دست عراق افتاده بود. در آن زمان هیچ ایرانی وطن پرستی نسبت به جنگ بی تفاوت نبود که بگوید نه این دفاع از اسلام است نه دفاع از ایران؟!

      حذف
    2. نخیر خانم آناهیتا
      گویا شما فراموش کرده اید که خمینی اسلام گرایی را مساوی با کفر میدانست. گویا فراموش کرده اید که سرود "ای ایران" از زمان روی کار آمدن خمینی، جز برای تحریک احساس مردم و سوء استفاده از احساسات ملی ایرانیان پخش نشد. گویا شما یادتان رفته که خمینی جنگ ایران و عراق را "جنگ اسلام و کفر" لقب داده بود و گفته بود که "ما برای خاک نمی جنگیم، این چیزها در اسلام مطرح نیست".
      مهمتر از همه گویا یادتان رفته که جنگ برای دفاع از ایران و بیرون کردن دشمن متجاوز در سال ۶۱ با فتح خرمشهر و بیرون رفتن عراقیان از ایران به همراه تعهد پرداخت خسارت به ایران توسط عربستان، به پایان رسید و خمینی با شعار "فتح قدس از طریق کربلا" به جنگ ادامه داد.
      از ان گذشته نام اسلام و ایران به هم گره نخورده است. چرا که گذشته از وجود اقوام غیر مسلمان در ایران و شهادت فرزندانشان در جبهه ها برای دفاع از ایران، خمینی عملا در مقام فرمانده کل قوا در این مورد تمایز بسیار مشخصی بین "اسلام" و "ایران" قائل شد.

      حذف
    3. نخیر خانم آناهیتا
      گویا شما فراموش کرده اید که خمینی ملی گرایی را مساوی با کفر میدانست. گویا فراموش کرده اید که سرود "ای ایران" از زمان روی کار آمدن خمینی، جز برای تحریک احساس مردم و سوء استفاده از احساسات ملی ایرانیان پخش نشد. گویا شما یادتان رفته که خمینی جنگ ایران و عراق را "جنگ اسلام و کفر" لقب داده بود و گفته بود که "ما برای خاک نمی جنگیم، این چیزها در اسلام مطرح نیست".
      مهمتر از همه گویا یادتان رفته که جنگ برای دفاع از ایران و بیرون کردن دشمن متجاوز در سال ۶۱ با فتح خرمشهر و بیرون رفتن عراقیان از ایران به همراه تعهد پرداخت خسارت به ایران توسط عربستان، به پایان رسید و خمینی با شعار "فتح قدس از طریق کربلا" به جنگ ادامه داد.
      از ان گذشته نام اسلام و ایران به هم گره نخورده است. چرا که گذشته از وجود اقوام غیر مسلمان در ایران و شهادت فرزندانشان در جبهه ها برای دفاع از ایران، خمینی عملا در مقام فرمانده کل قوا در این مورد تمایز بسیار مشخصی بین "اسلام" و "ایران" قائل شد.

      حذف
    4. عزیز، اول اینکه شما چکار دارید که امام چه گفت و چه خواست، بخش بزرگی‌ از مردم اصلا با انگیزه‌های شخصی‌ و نه حتا حکومتی به میدان جنگ رفتند، بخش بزرگی‌ اصلا بحث دفاع از حکومت نداشتند که بحث‌شان دفاع از خاک بود، با چنین ذهنیت اصلا لنگ قرائت‌های دولتی نمیشود. اصلا مگر بچه‌های چپ نرفتند جنگ؟ آنها چی‌؟

      دوم: بحث جنگ و شرایط پایان آن، مخصوصا بعد از فتح خرمشهر و ادعا‌های مخالفین و موافقین ادامه خیلی‌ پیچیده تر از این حرف هاست که من به شما یا بلعکس در چند تا کامنت به هم جواب دهیم، دفاع از خاک هم داستان یقینا با بیرون کردن دشمن متجاوز از خاک پایان نمیافت که بعد‌اش را نقض این انگیزه بنامیم

      حذف
    5. آقای فرشاد
      این خانم آناهیتا هستند که پای قرائتهای دولتی را وسط کشیدند وگر نه "اسلام" (به عنوان یک عقیده) چه ربطی به "ایران" دارد؟ مگر عراق به "کویت" که هر دو هم عرب بودند و هم مسلمان حمله نکرد؟ چطور ایشان میفرمایند که "اسلام" و "ایران" در هم تنیده بودند؟ "اسلام" یک چیز است و "ایران" چیز دیگر. من به شما قول میدهم که حتی اگر صدام حسین به قول خودش سه روزه ایران را میگرفت و اصلا آنرا از صحنه تاریخ هم محو میکرد، اسلام همچنان سرجایش بود. اسلام نه از ایران شروع شده و نه، تنها در ایران وجود دارد.
      تنها در صورتی "اسلام" و "ایران"، بقول خانم آناهیتا، در هم تنیده اند که مقصود از اسلام، "حکومت اسلامی" یا بهتر بگویم حکومت آخوندها باشند. که همانطور که شما هم بدرستی گفتید کسی برای دفاع از رژیم به جبهه نرفت. به همین جهت هم حتی افراد وابسته به اپوزیسیون هم در دو سال اول جنگ، که جنگ ماهیت دفاعی داشت، به جبهه ها رفتند و از کشور دفاع نمودند. بسیاری از آنها پس از دفع تجاوز عراقیها، در همان محل به وسیله پاسداران اعدام شدند.
      در اینجا شما عبارتی را گفته اید که به نظر تناقض آمیز میاید. شما گفته اید که دفاع از خاک با بیرون کردن دشمن خاتمه نمیابد. چطور میشود که دفاع از خاک، پس از بیرون کردن دشمن از خاک، خاتمه نیابد. مگر آنکه دفاع از خاک بهانه ای برای برقراری و ادامه وضعیت جنگی باشد. گر چه پس از بیرون کردن دشمن از خاک وطن نباید گریبان دشمن متجاوز را رها کرد. منتهی جنگ در جبهه های جنگی خاتمه میابد و جنگ در جبهه دادگاه های بین الملل و با استعانت از حقوق بین الملل ادامه میابد. به عبارت بهتر با بیرون رفتن دشمن از خاک وطن، تفنگها باید خاموش شده و موتور دیپلماسی روشن شود.هر چه باشد، بقولی گفته اند که دیپلماسی ادامه جنگ در جبهه ای دیگر است. نمونه های موفق از اتخاذ چنین روشی در برخورد با دشمن متجاوز، نمونه برخورد نیروهای بین المللی در مواجهه با صدام در جنگ اول خلیج فارس است که پس از بیرون راندن صدام از خاک کویت، به تصرف خاک عراق مشغول نشده، در عوض به طرح شکایت از عراق در جوامع بین المللی پرداختند که سبب شد که عراق حتی در دوران محاصره اقتصادی، مشغول پرداخت خساراتی بود که به کویت زده بود.

      حذف
    6. آقای فرشاد
      خواستم توضیحاتی را به کامنت قبلی ام اضافه نمایم و ان اینکه منظور من از در هم تنیدگی حکومت آخوندها، یا بقول خانم آناهیتا "اسلام"، و کشورمان ایران، نه در هم تنیدگی به لحاظ منافع است. واقعیت آنست که منافع آخوندها در جهتی کاملا مخالف با منافع ما ایرانیان سیر مینماید. منظور من در هم تنیدگی این دو به لحاظ سلطه آخوندها بر میهنمان و تاثیر منافع آخوندها و تصمیم گیری هایشان، بر سرنوشت ما ایرانیان است.

      حذف
    7. ببین عزیز، یک دشمنی به ایران حمله کرد، دو سال کشور رو ویران کرد و در پی‌ رشادت جماعتی مجبور به ترک خاک شد. دفاع از خاک به معنای رفع خطر حمله مجدد هم هست، اینکه نمی‌شد که چنین کاری کند و بدون تضمین، در شرایطی که ما دست بالای جنگ را داشتیم از ادامه جنگ سرباز میزدیم (چنین تضمین عینی تا سال ۶۶ داده نشد). در ضمن اینکه مناطقی از ایران، مثل طلاییه تا آخر جنگ دست سمت عراقی‌ ماند.

      در مورد اسلام ارن هم ارزش گذاری انگیزه‌ها رو خیلی‌ کار پسندیده‌ای نمیدونم: بخش بزرگی‌ از فرهنگ امروز ایران رو مذهب فعلی ایران (اسلام) میدونم. من هم مثل این دوستمون خیلی‌ به چنین جداسازی‌هایی‌ معتقد نیستم

      حذف
    8. ولی‌ دوست ناشناس من، به هر حال ایران ماند، ایران به معنای جغرافیا، فرهنگ، زبان، به معنا خاک، به سبب رشادت بخش بزرگی‌ از مردمی که مثل یک قالی هزار رنگ عقاید متفاوت داشتند

      حذف
    9. جناب فرشاد
      من صد در صد با این حرف موافقم که باید جلوی تجاوز مجدد گرفته شود. اما جلوگیری از تجاوز مجدد به چند عامل بستگی دارد. یکی از آنها داشتن ارتشی قوی است که ضامن استقلال و تمامیت ارضی ایران است. ارتشی که پس از هشت سال جنگ بطور کامل فرسوده شده و به علت تحریمها از یک طرف و انزوای شدید رژیم از طرف دیگر، قادر به بازسازی نیست، به همراه کشوری که زیر ساختهای اقتصادی اش نابود گشته، قطعا از عهده حفظ تمامیت ارضی کشور بر نمیاید. حتی از همین دید هم که نگاه کنیم، میبینیم که ادامه جنگ دقیقا بر خلاف هدفی است که شما میگویید.

      مولفه لازم دوم جهت جلوگیری از تجاوز مجدد به کشور، داشتن رابطه ای محترمانه با کشورهای دیگر جهان به همراه احترام متقابل است. به همین علت کشوری که سیاست صدور تروریسم را در جهان دنبال میکند از عهده چنین کاری بر نمیاید ولو آنکه جنگ را بجای هشت سال، هشتاد سال هم ادامه دهد. کشور ما در زمان جنگ، به علت نقض مداوم حقوق بشر از یک طرف و سیاست صدور بحران از سوی دیگر، کشوری منزوی در جامعه جهانی بود که نمیتوانست و همچنان نیز نمیتواند، به عنوان عضوی متمدن و قابل احترام از جامعه بین المللی باشد. رژیمی که برای تامین نیازهای کشورش برنامه ای نداشته و تنها راه بقایش سرکوب در داخل و صدور بحران و جنگ به خارج باشد نمیخواهد و نمیتواند رابطه ای عادی را با دیگر کشورهای جهان دنبال نماید و طبیعتا نه میتواند از جنگ دست بکشد و نه حاضر است که از بقول خمینی چنین "برکت و رحمتی" دست بردارد.

      از ان گذشته چه کسی گفت که دست از سر متجاوز بردارید. اصلا. حرف اینست که جنگ در جبهه ها تمام میشود و جنگ در دادگاه های بین المللی آغاز میگردد و تا گرفتن خسارت و تضمینهای بین المللی ادامه میابد. وگر نه اگر قرار باشد که بابت تجاوز یک کشور به کشور دیگری، جنگ تا نابودی کشور متجاوز ادامه یابد که اصلا هیچ جنگی در دنیا تمام نمیشود. نمونه موفق چنین روشی، جنگ کویت است که کویت در زمانی که ما حتی یک ریال هم بابت خسارت از عراق نگرفته ایم، از زمان خاتمه اشغالش توسط عراق تا کنون مشغول دریافت خسارت از عراق است. شما نمیتوانید به اسم جنگ با کشور متجاوزو تنبیه ان، به خاک ان کشور تجاوز کنید. اگر هم چنین کردید دیگر نباید انتظار داشته باشید که کسی ادعای شما را مبنی بر مبارزه با "متجاوز" باور کند. اصلا این نقض غرض است که شما از یکطرف تجاوز کشور دیگر را به خاک ایران محکوم کنید و همزمان به تجاوز به خاک ان کشور بپردازید. آیا اگر عراق حق تجاوز به ایران را نداشته باشد (که ندارد)، ایران حق تجاوز به عراق را دارد؟
      فرموده اید که در مورد اسلام، ارزش گذاری انگیزه ها را کار درستی نمیدانید. منهم همین را میگویم و اتفاقا از همین زاویه است که به خانم آناهیتا معترضم که انگیزه مدافعین خاک ایران را اسلام دانسته و بعد هم اسلام و ایران را در هم تنیده میداند. حرف من اینست که کسی برای حفظ دینش از آب و خاکش دفاع نمیکند. دین یک عقیده قلبی است و هر جای دنیا هم که بروید با شماست.

      حذف
    10. حالا این بحث ادامه جنگ مال حدود‌های سال ۶۱ بود که ایران تا آن موقع هیچ عملیات برون مرزی نداشت، یعنی‌ این شکلی‌ نبود که دنیا از ایران متضرر شده باشد که اتفاقا ایران بود که از جانب حمایت بی‌ چون و چرا کشور‌های اروپائی و عربی‌ از عراقِ متجاوز متضرر بود. رابطه محترمانه هم دوجانبه است، جامعه جهانی‌ تا سال ۶۷ حتا حاضر نبود عراق را به عنوان کشور متجاوز بشناسد و چشم به همه جنایت‌های عراق بسته بود. در مورد مقایسه ایران و کویت حق با شماست، با این تفاوت که کلا ما عادت کرده ایم به استاندارد‌های دوگانه جهان در قبل ایران. من مدافع حاکمیت ایران نیستم، ولی‌ منصفانه نمیشه از رویه ناصواب دنیا در قبل ایران چشم پوشید. جنگ نمی‌شد در آن حالت بی‌ ثبت تمام میشد، ایران دست بالا را داشت و قسمت‌هایی‌ از خاک ایران در تصرف عراق بود که تا پایان جنگ ادامه یافت، ولی‌ بحث اصلی‌ چگونگی‌ سؤ مدیریت‌ها در ادامه پایان جنگ بود.

      در مورد بحث دین و خاک با شما موافق نیستم: واسه خیلی‌‌ها دفاع از دین به معنای دفاع از خاک بود و بلعکس، مخصوصا در مورد کشوری که مذهب‌اش (اسلام شیعی) تبدیل شده به قسمتی‌ از شناسنامه فرهنگی‌ خاک اش

      حذف
    11. جناب فرشاد
      گویا شما از تاریخ پر افتخار !! تروریسم نظام مقدس !!! مطلع نیستید. جمهوری اسلامی در همان سال های ۵۸ شروع به تبلیغات بر علیه کشورهای دنیا بالاخص کشورهای عربی کرده و اقدام به تحریک برای قیام و ایجاد دسته بندی های خود میکند. اتفاقا همین تحریکاتش در مورد عراق بهانه صدام برای شروع جنگ بر علیه ایران بود که با حمایت کشورهای خلیج فارس مواجه گشت که آنها نیز مانند عراق خود را قربانی تروریسم جمهوری اسلامی یافته بودند. دفتر حمایت، از جنبش های آزادی بخش که نام دیگری برای حمایت از تروریسم بر علیه کشورهای دیگر بود، پس از تاسیس در سال ۵۸ در تهران، اقدام به جمع کردن و ارائه انواع و اقسام کمک به گروه های تروریستی از کشورهای اسلامی نموده و حتی بعدتر اقدام به تاسیس گروه های تروریستی اسلامی مثل حزب الله نمود. اشغال سفارت آمریکا هم به عنوان یک عمل تروریستی که معرف حضورتان هست که بی نیاز از تعریف است! آنوقت شما میفرمایید که تا سال ۶۱ دنیا از ما ضرری ندید!؟ راستی یادم رفت به شما بگویم که خمینی برای هر یک از کشورهای عربی منطقه امام جمعه ای منصوب نموده بود که با توجه به آنکه امامت جمعه منصبی دولتی است و امام جمعه از سوی حاکم شرع یا مقامات دولتی کشور منصوب میشود، خودتان باید بدانید که اینکار چقدر توهین آمیز بوده و به معنای دخالت در کشور تلقی میگردد. یادم میاید که همان روزها خبر اخراج یکی از ائمه جمعه خمینی را از قطر میخواندم.
      جناب فرشاد، دنیا استاندارد دوگانه ای نداشت. همین صدام حسین از اولین کسانی بود که رژیم جدید را برسمیت شناخت و خواهان شروع روابط بیشتر با رژیم جدید در ایران در سال ۵۷ شد. منتهی رفتارهای تروریستی و دخالت جویانه خمینی در کشورهای منطقه ای و باجگیری های بین المللی از آمریکا پس از مبادرت به گروگان گیری دیپلماتها و محکومیت شدید این اقدام حتی توسط شوروی، ایران را در رده کشورهای بی قانون برد. همراهی و استخدام تروریستهایی مثل کارلوس با دولت ایران، کمترین حرمت و آبرویی برای کشورمان در عرصه بین المللی نگذاشت. همینقدر بدانید که کارلوس برای کشتن شاه سابق ایران استخدام شده بود و در یک مورد هم به ماشین شاه سابق حمله کرده بود که ظاهرا شاه سابق آسیبی نمیبیند. کار بی آبرویی کشورمان به آنجا رسید که پاسپورت ایرانی را در ان زمان در فرودگاه ها با "دستمال کاغذی" میگرفتند و ایرانیان را به عنوان "تروریست" مینامیدند. طبیعی است که کشوری که به هیچ قانون بین المللی احترام نمیگذارد، دنیا هم حقی برایش قائل نیست.
      توجه داشته باشید که قصد من در اینجا توجیه حمله به ایران نیست. حرف من همانست که در بالا خدمتتان گفتم و ان این مطلب است که کشوری که اقدام به نقض قوانین بین المللی کرده و به تروریسم برای پیشبرد مقاصد خود روی آورد، کمترین حرمتی در جهان نداشته و جهان هم حرمتی برایش قائل نیست. به همین دلیل هم، از جمله موثرترین راههای جلوگیری از حمله و تجاوز خارجی، احترام به قوانین بین المللی است.

      حذف
    12. ---------------------------------------------------------------------دنباله (جناب فرشاد) -----------------------------------------------------------------------------------
      در اواخر جنگ هم دنیا متوجه شد که علیرغم ابتکارات صلح متعدد، چه از طرف صدام حسین، چه از طرف کشورهای عربی و حتی از طرف سازمان ملل یا کشورهای غیر متعهد که ایران هم عضو ان بود، عطش خمینی برای ادامه جنگ سیری ناپذیر است و خمینی به هیچ عنوان حاضر به ختم جنگ و عقب نشینی به پشت مرزهای بین المللی نیست. به همین دلیل هم تمام تکنولوژی تسلیحاتی پیشرفته را در اختیار صدام گذاشتند که از خاک خود در مقابل گسترش طلبی خمینی که با شعار فتح قدس از طریق کربلا برای تصرف بصره و سلیمانیه خیز برداشته بود، دفاع نماید. هر چه باشد، اگر تجاوز آمریکا به ویتنام یا تجاوز شوروی به افغانستان غیر قابل قبول و غیر قابل توجیه باشد، تجاوز ایران به خاک عراق و انضمام خاک عراق به خاک ایران هم به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست، پس استاندارد دوگانه ای نبوده است. فرموده اید که جهان تا سال ۶۷ حاضر به پذیرش عراق به عنوان کشوری متجاوز نبود، که اساسا این صحبت را درست نمیدانم چه ایران هرگز در مورد این مساله دادخواستی نداده بود. در قطع نامه های قبلی مساله تشکیل دادگاه برای حل و فصل اختلافات و از جمله تعیین متجاوز، در نظر گرفته شده بود. سال ۶۷ هم نقطه نظرات جهان راجع به ایران تغییری نکرد و اساسا آتش بس سال ۶۷ بر اساس قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل انجام شد که یک سال قبل تصویب شده بود و خمینی به ان وقعی ننهاده بود. بگذریم از اینکه ایران تا امروز قدمی برای گرفتن خسارت از عراق برنداشته که این تنها نشاندهنده تزویر و دورویی خمینی و رژیمش در عنوان نمودن "مساله تعیین متجاوز" و "پرداخت غرامت" بود که تنها بهانه ای برای ادامه جنگ بود.

      حذف
    13. ---------------------------------------------------------دنباله (جناب فرشاد)----------------------------------------------------------------------------
      جنگ تا زمانی که کارتلهای اسلحه سازی مشغول فروش اسلحه به دو طرف جنگ بودند و سودهای کلان میبردند، با هیچگونه مانع جدی از سوی آمریکا و انگلیس و شوروی مواجه نشد. این به نظر من بزرگترین دو رنگ و رویی آمریکا و انگلیس در زمان جنگ با عراق بود.
      از سوء مدیریت صحبت نموده اید. مساله برخی از افراد رژیم ممکن است که "سوء مدیریت " در جنگ باشد. صحبت اصلی اما برای حقوق و منافع ملی ما، خاتمه جنگی بود که به بلعیدن زیر ساختهای اقتصادی ایران و نابودی جوانان ایرانی مشغول بود که متاسفانه ادامه ان در دستور کار رژیم برای سفت کردن میخ استبداد و فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بود و خمینی آنرا بدرستی به مثابه "برکت و رحمت" برای رژیمش میدانست. این جنگ بزرگترین خدمت را به انحصارات بزرگ اسلحه سازی جهان و رژیم خمینی و سران ان نمود و آنها را ثروتمندتر و مقتدرتر نمود و در عوض، بزرگترین زیان را برای مردم ما به بهمراه آورد.
      فرموده اید که برای برخی، مساله دین و کشور با هم آمیخته است. البته برخی از مردم ممکن است، شب و روزشان هم با هم آمیخته باشد. حرف من اینست که بطور اصولی حفظ دین با دفاع از کشور دو مقوله جدا از هم هستند. حتی روسها در جنگ جهانی دوم، جنگشان علیه هیتلر را "جنگ کبیر میهنی" مینامیدند که ربطی به دفاع از ایدولوژی نداشت.
      میگویند که در روزگار قبل از اسلام، زمانی که ابرهه قصد حمله و نابودی خانه کعبه را داشت، در سر راه خود به خانه کعبه، اقدام به مصادره اموال مردم مینمود. از جمله عبدالمطلب پدر بزرگ محمد پیغمبر اسلام، شترانش بوسیله ابرهه مصادره میشوند. عبدالمطلب به دیدار ابرهه میرود تا اموالش را از چنگ ابرهه درآورد. میگویند ابرهه برای وی احترام زیادی قائل شد و وقتی درخواست وی را برای رهایی اموالش شنید گفت تصور میکردم که رهایی خانه کعبه را از سرنوشتی که در انتظارش است میخواهی. من به خاطر احترام زیادی که برایت قائلم، حتی حاضر به اجابت این خواسته تو هم بود، شتر که چیزی نیست. عبدالمطلب گفت، من صاحب شترانم هستم. ان خانه هم صاحبی دارد که خود از خانه اش محافظت میکند. من باید از اموال خود محافظت نمایم. این داستان بطور مختصر ذهنیت و موضع یک انسان دین مدار را در مورد دفاع از میهن نشان میدهد و بر این نکته انگشت میگذارد که دفاع از هر چیز، تنها توسط صاحبش معنا دارد که از آنجا که صاحب دین، از دید یک انسان مذهبی، خداست، چنین چیزی بی معنی است.
      چیزی که من میگفتم این بود که صرفنظر از انگیزه های فردی کسانی که به جبهه میرفتند، خمینی مشخصا برای حفظ و تثبیت رژیمش بود که با اسم رمز "جنگ کفر علیه اسلام" به ادامه جنگ میپرداخت. این جنگ هم اگر تا مقطع فتح خرمشهر، جنگی ملی و میهنی و برای دفاع از آب و خاک بود، از ان به بعد تنها هدف تثبیت رژیم ولایی را دنبال مینمود. از پس از مقطع فتح خرمشهر، این جنگ هر گونه ارتباطش را با منافع ملی و دفاع از میهن از دست داد و بنابر این اگر کسی هم به فرض از پس از مقطع فتح خرمشهر در سال ۶۱، به هدف "دفاع از آب و خاک" به جبهه ها میرفت، جز "فریب خورده" نام دیگری نمیتوان بر وی گذاشت.

      حذف
    14. دوست عزیز، اول اینکه گیرم که حرف شما درست و ایران لفظاً از بروز اغتشاشات منطقه‌ای دفاع کرده، اصلا گیرم حرف شما درست و ایران عملا دست به تاسیس گروه‌های مخالف حاکمیت‌ها زده (که مطلقا قبول ندارم، در آن زمان لبنان اصلا حاکمیت منسجم مرکزی نداشت که به شدت درگیر یک جنگ داخلی‌ گسترده بود)، کی‌ گفته توان‌اش حمله گسترده یک کشور بر علیه کشور دیگر است؟ کی‌ گفته که روش مقابل تجهیز یک کشور برای چند پاره کردن کشور دیگر است؟ دیگه خدایی از مخالفت جوری نشه که بیفتیم تو دام توجیه دشمنی که در نهایت دنیا هم تقصیر‌اش را قبول کرد!

      توجیه دوگانه که میگم از سال دوم انقلاب بوده تا الان که رسیدیم به داستان هسته‌ای ایران، خیلی‌ بی‌ رو دربایسی بگم که دنیا بر سر ادامه جنگ مقصر بود که هنوز اسناد تسلیهات مفتی دنیا به عراق برای ادامه جنگ است، که هنوز بنده به ضرس قطع معتقدم که سرِ همین برنامه هسته‌ای دنیا عامدا ایرانی‌ که بر طبق گزارش خود سیا از سال ۲۰۰۱ دستیابی به بمب هسته‌ای رو متوقف کرده رو به سمتی‌ هل میده که واقعاً دست به چنین کاری بزنه تا امکان عمل مخالف بدست آورند. سرِ دوران خاتمی هم همین مشکل را داشتیم که دنیا به ایران هواپیما مسافربری نمیفرخت و در همان حال بهانه‌های حقوق بشری می‌آورد، آن‌هم در حالیکه عربستان دوست دنیا محسوب میشد،. عربستانی که شرایط حقوق بشر‌اش اسفناک تر از ۲۰۰ سال قبل ایران است، یا اسرائیل. کور که نیستیم برادر!

      حذف
    15. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

      حذف
    16. در مورد توجیه شما در دادن تسلیحات به عراق هم جداً برای شما متاسفم، جداً متاسفم. دنیا حادث شدن چنین عملی‌ رو انکار میکنه، چون اصلا توجیهی برای آن نداره، بعد آن موقع شما آن را توجیه می‌کنید؟ شما تشریف بردید سردشت تا منطق شیمیایی خورده را مشاهده کنید؟ شما مستند‌های هواپیمای ایرباس را دیده اید؟ اصلا برادر من، بهت میگم بخش بزرگی‌ از ایران، بطور مثال همان طلاییه و نزدیکیهای دهلاوی تا آخر جنگ دست عراق ماند، دنیا کور بود؟ یا این ماجرای صلحی‌ که ایران پیشنهاد داد و بسیاری از ما شدیم بلندگوی اعراب برای تبلیغ آن بیش از یک دروغ بزرگ نبود، کدوم صلح؟ شما یک سند غیر از بریده روزنامه به من نشان دهید، آقای بنی‌صدر هم از سرِ دشمنی و کینه شخصی‌ شده اند بلندگوی بی‌ جیره و مواجب کشور‌های عربی‌ برای مظلوم نمایی.

      جمله‌ام تو این بخش رو اینجوری به پایان میبرم که دنیا غلط کرد وقتی‌ در مقابل تجاوز به ایران سکوت کرد، وقتی‌ در مقابل همام خون خرمشهر سکوت کرد، وقتی‌ چشم‌اش رو به سوسنگرد و آبادان بست، آخر جنگ با هر توجیهی پشت عراق درامد!

      حذف
    17. در مورد خلط مذهب و ملیّت هم شما میگید نیست، من میگم است، قبل از هر استدلالی وقتی‌ دیدم که است، وقتی‌ وجود آن را دیده‌ام و تاثیر آن، یقینا هیچ استدلالی در رد آن را قبول نخواهم کرد، حالا شما بگویید چنین باوری محل اشکال است تا سر آن بحث کنیم، وگرنه سر وجود آن که بحثی‌ نداریم!

      حذف
    18. جناب فرشاد
      شما متوجه حرفهای من نشدید یا حرفهای مرا به غلط تعبیر مینمایید. من نگفتم که صدور تروریسم توسط ایران کشتار مردم را توجیه میکند. من گفتم صدور تروریسم و بی توجهی به قوانین بین المللی و حمایت از گروه های مسلح و آشوبگر، کشور ما ر ابه عنوان کشوری شرور به جهان معرفی نمود. به همین علت هم خودبه خود، هر بلایی بر سرش بیاید، جهان بی توجه است. به همین علت هم هست که یکی از راه های برقراری امنیت پایدار را در رعایت قوانین بین المللی میدانم. مثلا آمریکا در جنگ ایران و عراق تا آنجا که توانست بی طرف ماند. البته شرکتهای آمریکایی و کلا غربی تا توانستند اسلحه به هر دو طرف جنگ فروختند. هر گاه هم که میدیدند که یکی دارد بر دیگری مسلط میشود و نیرویش میچربد به کمک طرف دیگر میرفتند. اینکه "دنیا غلط کرده" یا حرفهایی از این دست تنها به درد خالی کردن خشم میخورد و دردی را هم دوا نمیکند. کشور بی قانون همین است. شما ایران را دیده ای. باید میدیدی که زمانیکه بوش تصمیم به حمله به افغانستان گرفت، نه تنها کسی مخالفت نکرد، بلکه یکدستی بی نظیری در جهان برای حمله به افغانستان، کشوری که زنان را در ورزشگاه ان اعدام میکردند، وجود داشت. چه شما خوشت بیاید و چه نیاید، دنیا از آدمکشان و تروریستها خوشش نمیاید. دنیا از کشوری که با شعار یا روسری یا توسری به جان زنانش میفتد خوشش نمیاید. از ان گذشته اجازه نمیدهد که کشوری بیاید و کشور دیگری را ضمیمه خاک خود نماید. حتی آمریکا و شوروی سابق هم حق ضمیمه کردن خاک کشور دیگری را نداشتند، چه رسد به ایران و عراق، که نتیجه مسلط شدن یکی بر دیگری تنها دست کشور غالب را در چانه زنی بر سر قیمت نفت بالا میبرد.خلاصه اینکه نه جهان اجازه تصرف خاک عراق را به ما میدهد و نه به نفع ما است که به قیمت جان جوانانمان به تصرف خاک عراق یا هر کشور دیگری بپردازیم. بالاخص که ادامه جنگ تنها به تثبیت فاشیسم مذهبی هم میانجامد.شما پرسیده ای که "کی‌ گفته که روش مقابل تجهیز یک کشور برای چند پاره کردن کشور دیگر است؟ دیگه خدایی از مخالفت جوری نشه که بیفتیم تو دام توجیه دشمنی که در نهایت دنیا هم تقصیر‌اش را قبول کرد! "
      من نمیدانم که شما این اطلاعات را از کجا بدست آورده ای. سربازان ایران پس از بیرون راندن عراق از ایران، کشور ما را در بهترین موقعیت برای تعیین شرایط صلح قرار دادند. بنابر این کشور ما در شرایط تکه پاره شدن نبود. کاملا برعکس. این عراق بود که با اصرار خمینی بر ادامه جنگ در خطر تکه پاره شدن بود. عراق یک سوم ایران جمعیت داشت و در دراز مدت و طی جنگی طولانی، توسط ایران بلعیده میشد. این خطری بود که صدام را نگران کرده بود. یادتان باشد که صدام به این علت تجاوز به خاک ایران را آغاز نمود که تصور میکرد که به علت بهم ریختگی وضعیت کشور در آنزمان، میتواند سه روزه ایران را فتح نماید. وگر نه که اگر میدانست که جنگ بدرازا خواهد کشید، جرات حمله به ایران را نداشت. همانطور که گفتم، به علت برتریت جمعیتی ایران نسبت به عراق و کوچکی نسبی خاک عراق نسبت به ایران، عراق در جنگی دراز مدت براحتی توسط ایران بلعیده میشد. به همین جهت صدام بارها و بارها خواهان آتش بس شد و نهایتا از خاک ایران هم بیرون رفت. این تقاضای صدام هم برای آتش بس جدی بود، بسیار جدی. بدلیل کاملا مشخص .تنها راه جلوگیری از پیشروی ایران در خاک عراق، استفاده از پیشرفته ترین تسلیحات نظامی بود تا ضعف نسبی عراق را از نظر جمعیت جبران کند. آیا انتظار داشتید که صدام و کشورهای دیگر دست روی دست بگذارند تا حکومت ایران، عراق را ببلعد. منهم اگر جای صدام بودم از هر وسیله ای برای جلوگیری از پیشروی سربازان خارجی در خاک خود استفاده میکردم. بالاخص که مثل صدام هم از هر فرصتی برای دادن پیشنهاد آتش بس و ختم جنگ استفاده کرده باشم.

      .

      حذف
    19. دنباله
      جناب فرشاد
      فرموده اید که:"در مورد توجیه شما در دادن تسلیحات به عراق هم جداً برای شما متاسفم، جداً متاسفم. دنیا حادث شدن چنین عملی‌ رو انکار میکنه، چون اصلا توجیهی برای آن نداره، بعد آن موقع شما آن را توجیه می‌کنید؟ "
      تا آنجا که من میدانم دنیا خیلی علنی هم به عراق اسلحه میداد. آمریکا که اصلا عراق را که تا مدتها در لیست تروریستی اش بود، از ان لیست درآورد و آقای رامسفلد را فرستاد تا به صدام تسلیحات شیمیایی بدهد. فرانسه هم همان زمان به عراق هواپیماهای سوپر اتاندارد و موشکهای اگزوست داد تا از خاکش دفاع نمیاد.من اگر از اشغال خاک کشورم توسط عراق ناراحتم و آنرا محکوم کرده و دفاع از وجب به وجب ایران را نه حق که وظیفه ام میدانم، همین مساله را در مورد عراق هم درک میکنم. من هم اگر جای آنها بودم از هر وسیله ای برای جلوگیری از حمله دشمن جرار به خاک کشورم جلوگیری میکردم. از جمله به همین علت هم خمینی را مسئول مرگ سربازان ایرانی از فردای رد پیشنهاد آتش بس عراق و پرداخت غرامت توسط عربستان میدانم. تمامی این فجایع بخاطر اصرار خمینی بر ادامه جنگ، بدون هیچگونه توجیه دفاعی برای کشور ما بود.
      اگر دنیا عراق را تا این حد مجهز کرد، از جمله بخاطر عدم پایبندی خمینی و اطرافیانش به هیچ اصل و اصول انسانی بود. خط قرمز خمینی تنها منافع نظامش بود و لاغیر. به همین علت هم حاضر به پایان جنگی که آنرا "برکت و رحمت " میدانست نبود.
      فرموده اید که : "شما تشریف بردید سردشت تا منطق شیمیایی خورده را مشاهده کنید؟ شما مستند‌های هواپیمای ایرباس را دیده اید؟ "
      حرفهای شما را ندیده قبول دارم، منتهی مسولیت تمامی این خسارتها را خمینی و اسرارش بر ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر میدانم.

      "اصلا برادر من، بهت میگم بخش بزرگی‌ از ایران، بطور مثال همان طلاییه و نزدیکیهای دهلاوی تا آخر جنگ دست عراق ماند، دنیا کور بود؟"
      بله ۲۵۰۰ کیلومتر از خاک ایران در دست عراق باقیماند چرا که خمینی حاضر به ختم جنگ پس از خروج عراق از خاک ایران نشد و این جهان را قانع کرد که خمینی نه به دنبال دفاع از کشور و بیرون کردن دشمن که به دنبال ادامه جنگ است.برای خمینی اصلا مهم نبود که خاک ایران در دست عراق باقی بماند. خودش هم که گفته بود که در اسلام "خاک" اصلا به حساب نمیاید.همانطور که اسلافش بخشهای بزرگی از خاک ایران را در جنگهای ایران و روس که منجر به قرداد ننگین ترکمانچای شد، به باد دادند. نه دنیا کور نبود. دنیا دید که آقای خمینی حتی وقتی در وضعیت برتر باشد، مثل زمان فتح خرمشهر در سال ۶۱، تازه به یاد گسترش قلمرو نفوذش میفتد. از ان گذشته، به عراق انقدر اسلحه میدادند که بتواند جلوی پیشروی ایران در خاک خود را بگیرد، نه بیشتر. زمامداران ما بسیار غلط کردند که به قیمت خون و جان سربازان ایرانی و با هدر دادن منابع اقتصادی ما ایرانیان، دست به پیشروی در خاک عراق و ادامه جنگ به هر قیمت بزنند.

      گفته اید که : "جمله‌ام تو این بخش رو اینجوری به پایان میبرم که دنیا غلط کرد وقتی‌ در مقابل تجاوز به ایران سکوت کرد، وقتی‌ در مقابل همام خون خرمشهر سکوت کرد، وقتی‌ چشم‌اش رو به سوسنگرد و آبادان بست، آخر جنگ با هر توجیهی پشت عراق درامد!"
      همان دنیایی که با سلاح های آمریکایی و با کلت و کیک مک فارلین به ایران سلاح های پیشرفته میدهد تا از غالب شدن عراق در جنگ جلوگیری کند، به همین طریق به ایران هم اجازه نمیدهد که عراق را ببلعد.چه خوشتان بیاید و چه نیاید، دوران جنگهای گسترش طلبانه و ضمیمه کردن خاک یک کشور به کشور دیگر سپری شده است. اختلافات بین کشورها هم نه با روش وحشیانه "جنگ جنگ تا پیروزی" که بطور متمدنانه در پشت درهای دادگاه های بین المللی حل و فصل میگردد.

      حذف
    20. دنباله
      آقای فرشاد
      میرسم سر داستان هسته ای ایران که اساسا ربطی به جنگ ندارد. عراق اصلا غیر اتمی بود و تنها کوره اتمی انهم در همان اوایل جنگ توسط اسرائیل و ایران زده شد.رژیم بمب اتمی را تنها و تنها برای هژمونی منطقه ای خود میخواهد. چرا که برای بقایش نیاز به بحران دارد و بمب اتمی دست جهان را برای مقابله با آشوب آفرینی و تروریسم رژیم میبندد. حالا شما انتظار دارید که جهان در مقابل شرارت و بحران آفرینی این حکومت ساکت بنشیند، وگر نه که بدنبال بمب اتمی میرود؟ این که منطق تسلیم است و تسلیم در مقابل یک رژیم شرور تنها آنرا جری تر میکند. اگر این رژیم به دنبال بمب اتمی برود و دست به ترور بزند، طبق معمول دودش به چشم مردم میرود چون دنیا در مقابل یک رژیم شرور اتمی اصلا کوتاه نمیاید، از این بابت مطمئن باشید. اگر این رژیم تا کنون باقیمانده نتیجه کوتاه آمدن جهان در مقابل یک رژیم شرور است، چیزی که با اتمی شدن این رژیم عواقب بسیار سنگینی برای کشورهای دیگر دارد. انتظار نداشته باشید که جهان در مقابل ماجراجویی جای یک رژیم اتمی شرور و بنیادگرا ساکت بنشیند. مطمئن باشید که استفاده از بمب اتمی توسط این رژیم دیگر حقوق انسانی مردم ما نیست که جهان با ان مماشات نماید.

      در مورد اختلاط مذهب و ملیت قبلا به تفصیل سخن گفته ام که تکرار آنرا ضروری نمیدانم.

      حذف
    21. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

      حذف
    22. یک: عزیز، شما میشه یک برگ سند از هر منبعی نشان دهید که ایران به دنبال بمب هسته‌ای است؟ طبق گزارش خود سیا ایران پروژه دستیابی به بمب رو از سال ۲۰۰۱ متوقف کرده م بقیه مورد مربوط به عدم شفافیت است که با توجه به متن ان پی‌ تی‌، بسیاری از مورد درخواستی آژانس کاملا غیر قانونی‌ و اضافه است، در ضمن اینکه پیوستن به این الحاقیه قرار بود امتیاز آور باشد که هیچ کدام از امتیاز‌هایش شامل حال ما نشد (مربوط به انتقال دانش فرآوری، تکمیل کاستی ها)، ربطی‌ به هم به دولت احمدی‌نژاد و خاتمی نداره، تو هر دو داستان به همین منوال بود،ل فقط تو این دولت از صدقه سر حماقت سیاست ملی‌ ما افتادیم به درویزگی. در ضمن اینکه دنیا حق نداره تبعیض آمیز و با استاندارد‌های دوگانه برخورد کنه.

      دو: شما دقیقا از کدام صلح حرف میزنید؟ نوشتم که یک برگ سند نشان دهید، یک برگ. از حرف‌های کوچه و بازار و آقای بنی صدر بگذارید که فلان تیتر روزنامه رو سند میذارند: شما یک برگ یا یک اظهار نظر عالیرتبه در آن زمان را نشان دهید که عراق متعهد شده باشد که خسارت را جبرا کند یا حداقل در آن عراق به عنوان متجاوز شناخته شده باشد. اگر ندارید همه بحث‌های بعد از آن بی‌ مورد است. نوشتم که شخصا اعتقادم این است که بعد از سال ۶۱ ما دچار حماقت در نوع پایان جنگ شدیم، ولی این مطلقا به این معنا نیست که معتقد شوم که عرب خواهان پایان جنگ بودند و چه و چه.

      سه: قیاس افغانستان و ایرن اشتباه محض است، ایران تا اواسط سال ۵۸ که تحرکات منجر به حمله به ایران آغاز شد غیر از حرف کاری بر علیه دنیا نکرد، البته بعد‌اش هم نصف کشور‌های منطقه نکرد. ایران ۲۰۰ سال است تجاوز نکرده که حتا در همان اسناد سازمان ملل هم جرمی‌ که شما به ایران نسبت دادید، تجاوز به خاک غیر، در مورد ایران بکار نرفت

      چهار: هیچگاه کشور‌های غربی در راس آن اروپا و آمریکا حمایت سازمان یافته از عراق را نپذیرفتند، مساله مک فارلین هم ربطی‌ به حمایت دولت ایران نداشت: ماجرای گروگان‌های آمریکایی‌ در لبنان بود و جنبش کنتراها در نیکاراگوئه و مطلقا در سطح فقط یک ماجرای هواپیماهای فانتوم فرنسوی هم نبود، با شرمندگی بگم که اگر نبود کره شمالی و همین لیبی‌ ما جنگ رو همون سال ۶۳ تا ۶۴ میدادیم.

      پنج: چجوری از گزاره حضور عراق در خاک ایران به نتیجه متجاوز بودن امام رسیدی؟ اون جواب این بود که ایران چرا از مرزها گذشت، ایران باید از مرزها میگذشت چون عراق در داخل مرزهای ایران حضور داشت. اون کسایی‌ که مخالف حضور ایران در عراق بودند ناچارند ک جواب دهند که با چه حربه ای، با چه اسلحه‌ای می‌خواستند پای میز میزکره با کسی‌ بنشینند و درخواست خسارت کنند؟

      شش: ایران در شروع جنگ حدود ۴۰ لشکر داشت که در پایان جنگ ۱۲ تا شد. عراق با حدود ۳۵ لشکر شروع کرد که در پایان جنگ حدود ۶۲ لشکر نیرویی نظامی داشت و بلافاصله آنقدر قوی بود که وارد جنگ بعدی شد، از کدام بلعش و فرسایش صحبت کردی عزیز؟ یقینا روند جنگ به طریقی نبود که به نفع ما باشد. حاجی، نفت ما را نمیخریدند، کشور با سالی‌ ۶ میلیارد مسائل غیر جنگ‌اش را اداره میکرد، بعد ما جنگ بلند مدت میخواستیم؟

      هفت: یعنی‌ چی‌ عراق بارها خواهان آتش بس شده بود؟ شما میشه دقیقا این کانالی که عراق رسما خواهان آتش بس شده باشد را معرفی‌ کنید؟ مردِ مؤمن، سه درخواست از سال ۶۱ ،اتره شد برای آتش بس: معرفی‌ عراق به عنوان کشور متجاوز، خروج عراق از ارزی ایران و تادیه خسارت. عراق کدوم یکی‌ از اینها را دقیقا خواست اجرائی کند؟

      حذف
    23. جناب فرشاد
      ۱- سندی راجع به خواست ایران برای بمب اتمی وجود ندارد، اما ایران بشدت مشکوک به دنبال کردن چنین مسیری برای رسیدن به ان است. اولا تمام برنامه های اتمی ایران زیر نظر سپاه پاسداران است. ثانیا ایران بدنبال توسعه موشکهایی بوده است که توان حمل کلاهک هسته ای را دارد و از ان گذشته پروژه آب سنگین ایران برای یک برنامه هسته ای صلح آمیز کاملا غیر ضروری است. میزان غنی سازی ارانیوم که ایران بدنبال آنست بسیار از فراتر میزان لازم برای یک برنامه هسته ای متعارف و صلح آمیز است. با توجه به نبود ارانیوم به میزان کافی برای تغذیه دراز مدت نیروگاه های اتمی، وجود یک برنامه غنی سازی در این حد را زیر سوال میبرد. بهر حال ایران موظف به ارائه توضیحات کافی برای آژانس انرژی اتمی بوده که تاکنون نیز از ارائه این توضیحات کوتاهی نموده است.
      هر آدم عاقلی که سابقه این رژین را در تقیه و فریبکاری بداند، کمترین سایه روشنی را در مواردی که به امنیت جهان مربوط است زیر علامت سوال میبرد. بالاخص که این رژیم برنامه اتمیش را بمدت ۱۸ سال از آژانس و برخلاف تعهداتش مخفی کرده است. وجود اینهمه موارد ابهام که در بالا لیست کردم، شواهد کافی برای یک برنامه اتمی برای ساخت بمب اتمی را نشان میدهد. من نمیدانم که شما فکر میکنید که دنیا انقدر احمق است که اجازه دهد که اینها بمب اتمیشان را بسازند تا از آنها "سند" داشته باشند؟ همینکه تاکنون علیرغم تقاضاهای مکرر آژانس از شفاف سازی برنامه اتمیشان خودداری کرده اند، بخوبی نشان میدهد که این جماعت خیلی چیزها برای مخفی کردن دارند.

      ۲- در همان زمان که ایران خرمشهر را فتح نمود و عراق هم از ایران عقب نشینی کرد، روزنامه ها خبر از پیشنهاد عربستان برای پرداخت غرامت دادند. عراق هم از خاک ایران خارج شده بودند. سفیر عربستان، که قطعا مقام عالی رتبه ای در سلسله مراتب مقامات عربستان است، پیشنهاد پرداخت خسارات جنگی را داد و صدام هم که هم از خاک ایران بیرون رفته بود و هم خود تقاضای آتش بس داده بود و تصور نمیکنم که در عراق آنزمان از صدام "عالی رتبه تر" وجود داشته است. به همین دلیل هم در همان زمان آقای منتظری از آقایان حاکم خواست که با توجه به تحولات اخیر، به جنگ خاتمه دهند که خط امامیهای خمینی، با همان رذالت خاص خود، در مورد منتظری گفتند و نوشتند که "فلانی بوی پول به مشامش خورده". بعدها محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ ایران و عراق گفت که جنگ در دو سال اول برای دفاع از کشور و در شش سال بعد برای "تثبیت انقلاب"-بخوانید حفظ مافیاهای رژیم - بوده است. روزنامه های ان زمان بهترین سندهای موجود در این مورد هستند. جا داشت که در همان زمان، ایران پیشنهاد آتش بس را قبول کرده و خواستار پیگیری این مساله از طریق سازمانهای بین المللی از قبیل سازمان ملل شود نه آنکه جنگ را به درون مرزهای عراق برده و به این ترتیب ایران را در صحنه جهانی به صورت کشوری جنگ طلب و متجاوز نشان دهد و به این ترتیب سلاح مظلومیت و ماسک صلح طلبی را از صدام و حامیانش بگیرد تا اگر آنها ذره ای غل و غش داشتند، از ان حقانیت بگیرند. اما البته این ریسکی نبود که خمینی و اطرافیانش بتوانند قبول کنند. هر چه بود اگر حتی یک درصد احتمال این وجود داشت که صدام در این مورد جدی باشد، که بدلایلی که در کامنتهای قبلی گفتم، خیلی هم جدی بود، خمینی با قبول پیشنهاد آتش بس، عملا در مقابل کار انجام شده قرار میگرفت و مجبور به ترک جنگ میشد و این یعنی از دست رفتن فرصت بحران سازی و تشنج آفرینی که رژیم را از غرقاب بحرانها بیرون آورده بود و خمینی هم از ان به عنوان "برکت و رحمت" یاد کرده بود.

      حذف
    24. دنباله
      جناب فرشاد
      ۳- قیاس من با افغانستان از این جهت نبود که ایران کاری کرده بود. قیاس من از جهت محبوبیت یا "منفوریت" جهانی است که به علت نفرت جهانی از وحشیگریهای آنها، افکار عمومی جهانی با حمله به این کشورها مخالفتی نشان نمیداد. در همان زمان اخبار مربوط به سنگسارها، تجاوز های دسته جمعی، اعدام زنان باردار، قتل عامهای وحشیانه از مخالفین، سرکوبهای وحشیانه تظاهرات خیابانی و حمله چمقداران به فعالین سیاسی،.....به جهان میرسید. لغز خوانیهای "ضد امپریالیستی" خمینی و هوادارانش هر روز بر صفحه تلویزیونهای دنیا نقش میبست و ایران را به صورت کشوری بی قانون و وحشی نشان میداد. اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری اعضا و کارکنانش در تهران، دیگر هر کس را قانع میکرد که ایران کمترین احترامی برای قوانین بین المللی قائل نیست. اگر تصویر اعدام ان زن افغانی توسط طالبان در ورزشگاه کابل و حمله ۱۱ سپتامبر که صحنه های هر دو بارها توسط تلویزیونهای غربی به بیننده نشان داده میشد، کمترین رغبتی در افکار عمومی غرب برای جلوگیری از حمله به افغانستان باقی نمیگذاشت، صحنه های اعدامها، صحنه اشغال سفارت و گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا - که محکومیت جهانی را هم برای ایران به همراه آورد- مشابه همین اثر را بر بیننده غربی داشت. به این میگویند انزوای جهانی که راه را برای حمله و هجومهایی مشابه هجوم صدام به خاک ایران هموار میکند.
      آخر نمیشود که هر روز گفت "مرگ بر این" یا "مرگ بر ان" و بعد هم چشم به اعتراض آنها به حمله به خاک ایران داشت.


      ۴- در مساله مک فارلین، رییس جمهور آمریکا مقداری سلاح به ایران داد. چیزی که سبب شد که بعدها این مساله تبدیل به رسوایی شود ان بود که رییس جمهور آمریکا به مراتب بیش از میزان اختیاراتش به ایران، که تحت تحریمات آمریکا بود، سلاح بفروشد. مساله گروگان گیری در لبنان شاید آمریکا را به پای میز مذاکره آورده اما به هیچ عنوان توجیه نمیکند که چرا رییس جمهور آمریکا بیش از میزان اختیاراتش به ایران سلاح فروخته است. بر اساس قوانین آمریکا، رییس جمهور آمریکا میتواند تا سقف مشخصی (از لحاظ قیمت) سلاح بفروشد بدون آنکه نیاز به مجوز کنگره داشته باشد. البته قرار بود که ویلیام کیسی به دادگاه برود و در مورد پرونده ایران- کنترا اطلاعات بیشتری بدهد که بلافاصله و شاید هم با "امدادهای غیبی" سرطان دهان گرفت و قبل از ادای توضیحات به دادگاه هم فوت کرد. خود آمریکاییها گفتند که ایران نیاز به سلاح داشت و ما میترسیدیم که اگر از ما نگیرد، آنرا از روسیه بگیرد و این مساله ایران را به شورویها نزدیکتر نماید. پس مساله تنها به صورت یک گروگان گیری ساده و باج خواهی معمول دولت ایران نبود.سقوط هواپیمای آرژانتینی در روسیه هم پرده از معاملات تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل برداشت، انهم در زمانی که عربده کشیهای ضد اسرائیلی از بلندگوهای رژیم گوش شنونده ایرانی را کر میکرد. این تازه سلاح هایی بود که بطور مستقیم به ایران - که در ان زمان کشور منفور بین المللی بود - فروخته میشد.بیشتر سلاح ها از طریق واسطه ها به ایران به ده ها برابر قیمت واقعی فروخته میشد و مسلما دلالهای خارجی و وطنی را بسرعت ثروتمند میکرد، مثل آقای رفسنجانی و خانواده اش. طبیعی بود که آنها نه خواهان ختم جنگ بودند و نه خاتمه بحران در روابط خارجی، که ختم هر یک از آنها، پرونده دزدیها و غارتهای آنها را میبست و دکان آنها را تخته میکرد.

      حذف
    25. دنباله
      جناب فرشاد
      ۵- پرسیده اید که : "چجوری از گزاره حضور عراق در خاک ایران به نتیجه متجاوز بودن امام رسیدی"
      همانطور که از گزاره حضور عراق در خاک ایران به نتیجه متجاوز بودن صدام میرسیم. مگر ما به همین دلیل عراق را به عنوان متجاوز و شروع کننده جنگ نمیشناسیم.این عجیبترین سوالی است که تابحال شنیده ام.
      در زمانی که عراق از خاک ایران خارج شده بود و دولتهای عراق وعربستان یکی خواهان آتش بس و دیگری خواستار پرداخت غرامت به ایران شده بود، ادامه جنگ لزومی نداشت، همانطور که بعدها محسن رضایی و دیگران بر این مساله اذعان داشتند. اگر عراق در جاهایی از خاک ایران هم پیشروی کرده بود، براحتی با مذاکرات صلح و تحت نظارتهای بین المللی عقب نشینی میکرد، همانطور که در سال ۱۳۶۷ و پس از قبول آتش بس توسط خمینی، عراق از ۲۵۰۰ کیلومتر خاک ایران که در زمان آتش بس تصرف داشت، عقب نشست. اگر مساله خمینی تصرف بخش هایی از خاک ایران میبود، قاعدتا نباید در سال ۱۳۶۷ که ایران در ضعیفترین حالت خود بود، و عراق بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر از خاک ایران را در تصرف داشت، آتش بس را قبول نمیکرد. ایران در سال ۱۳۶۱ در موقعیت جنگی به مراتب بهتری نسبت به سال ۱۳۶۷ بود. اگر عراق در نتیجه آتش بس سال ۶۷ از ۲۵۰۰ کیلومتر خاک اشغالی ایران عقب رفت، بطریق اولی در صورت پذیرش آتش بس در سال ۶۱ و با توجه به موقعیت به مراتب بالاتر ایران در جنگ در ان سالها، توان بیرون انداختن عراق را از خاک ایران را داشت، بالاخص اگر با سازمانهای بین المللی را در این پروسه درگیر هم میکرد. حد اقل اثراتش این بود که اگر عراق از اجرای تعهداتش طفره میرفت، که با توجه به تحلیلهای بالا، چنین چیزی نمیتواند واقعیت داشته باشد و عراق در جنگ با ایران تحلیل رفته بود، حد اقل ماسک صلح طلبی از صورت صدام میفتاد.

      ۶- اتفاقا همین امری که شما در مورد عراق دادید صحبتهای قبلی مرا تایید میکند که کشورهای بزرگ برای متوازن کردن کفه تعادل قوا به نفع عراق، به ان تا میتوانستند سلاح دادند. چیزی که البته در آمار شما وجود ندارد و آنرا به صورت بیان نصفه نیمه حقیقت درمیاورد، فقدان آمار در مورد جمعیت سربازان ان است. آخر سلاح را سرباز باید بکار اندازد و عراق حتی در همان سالهای اول جنگ با ایران دچار کمبود شدید سرباز بود. به همین جهت هم سربازانش را تا زمان اتمام جنگ ترخیص نمیکرد. کار این کمبود به آنجا رسید که ژورنالیستهایی که به بغداد میرفتند برای العین میدیدند که شهر توسط زنان اداره میشود و جمعیت مردان بسیار کم است. شما اگر تعداد سربازان را هم در آمار خود میاوردید بخوبی متوجه میشدید که اولا این مقایسه ناقص کنونی شما با این اعتیات ناقص کنونی، تصاویری تا چه حد غیر واقعی از توان ارتش عراق در زمان جنگ میدهد و ثانیا نشان میدهد که تصویر واقعی تا چه حد ارتش عراق را ضعیفتر نشان خواهد داد.به هر حال مقایسه واقعیتهای جمعیتی عراق و مقایسه ان با ایران بخوبی چشم اسفندیار عرق را در مقایسه با ایران نشان میدهد.

      حذف
    26. دنباله
      جناب فرشاد

      ۷- عراق در سال ۶۱ هم از خاک ایران خارج شد، هم عربستان حاضر به پرداخت خسارت شده بود. حال شما با این چیزهایی که داشتید چه کردید که منتظر تامین "تمام " خواسته های خود بودید. از ان گذشته تمام این خواستها پس از آتش بس و با تعقیب در دادگاه های بین المللی قابل حصول است. شما میخواهی وسط دعوا نرخ تعیین کنی که ....همین جا بگو که عراق متجاوز است و گر نه من به خاکت تجاوز میکنم..... تعیین متجاوز کار دادگاه است، نه کار ایران که خود یک طرف دعواست. این دادگاه هم تنها با مراجعه به سازمان ملل میتوان قابل برپایی است. نه جناب، اینها تنها بهانه برای ادامه جنگ است.
      از ان گذشته شما که اینقدر روی این خواستها تاکید داشتی، چطور بدون گرفتن غرامت و یا متجاوز قلمداد کردن عراق، حاضر به آتش بس با عراق و ایجاد روابط دوستانه با صدام شدید؟

      حذف
  2. be nazaram mardomi ke jebhe raftan baraye defa az keshvar bood,hala shayd hey hkomata bege ke una baraye eslam jangidan.

    پاسخحذف
  3. سلام آقای ناشناس. خیلی حرف زده شده.من هم با بخشی مخالفم با بخشی موافق؛ بسیاری از حرفهای شما را می پذیرم و خامی و بی تجربگی در امر حکومت داری را بزرگترین عامل خطاهای عرصه سیاست بین المللی در دوران جنگ می دانم. ولی این رویکرد شما که «دنیا» را به عنوان یک موجود مستقل شریف و داور پاک نهاد که رفتارهایش کاملا عادلانه و خیرخواهانه است، و جمهوری اسلامی را بریده از مردمی که انقلاب کردند، یعنی ایرانیها، به عنوان یک موجود ناپاک شرور ریاکار که جز دوز و کلک و تزویر و پرکردن جیب خودش دنبال چیز دیگری نبوده و نیست، نهایت بی انصافی و خام اندیشی محض می دانم.
    من نمی گویم نظام جمهوری اسلامی همانی است که می نماید؛ اصلن یک مشکل اساسی این نظام این است که بلد نیست یا نمی گذارند خودش را «خوب و مناسب عرصه بین الملل» بنماید، اما نظام بین الملل به مراتب ریاکارتر از آن است که می نماید.
    اگر چنین نبود نیازی به مهدی عج نبود.
    جمهوری اسلامی ایران، و اساسن هر حکومت اسلامی و شاید دینی- مکتبی در مقام تحقیق و تعریف ذاتا آرمانگرا است،حتی اگر شما بگویی این آرمانگرایی فریبی بیش نیست؛ لذا روزی که از آرمانهایش دست بردارد و تسلیم «دنیا» به معنای نظام سلطه شود، روز مرگ اوست. همان روزی که شما جشن می گیرید.
    والسلام.

    پاسخحذف
  4. دوستان گرامی و محترم از هر عقیده و مسلکی که باشیم در مورد یک مسله توافق داریم منافع ملی و تمامیت ارضی ایران آن جوان داوطلبی که پا بر روی مین میگذاشت نه تروریست بود نه دنبال منافع شخصی آن جانبازی که درد و رنج جانکاه را بعد از بیست و اندی سال هنوز با پوست و گوشت خود احساس میکند و یا خانواده محترم شهدایی جنگ تحمیلی که با هر قرائتی به ملت ایران تحمیل گشته بود بدنبال سود مالی بودن عزیزان یا حب وطن داشتن یا حب ایمان. اسلام در ایران چه موافق باشیم چه مخالف مذهب غالب و باور عمومی جامعه محسوب میگردد چه فرقی بین آن تفکری هست که مرا با پس گردنی رهنمون به بهشت میکند یا تفکری که با بتمسخر گرفتن و اهانت به باور عمومی به بهشت دنیوی نسل ما نسلیست که بیشترین بها را پرداخته و کمترین سود را برده است ای دوست عزیز نه روحانیت مترادف اسلام است نه هر مخالف دینی لاجرم لیبرال و آزادیخواه اگر انقلاب مشروطه به دیکتاتوری رضا خان سوادکوهی منجر گشت و انقلاب پنجاه و هفت به دیکتاتوری نعلین در فرهنگمان جستجو کنیم در وجود خودمان کاووش کنیم آیا دولتمردان از جهانی دگر آمدن آیا خوشنت اوائل انقلاب57باعث بروز خوشنتهای سازمان یافته نشد دوستان محاکمه نسل ما برای شما آسان است دیکته نوشته غلط دارد اما دیکته ننوشته شما چی ....

    پاسخحذف