۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

ایران آن درختی است که تن به حقارت هیچ کس نخواهد داد


اینجا ایران است، سرزمینی زخم خورده که شاید بیش از هر سرزمینی دیگر مورد حمله و تهدید نابودی بوده و با این‌حال مانده است، باقی‌ مانده است، سربلند! که شاید این روزها تنش زخمی و در بندِ سواران دیکتاتور مسلکش باشد و نفس‌اش به شماره، اسیر طناب پیچیده بر دور گلویش، ولی‌ همچنان سرزنده است و امیدوار منتظر فردای روشن نزدیکی‌ که سوار خود را به زمین بزند و دوباره هروله در دشت‌های آزادی را آغاز کند. این سرزمین به آزادگی مردمانش زنده است، ملتی که فارغ از هر قومیت مذهب حول محور هویت ملی‌ زاییده این پهنه دور هم جمع شده اند و پازل‌های این تابلو هفتاد رنگ را تشکیل داده اند.
این درخت بیشتر از آن در خاک است که خود از حل مشکل خود ناتوان باشد و دل‌ به اتکا به پای بستی ببندد که باغبان به طمع برداشت محصول بر آن می‌بندد، این درخت طوفان‌های بدتر از این را تاب آورده است و مانده است و تن به حقارت نسپرده، بدتر از این روزها را دیده و باز هم دوام آورده آورده تا فصل بهار برسد و شاخه سبز کند و همه دشت را میهمان عطر بهاری خود کند و در تمامی‌ این اعصار و همه این زمستان‌های سخت، بودند کلاغان بدخوانی که ناامیدی را در گوش‌اش خواندند، کلاغانی که پای بر این درخت و دل‌ در گرو باغبان طماع داشتند و امید به کسب صدقه‌ای بیش از آنچه که طبیعت به عدالت در اختیار‌شان قرار داده. 
و اکنون باز هم زمستان است و کلاغان بر شاخسار این درخت نغمه ناامیدی میخوانند تا درخت تن به حقارت باغبان بدهد، حتا اگر قیمت آن نابودی درختی باشد که شاید فردا چوبش میهمان تنور باغبان باشد که خانه‌اش را گرم کند. دور نیست فردای بهار و گرمی‌ که آفتاب بتابد که تا آنروز باید ماند.
این کشور خواهد ماند، تا روزی که این ملت بماند، ملتی که دستش بر کمر خود است و اعتماد‌اش بر فعل خود، ملتی که آینده خود را در گرو عزت و کرامت خود میبیند و میداند و اتکا را بر آینده ساخته شده به سبب اعمال خودش، عزت و کرامتی که یقینا هیچ قرابتی با کاسه پست گدایی بدست گرفتن و خودخاسته یوغ حقارت بر گردن افکندن ندارد که چه فرقی‌ می‌کند مردمِ آمریکا باشیم یا مردمِ حاکمیت ظالم کنونی‌ اگر قرار است آقا و صاحب خود نباشیم؟

۳ نظر:

  1. مواظب باشید که شعار توخالی ندهید. آن درختی که هیچوقت تن به حقارت نداده همین صد سال گذشته تن به حقارت داده وهم یک قسمت از اذربایجان را از دست داده و بحرین را از دست داده. و قبل از ان هم یک قطعه ار بلوچستان را از دست داد و هم مقدار زیادی از افغانستان کنونی را بحقارت از او گرفتند. شعار توخالی ندهید. سیاستمداران بیعرضه ای که از سیاست سرشان نمیشود در رائس امور ایران و ایرانی را بدبخت و در دنیا حقیر کرده اند.

    پاسخحذف
  2. دوست ناشناس من، تحلیل نبود که تک به تک فاکت‌ها رو کنار هم بچینم، صرفا فوران ذهن بود، ولی‌ عمیقا معتقدم که ایران، فارغ از حدود جغرافیایی آاش، فارغ از اینکه روزهای بسیار بدی هم داشته، فارغ از اینکه گاهاً تا دام نبودی هم رفته، ولی باقی‌ مانده، نشکسته. الان هم معتقدم باید از شکستن این درخت جلوگیری کنیم.

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز من هم معتقدم که جلوی شکستن کامل ایران باید جلوی ان را گرفت. بدون اینکه وارد مسائل دیگر بشوم باید گفت در اینده آزاد ایران، ایران بهیچ وجه به برق اتمی احتیاج ندارد. وقتی کشور المان که 100 ها برابر ایران مصرف برق دارد و افتاب هم ندارد میتواند برقش را از باد و افتاب و گاز تامین کند ایران که جای خود دارد. پس باید حساسیت دنیا را در اینباره با اقداماتی درست و صرفنظر کردن از کارخانه اتمی ، از بین برد. سربلند و پیروز وآزاد باد ایران ما

    پاسخحذف