در سادهترین حالت و با کمی اغماض، تحریمهای اقتصادی را میتوان
فریندی تعریف کرد که طی آن "مردم" به سبب اقدامات حاکمیتشان تنبیه
میشوند، و چون عموما این حکومتها کمتر دمکرات اند و کمتر برآیند نظر و رای مردم
اند، پس دشوار تر میتوان این نحوهٔ تقسیم "تقصیر و مجازات" را توجیه
اخلاقی و عقلانی کرد. مشکلی که این میان بسیار به چشم میآید این است که این
سیستم مریض و ناعادلانه توسط سازمانها و کشورهایی گذشته شده است که مدعی و
داعیه دار "دموکراسی"، "لیبرالیسم" و "حقوق
شهروندی" اند، مخاطب اصلی این ادعاها و تبلیغاتهایشان هم گاهاً همین ملتهایی
هستند که هدف تحریم هایند؛ مردمی که عموما آسیب دیده اند و دست به مقایسه میزنند،
مابین قول و عمل شان، آنچه که در لفظ میگویند و آنچه که در عمل نصیبشان میکنند،
و در نهایت آنچه که آسیب میبیند ذهنیت عمومی نسبت به همان ارزشها است.
مهمترین تاثیر تحریمهای بلند مدت جهانی نسبت به یک کشور، پرورش
نسلی است که کمتر آمادگی پذیرش ارزشهای جامعه مدرن را دارد: ارتباطاش با دنیای
مدرن کمتر است و بیشتر محصور در تبلیغات و بیان حاکمیت از دنیا و اعمال و ارزشهایش
است، استقلال فردیاش به شدت آسیب دیده است و بیشتر وابسته به کمکها و پشتیبانی
حکومت برای دوام زندگی است، و در نهایت خشمگین است، احساس میکند برای چیزی از
طرف کسانی تنبیه میشود که مقصر آن نیست، معتقد است که یکی از دوگانه لجاجت حکومت
یا زیاده جامعه جهانی عامل این فلاکت است (یا ترکیبی از این دو)، ولی به هر حال
اوست که با بی عدالتی صرف، هزینه آن را میدهد . اینها نسلی را پرورش میدهد
که نسبت به دنیا بدبین است و کمتر نسبت به حاکمیت مستقل است و از همه مهمتر
"خشمگین" است، دل آزرده است. خیلی وقتها این دل آزردگی در بنیادگرایی
متبلور میشود، خیلی وقتها تنها در بدبینی افراطی نسبت به مفاهیم مدرن جامعه
شناسی زاده غرب، ولی نتیجه آن یکی است: این نسل دیرتر و سخت تر و دمکرات میشود،
فرایند ورود آن به دنیای مدرن پر هزینه تر و ساختن ارکان و نهادهای مدنی در آن
زمان بر تر خواهد بود.
توضیح عکس بالا: بنا به آمارهای معتبر،
در نتیجه مستقیم تحریمهای اقتصادی بر علیه عراق، موسوم به نفت در برابر غذا،
مابین صد هزار تا پانصد هزار کودک جان باختند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر