این ماجرای اتهام امریکا به ایران برای ترور سفیر عربستان و تشکر رسمی کشور عربستان از آمریکا بابت این عملیات موفقیت آمیز بیشتر به دردِ یک لطیفه و جوک سیاسی یا طرح سناریو یک فیلم هالیوودی عامه پسند میخوره تا اظهارات مقامات رسمی اف بی آی و آمریکا، آنقدر روند ماجرا بچهگانه و ساده و سر راست است، آنقدر انجامش سخت است و هزینهاش بالا و دستاوردهایش ناچیز که باید به عقل فاعلاش شک کرد. اتفاقاً اقدام به انجام چنین عملی، مخصوصاً اگر موفقیت آمیز نباشه و قبل از انجاماش کشف بشه دستاوردهای عظیم متقابلی برای عربستان و آمریکا خواهد داشت. به اختصار مینویسم:
چرا نمیتواند کار ایران باشد: یک نفر پاسخ این سوال که سود آن برای ایران چیست را بدهد. ایران در ترورهای بروز مرزی سابقهای بس طولانی دارد، ولی برای تک تک آنها توجیه وجود داشت. اتفاقاً ایران راسا وارد ترورهایی نشد که در بالانس سود و ضرر آن برای ایران ضرر بود. حاکمیت ایران تشکیل شده از "عموما" سیاست ورزانی تند و رادیکال که راه و راسم سیاست ورزی را فرا گرفته اند و نشان داده اند که برای بقای خود حاضرند از اصول خود نیز بگذارند و نامه از پس نامه از بیت رهبر و خیابان پاستور با آقای اوباما رد و بدل کنند. حال در شرایط فعلی دست زدن به چنین اقدام پر هزینه و کم سودی چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ غیر از دستاوردهایی که در پاراگراف بعد خواهیم نوشت چه دستاوردی میتوانیم در انجام آن متصور شویم؟
چرا میتواند یک نقشه و بازی مشترک از طرف آمریکا و عربستان باشد: روابط اعراب و آمریکا و آمریکا و اسرائیل در حساسترین شرایط خود قرار دارد، از طرفی فلسطین و پیشنهادی که به سازمان ملل داده که شرایط را برای آمریکا دو سر باخت کرده که اگر همراهی کند لابی ایپک و اسرائیل را از دست خواهد داد و دو دستی دمکراتها آنرا تقدیم جمهوریخواهاناش خواهند کرد و از این ور اگر مخالفت کند رسما وارد یک رویارویی آشکار با کشورهای عربی خواهد شد، از طرف دیگر رشته تغییرات زنجیرهای کشورهای عربی و جایگزینی حاکمیتهای غیر دمکرات سکولار مسلک با حاکمیتهایی با بن مایه مذهبی تر، آمریکا را در یک منطقه پر ریسک تر از حیث امنیت رابطه قرار داده و بالطبع آن عربستانی که رابطهای تاریخی و حسنه با سران اکثر آنها (بغیر از لیبی) داشت و از طرفی دیگر زیاده خواهیهای منطقهای ایران و تندرویهایی اسرائیل مسائل رو کمی پیچیده کرده که هر گونه جهت گیری آشکار را برای سران آمریکا و عربستان را پر خطر کرده. حال احتیاج به یک نسخهٔ جادویی داریم که در آن از خطر کاسته شود از بین رود و آمریکا منجی وار از دل آن به بیرون آید و اسرائیل هم در آن متضرر نشود، اعراب ارضا شوند و اندکی احساسات جریحه دارشان ترمیم شود. با این اوصاف نظر تون راجع به کشف برنامه ترور سفیر عربستان در آمریکا (نه سفیر اسرائیل) چیه؟ اصلا چرا باید سفیر عربستان و نه سفیر جدید لیبی یا سفیر جدید مصر؟
فاعل این داستان میتواند گروههای مستقلی باشند که از ایران هم منشا بگیرند، میتواند گروههای تندروی مسلمان غیر ایرانی باشند که نشان داده اند که آنقدر که اسلحه و بمب ساختن را فرا گرفته اند، سیاست ورزی را فرا نگرفته اند، حتا در نقشهای سخت تر اصلا گروههایی باشند که نشأت از دیگر گروههای عرب منطقه یا اسرائیل گرفته باشند که از چنین داستانی سودی واضح تر از ایران میکنند، ولی قبول اینکه این کار دولت ایران است مستلزم این است که ایران را حاکمیتی احمق از حیث نظر سیاست ورزی و تشخیص مصلحت سیاسی بدانیم.
در پایان: شخصاً نه معتقدم که حاکمیت ایران خود را ملتزم به قوانین جهانی میداند و نه این که از انجام ترورهای دولتی، مشابه آنچه که تا الان بارها در خارج و چندین برابر آن بر علیه مردم انجام داده اند که آخرین نمونه آن جنایات خیابانی بعد از انتخابات اخیر است ابایی دارد، ولی قویا معتقدم که میدانند که میدان سیاست ورزی با فیلمهای اکشن آمریکایی که در آن جیمز باند تاره توطئه مابین دو ملت را کشف و خنثا میکند متفاوت است
movafegham
پاسخحذفاز شما یک سوال ساده دارم. آیا آن تقلب بزرگ در انتخابات 88 و سرکوبهای بعد از آن و بسیاری دیگر از عملکردهای حکومت بر اساس عقل و حساب کتاب بوده است. آیا بردن موشک به بروکسل در زمان آقای رفسنجانی مبتنی بر محاسبات سود و زیان بوده است. آیا باید رفتارهای یک حکومت ایدئولوژیک دینی را باید بر مبنای محاسبات عقلی سنجید. آیا رفتارهای صدام و قذافی مبتنی بر محاسبات عقل حسابگر بود. آیا هیچگونه تشابهی بین رفتارها و حرفهای آقای خامنه ای و صدام و قذافی نمی بینید.
پاسخحذفکاملا موافقم و معتقدم جنس این حرکت سیاسی و غیر اخلاقی از جنس تهمت ها و شایعه پراکنی های کیهان و احمدی نژاد هست فقط در مقیاسی بزرگتر و از زبان کشوری که از قرار اتفاق اون هم دوست داره نقش منجی جهان رو بازی کنه که حقیقتا با قدرت و دستگاه تبلیغاتی که داره خیلی موفق تر این نقش رو بازی کرده .اولبن چیزی که با خوندن این سناریو به ذهنم رسید سریال فرار از زندان و 24 بود .
پاسخحذفخطاب به دوست ناشناسم: نه عزیز، اصلا بحثی نیست که اینها منافع بلند مدت خود را نمیشناسند، ولی در شناخت و مدیریت منافع کوتاه مدتشان واردند. مورد اول که نوشتی صرفا مدیریت کوتاه مدت یک بحران بود که در بلند مدت باعث مرگشان خواهد شد، مورد دوم دقیقا کار یکی از گروههای مستقل از دولت بود. این کاری که تو آمریکا انجام شده سرنوشتاش سقوط است، سقوط نظام، درکِ این مطلب سخت نیست. یک نفر به من بگه که سودش چیست؟
پاسخحذفخطاب به نوید: موافقم
پاسخحذف