۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

نیک‌آهنگ و نوری زاد، دو روی سکّه چرخش


نیک‌آهنگ و نوریزاد دو روی سکه تغییرند، تغییری که اگر چه با الگویی کاملا متفاوت انجام شد ولی‌ به هر حال به ترک یک نقش در یک جناح و پذیرفتن نقشی‌ جدید نه الزاماً در جناح مقابل منتهی‌ شد. انگیزه‌های منتهی‌ به این تغییر موضوع تفاسیر متفاوتی بوده که شاید هر کدام مالک بخشی از حقیقت باشند. به هر حال در نظر گرفتن مجموعه عوامل دخیل مانند خاستگاه فکری، دوری یا نزدیکی‌ به فضای سیاسی کنونی ایران بالطبع آن نزدیکی‌ به شرایطی که کنشگران اصلی‌ یک سمت سیاسی در آن دست به عمل سیاسی میزنند و در نهایت بررسی اتفاقاتی که کمتر رنگ اجتماعی و شاید بیشتر شخصی‌ دارند قضاوتی در اختیار انسان قرار میدهد که شاید بتوان با کمک آن این تغییر را ریشه یابی‌ کرد. در مورد شخص نوریزاد این قضاوت سهل تر است که ایشان نه تنها این تغییر را به رسمیت شناختند که حتا صریحأ در مورد "چرایی" این تغییر سخن رانده اند و آن را به مربوط به رفع یا نسخ دلایلی میدانند که به رفتار گذشته ایشان منجر میشد نامه اول ایشان صریحأ گویای این سوال است. در مورد نیک‌آهنگ با طیفی از دلایل روبرو هستیم که از مسائل شخصی‌ تری که منجر به دلخوری ایشان از شخص خاتمی و دولت ایشان است را شامل میشود تا مسائل بزرگتر، دلایل شخصی‌ که قطعاً قادر به پذیرفتن نقش "دلیل اصلی‌" نیستند که شاید تنها بتوان به آنها به عنوان یک نقطه آغاز نگریست. عدم حمایت گروه‌های فعال اصلاح طلب از ایشان در پی‌ گسست ایشان از این سمت سیاسی که در تشکیل ائتلافی مستقل در انتخابات شورای شهر سال ۱۳۸۱ نمود یافت و به شکست ایشان منتهی‌ شد نیز دلیلی‌ دیگری است که باز هم فاقد قوت کافی‌ برای پذیرفتن این نقش است. زیستن در خارج از کشور و دور بودن از فضای واقعی‌ حاکم بر عرصه‌های مختلف هم دلیل دیگری‌ است که در در توجیه علت این تغییر تدریجی‌ ذکر میشود، آفتی که دامنگیر بسیاری از عزیزان "بریده از تحلیل کنشگران داخلی‌" ساکن در خارج کشور میشود، عاملی که باعث میشود که فرد با مختصات فرهنگی‌ و سیاسی کشور ثانی‌ دست به قضاوت در مورد معادلات داخلی‌ ایران بزند، موردی که منجر میشود که فرد اولا هزینه‌های بودن و ماندن را لحاظ نکند و ثانیا توقعی غیر واقعی از دایره حرکت و "آنچه می‌توان گفت" و " آنچه می‌توان کرد" و کلا "آنچه که به مصلحت هدف است" در ذهن خود ایجاد کند! البته دسته بندی‌های درون گروهی بین فعالین عرصه فرهنگ هم بی‌ تاثیر در حدت و شدت جهت گیری‌های اجتماعی نیست که با توجه به جوان بودن و احساساتی‌ بودن شخصیت این هنرمند می‌توان آن را عاملی شمرد در کنار بقیه عوامل.


۱۰ ماه از انتخابات ۲۲ خرداد می‌گذرد، روزی که منجر به یک تغییر انقلاب گونه در همه ارکان جامعه سیاست زده ایران شد، گروه‌های مختلف سیاسی وارد یک جنگ تمام عیار شد و به دنبال آن کنشگران دیگر عرصه‌ها هم جنگ‌های نهانی در ظاهری ناپایدار را آشکار کردند، انتقادات رنگ حمله به خود گرفت و مرزبندی های آشکار تری نسبت به "آنچه که بود" در طرفین شکل گرفت. در عرصه فرهنگی‌ هم چنین اتفاقی‌ حادث شد، به دنبال حوادث هفته های تبلیغات و در پی‌ آن حوادث بعد از انتخابات طیف فعال در بدنه‌های مختلف فرهنگی‌ اعم سینما، مطبوعات، انجمن های مختلف فرهنگی‌ و حوزه‌های مختلف صنعت نشر موضع گیری‌های عیان تری نسبت به آنچه که به آنچه که به آن معتقد بودند اتخاذ کردند و حتا گاهاً چرخشی انقلاب گونه در افکارشان شکل دادند و بالطبع آن سنگر‌هایی‌ که خاستگاه های خود میدانستند را ترک گفتند و بر اساس آنچه درست میپندشتند نقشی‌ دیگر پذیرفتند.

محمد نوری زاد، نویسنده اصولگریی که سابقه‌ فعالیت در روزنامه کیهان را دارد و بیش از این با پسوند تندرو در مجامع ادبی‌ شناخته میشد و نیک‌آهنگ کوثر، کاریکاتوریست خوش ذوقی که نقش‌هایش زینتگر روزنامه‌هایی‌ بود که بعد از دوم خرداد مجال تنفس میفتند از مثال‌هایی‌ هستند که این چرخش ها را تجربه کردند؛ اولی‌ در یک دوره کوتاه مخرجی شد برای صریح‌ترین انتقادات به بدنه محافظه کار نظام و شخص رهبر و آن یکی‌ در یک بازه بلند تر زمانی به منتقدی تبدیل شد سرسخت بر علیه سید محمد خاتمی و میر حسین موسوی از رهبران جنبش سبز، اولی‌ چرخش خود را فریاد زد و "آنچه کرده بود" را حاصل اشتباهات درکی خود دانست و آن دیگری منکر هر چرخشی شد و قضاوت عمومی‌ معتقد به این چرخش را با توجیه "نقشی‌ که برای خود به عنوان خبرنگار و نه سیاستمدار قائل است" جواب داد، به هر حال این چرخش‌ها اتفاق افتاد و نقش‌ها تغییر کرد، ولی‌ شاید با نگاهی‌ دقیق تر بتوان خاستگاهی متفاوت برای این دو نوع تغییر متصور شد

محمد نوریزاد، هنرمندی که فعالیت هنری خود را با روایت فتح کلید زد و با ساختن فیلم‌های کوتاه و نگرش مقاله‌های فرهنگی‌ و سیاسی با موضوعیت اتفاقات جاری در روزنمه‌های کیهان و رسالت تداوم بخشید. از نظر دسته بندی‌های مرسوم ایشان نویسنده‌ای ولایت مدار بود که از اقرار به غرق شدن در "بحر ولایت" شرمندگی یا ابایی نداشت. سالها بر طبق اعتقاد به آنچه که در اولین نامه جنجالی بعد از انتخابات توضیح داد نوشت و فعالیت کرد و از هیچ تلاشی برای حمله به طیفی که اصلاح طلبان نامیده می‌شدند و دفاع از آن طیف موسوم به محافظه کاران فرو نگذاشت، تا آنکه عقربه‌های زمان چرخید و برگه‌های تاریخ ۲۹ خرداد سال ۱۳۸۸ را نشان داد، هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری که منجر به درگیری‌های شدیدی گشت، تا بدانجا که آقای خامنه‌ای در نطقی تاریخی‌ حجت را بر مخالفان تمام کرد و واضحاً از جایگاه رهبر به سمت یکی‌ از طرفین جانبدارانه خطبه نماز جمعه را بجا آورد و داستانی دیگر آغاز گشت. این قسمتی‌ از اولین نامه محمد نوریزاد است خطاب به آقای خامنه ای:

"......حوادث بعد از انتخابات ، همه معادلات فكري و انساني ما را بهم زد . رفتاري كه تحت امرحضرتعالي بامردم شد ، رفتار همشان و همطراز زحمت و فهم و همراهي مردم نبود . مردم اگر انتظار داشتند اين رفتار را از ماموران خود سر نظام ببينند ، درعوض ، انتظار اين راهم داشتند كه رهبرشان ، بلافاصله به رسم علي علي هاي مكررش ، همچون علي به مددشان بيايد و دادشان بستاند . نه اين كه مرتب روح و رفتار وحشيانه ماموران را تاييد كند و به مردم معترض خودش ، همسنگ اغتشاشگران و براندازان نگاه كند.....

شما درآن سالها ، مسئوليت چنداني نداشتيد اما در اين سالهاي رهبري ، كدام مسئوليت است كه بدون تاييد شما مقبوليت داشته باشد ؟ و چرا اين سخن ، به جان جامعه درنيفتاد ؟ و چرا جامعه از نورانيت آن بهره مند نشد ؟ پاسخم را خود مي دانم : درقرآن نيز سراسرنورهست اما آيا به چه ميزان در طريقت ما سهم دارد ؟ درباره همان سخنان ديرين شما ، بگويم كه ما هرگز شخص شما را به آن آفات مورد اشاره متهم نمي كنيم اما شما هم درخيرخواهي ما شك نكنيد"

نامه‌ای که با ذکر دلیل "آنچه که کرده بود" آغاز شد و به "آنچه که به آن رسیده بود" به پایان برد و در جای جای آن از طرح گلایه‌هایی‌ که مستقیماً رهبر را نشانه رفته بود ابا نکرد، عملی‌ که در قاموس فعالین مطبوعات داخل کشور هنوز عملی‌ است که تابو محسوب میشود و هزینه‌هایی‌ سنگین در پی‌ خواهد داشت. گذشت زمان ثابت کرد که نگرش این نامه حاصل یک لحظه احساسی‌ ناشی‌ از یک اتفاق نبود، نامه از پس نامه و مصاحبه از پس مصاحبه تداوم تفکر برخاسته از این تغییر را تایید کرد، محمد نوری زاد دیگر نویسنده‌ای نیست که آرمان‌های خود را در کردار آقای خامنه‌ای می‌بیند! در مورد علل این چرخش بحث زیاد رفته که تحلیل‌هایی‌ هماند تعلق قلبی ایشان به خمینی و بالطبع آن شخص میرحسین و مشاهده آنچه که نظام میتواند با چنین فردی بکند را شامل میشود تا ربط دادن آن به ظهور طیفی جدید از محافظه کاران و تعریفی‌ جدید از محافظه کاری، استدلالی که حتا به فرض صحت دلیلی‌ برای این تغییر نیست که بروز این تحول اتفاقا خوانی پر نعمت جدید برای هم قطاران قدیم ایشان گشود! پیرو این نامه مجموعه‌ای از مصاحبات و نامه‌های دوم و سوم از طرف ایشان منتشر گشت که آنها نیز حاوی تند‌ترین حمله‌ها به شخص رهبر و دیگر ارکان نظام بود تا به دستگیری ایشان در روز ۲۹ آذر منتهی‌ شد.

اما تغییر‌ها فقط به این جناح محدود نشد که ریزش‌هایی‌ هم جناح مقابل داشت، هر چند که این تغییر جبهه هیچگاه صریحأ از طرف فاعل تایید نشد। نیک‌آهنگ کوثر، کاریکاتوریستی که هرازگاهی دستی‌ درنوشتن دارد و زندگی‌ هنری خود را بر فراز درخت پر بار نشرییه آقای صابری، گل آقا، آغاز کرد، ابراهیم نبوی سالها بعد این آغاز را این گونه تصویر می‌کند "روزی جوانی بلند قد با لهجه‌ای شیرازی که سالها بعد...". به هر حال تا سالها آثار این هنرمند باهوش زینت گر روزنامه و نشریاتی همانند آفتاب امروز، بنیان، ایران امروز، مشارکت، نوروز، همبستگی‌،... بود تا سرانجام لطف آنروز‌های بدنه مستبد پیش رونده شامل حال ایشان شد و در پی‌ طرح از مصباح یزدی در قامت یک تمساح سبز شکایت و تحصن و تجمع‌هایی‌ که خواهان برخورد با ایشان بودند شکل گرفت و حکومت هم مضایقه نکرد که در نهایت به مهاجرت ایشان به خارج از کشور و راحل اقامت افکندن در جایی‌ غیر از ایران منتهی‌ شد. سرنوشتی تکراری، نویسنده‌ای که در پی‌ فضای باز ناشی‌ از سر کار آمدن دولت خاتمی صدای خود را تا دورترین درز‌های کشور می‌کشاند و حکومتی که می‌خواهد این صداهای منتقد را به چراغ جادو برگرداند. به هر حال در خارج از کشور نیک‌آهنگ داستان خود را با کار در نشریاتی مانند روز آنلاین و وبلاگ‌ها و وبسایت‌های شخصی‌ ادامه داد، ولی‌ طی‌ این مدت تغییری شگرف نسبت به "آنچه که کنشگران عرصه مطبوعات از ایشان انتظار داشتند" ایجاد کرد، جهت گیری‌های ایشان که با رنگی‌ غلیظ در نوشته‌های منثور بر علیه موسوی و خاتمی نمایان شد که البته با رنگی‌ کمتر ولی‌ پیش رونده در کاریکاتور‌های ایشان هم نمود پیدا کرد، تا جاییکه این روزها می‌توان تعلق ایشان را به یک جناح فکری و نه فقط سیاسی مورد تردیدی جدی قرار داد. چرخشی که هیچگاه صریحأ از طرف نیک‌آهنگ مورد قبول واقع نشد.


نیک‌آهنگ و نوریزاد دو روی سکه تغییرند، تغییری که اگر چه با الگویی کاملا متفاوت انجام شد ولی‌ به هر حال به ترک یک نقش در یک جناح و پذیرفتن نقشی‌ جدید نه الزاماً در جناح مقابل منتهی‌ شد. انگیزه‌های منتهی‌ به این تغییر موضوع تفاسیر متفاوتی بوده که شاید هر کدام مالک بخشی از حقیقت باشند. به هر حال در نظر گرفتن مجموعه عوامل دخیل مانند خاستگاه فکری، دوری یا نزدیکی‌ به فضای سیاسی کنونی ایران بالطبع آن نزدیکی‌ به شرایطی که کنشگران اصلی‌ یک سمت سیاسی در آن دست به عمل سیاسی میزنند و در نهایت بررسی اتفاقاتی که کمتر رنگ اجتماعی و شاید بیشتر شخصی‌ را دارند قضاوتی در اختیار انسان قرار میدهد که شاید بتوان با کمک آن این تغییر را ریشه یابی‌ کرد. در مورد شخص نوریزاد این قضاوت سهل تر است که ایشان نه تنها این تغییر را به رسمیت شناختند که حتا صریحأ در مورد "چرایی" این تغییر سخن رانده اند و آن را به مربوط به رفع یا نسخ دلایلی میدانند که به رفتار گذشته ایشان منجر میشد نامه اول ایشان صریحأ گویای این سوال است. در مورد نیک‌آهنگ با طیفی از دلایل روبرو هستیم که از مسائل شخصی‌ تری که منجر به دلخوری ایشان از شخص خاتمی و دولت ایشان است را شامل میشود تا مسائل بزرگتر، دلایل شخصی‌ که قطعاً قادر به پذیرفتن نقش "دلیل اصلی‌" نیستند که شاید تنها بتوان به آنها به عنوان یک نقطه آغاز نگریست. عدم حمایت گروه‌های فعال اصلاح طلب از ایشان در پی‌ گسست ایشان از این سمت سیاسی که در تشکیل ائتلافی مستقل در انتخابات شورای شهر سال ۱۳۸۱ نمود یافت و به شکست ایشان منتهی‌ شد نیز دلیلی‌ دیگری است که باز هم فاقد قوت کافی‌ برای پذیرفتن این نقش است. زیستن در خارج از کشور و دور بودن از فضای واقعی‌ حاکم بر عرصه‌های مختلف هم دلیلی‌ است که در مورد این تغییر تدریجی‌ ذکر میشود، آفتی که دامنگیر بسیاری از عزیزان "بریده از تحلیل داخلی‌" ساکن در خارج کشور میشود، عاملی که باعث میشود که فرد با مختصات فرهنگی‌ و سیاسی کشور ثانی‌ دست به قضاوت در مورد معادلات داخلی‌ ایران بزند، موردی که منجر میشود که فرد اولا هزینه‌های بودن و ماندن را لحاظ نکند و ثانیا توقعی غیر واقعی از دایره حرکت و "آنچه می‌توان گفت" و " آنچه می‌توان کرد" در ذهن خود ایجاد کند! البته دسته بندی‌های درون گروهی بین فعالین عرصه فرهنگ هم بی‌ تاثیر در حدت و شدت جهت گیری‌های اجتماعی نیست که با توجه به جوان بودن و احساساتی‌ بودن شخصیت این هنرمند می‌توان آن را عاملی شمرد در کنار بقیه عوامل.

راز اعتلای هنر در آزادی آن است و عدم حصر آن در چارچوب‌های مختلف، نگارنده به این امر واقف است و قصدی در مورد قضاوت این تغییر‌ها ندارد، یعنی‌ درستی‌ محتوای فکری مبدأ و مقصد این تغییر‌ها مورد قضاوت این نوشته نیست که تنها سعی‌ شد چگونگی‌ این دگردیسی ریشه یابی‌ شود! آنچه که مبرهن مینماید این مودلیل برای شخص نوریزاد بیشتر معنایی است تا نیک‌آهنگ، بیشتر بر باورها تکّیه دارد و آنچه که مجموعه اعتقادات ایشان را می‌سازد، تا جاییکه در میانه میدان فریاد می‌کشد و آگاه بر عواقب عمل می‌کند، عطای احترامی و سابقه‌ای را که در سمتی‌ دارد را به لقایش می‌بخشد و ترجیح میدهد "آنگونه که درست می‌پندارد" رفتار کند. در مورد چرخش نیک‌آهنگ هر آنچه که در مورد نوریزاد گفتیم شاید صدق کند، ولی‌ با رنگ و بوی کمتر، به عبارتی رد پای باورهای اعتقادی در آنها کمتر است، یعنی‌ مثلا در دوره‌ای که نقش پذیری فردی مثل خاتمی نسبت به بقیه کنشگران و حتا ماقبل خود ایشان کمتر است بیشتر مورد عنایت آثار ایشان قرار می‌گیرد که گویای نقشی است که حافظه شخصی‌ ایشان بازی می‌کند در قضاوت اجتماعی ایشان. قضاوت‌ها یی که روز به روز بیشتر تشدید میشود و با بازخورد‌های منفی‌ و مثبتی که در محافل مختلف با آن صورت می‌گیرد تشدید میشود و نمود‌های بیشتر می‌یابد. نقش اعتقاد و احساسات در این چرخش و سهمی که هر کدام ایفا میکنند شاید مهمترین تفاوت این دو نوع تغییر رفتار باشد.



۳ نظر:

  1. تحلیل زیبایی بود ،مرسی

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز ممنون از نوشته ات و مقایسه این دو . راستش در مورد نیک اهنگ همیشه ( بیش از چهارسال ) از خودم میپرسم چه شده است وچه میشود کسی از ذوب خاتمی بودن به دشمن خاتمی بودن میرسد ؟ ایا این نیست که نه ان ذوب شدن درست بوده ونه این دشمن بون فعلی ؟ برخوردهای مشمیز کنده او را نسبت به خانم مسیح علی نژاد به یاد بیاورید در مورد ان ایمیل خواهر ندا اقا سلطان .انگار ازشکست یک مبارز واقعی احاس فتح وپیروزی می کرد وطوری بر خورد کرد که انگار چنین ایمیلی در کار نبوده (د وغ بوده). من که گاهی فکر میکنم میشود او را در مسیری مجسم کرد که حسین درخشان این مسیر را طی کرد و به ان موا ضع رسید که می دانید . امیدوارم که تند روی و بی انصافی نکرده باشم.

    پاسخحذف
  3. تو کدوم فرشادی؟

    این نوشته خیلی خوب بود

    پاسخحذف