زمان زمانه بی شرفی است، هنگامهای است که بی شرفان عنان کار بدست دارند و اختیار عمل را به کف؛ زندانهایشان را از دلاوران سرزمینم انباشته اند و روز بروز فضا را بر هر آنکه که دل در گرو ایران و ایرانیان دارد بسته اند. خردادی که روزی طلیعه آزادی سرزمینم بود، خردادی که روزی نامش و یاداوریش لرزه شادی در دلهایمان مینداخت اینک ماهی است که هر روزش سوگی شد که دلهای مان را سوگوار ساخت: عزت الله با عزت و هاله با غیرت و هدا صابر صبور که غم روزگار دهانش را به غذا بست و بالهایش را به سمت خدایش باز، بی انصافی بود، به تک تکشان احتیاج داشتیم که رفتنشان تنها ترمان کرد.
میدانیم و میدانند که این فضا دوامی ندارد که آنانکه که باد میکارند طوفان درو خواهند کرد، میدانیم و میدانند که ردّ خون بر زمین را نه آب میتواند بشوید و نه زمان آن را میتواند کمرنگ کند، میدانیم و میدانند که این زمین بذر دارد، که این خاک این سرزمین آبستن است و این خونها .... .میدانیم و میدانند که ظلم رفتنی است و در نهایت این نام است که میماند، نشان دلاوری. میدانیم و میدانند که این قانون نانوشته لاتغیر است.
و اینک ۱۲ دلاور دیگر سرزمینم کمر به جانبازی گرفته اند، میدانند که نمیتوانند که تنها یمان بگذارند، که خودخواهی است. چه میتونم بکنم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر