۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

دیوارها را به سخن درآوریم که در آستانه خرداد مشتاق فریادند



دیوار‌ها را به سخن درآوریم که دلتنگ حرفند، که بسیار داستان دارند از مظلومیت‌های خلق شهید داده، از مردم حرمت شکسته و اعتقادات سرکوب شده، از ظلمت زندان ها، از سیاهی شکنجه گاه‌ها و خلوت حیات‌هایی‌ که میزبان چوبه دار و بدن‌های لرزان بر آنند. از ضجه مادرانی که دیگر سهراب ندارند و ندایشان زل زده بر آسمان نفس برمیبندد، از گریه فرزندانی که طلب پدرشان را میکنند، یا مادرشان و پدران و مادرانی که با جان و دل ترک آشیانه میکنند تا وجدانشان در سکوت جان ندهد.
دیوار‌ها را به سخن درآوریم که دلتنگ رنگ‌های سبز و قرمز اند، سبزی که امید را نوید میدهد و قرمزی که روایت جنایت رفته باشد، دلتنگ میزبانی قدم‌های شبانه سربازانی اند که اینبار به جای تفنگ و گلوله، آگاهی‌ را فریاد میزنند! دلتنگ حقیقت اند که بر تنشان بنشیند و از این طریق بر ذهن خلق نقش ببندد.
دیوار‌ها را به سخن درآوریم که سخن بسیار است، که هر دیوار مشتاق زبانی است تا روایت کند ظلم رفته را، تا فریاد بزند آرمان‌های نسلی را که تحقیر اختناق را نمی‌خواهد قبول کنند، نمی‌خواهد بپذیرند که داستان اینگونه پیش رود که جمعی، سوار بر اسب بی‌ شرفی بتازند و خیل مردم سر به زیر افکنند و کمر در زیر ستم خم کنند.
دیوار‌ها را به سخن درآوریم تا جمله "ما پیروزیم" را به هر عابر هدیه دهند، که "ننگ بر دیکتاتور" را تکرار کنند و زمزمه کنند تا همه بدانند که "خون بر باتوم پیروز است".
دیوار‌های شهر من وجدان مردم در آنند، نخواهیم که در سکوت جان دهند، به سخن درآوریم‌شان که همراه ما فریاد بزنند آنچه را که باید بگویند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر