فرزاد کمانگر و شیریم علم هوی به همراه سه هموطن دیگر اعدام شدند، به همین سادگی! دو نفر که اولی معلّمی بود که فارغ از صحت و سقم محتوای اتهامات، در نامه نگاریهای اخیر مواضعی معتدل و گاها رشد یافته نمایان میکرد و دومی دختری به گواه جمیع هم صحبتان ساده دل و مهربان و مشتاق دانستن و در حال تحصیل، دو فردی که به حق یا ناحق نامی داشتند و تعدادی زیادی از هموطنان، فارغ از تعلق قومیتی مشتاق سرنوشت آنها بودند، و در نهایت به سادگی نوشتن چند خط خبر اعدام شدند! در مقابل یک جمعیت بزرگ در یک واکنش کاملا قابل پیش بینی از حالت انفعال خارج شدند و در پی موضع بخردانه رهبران جنبش مخالف به اردوی آنها پیوستند (یا نپیوستند) و و از سوئی دیگر یک منطقه پر خطر از لحاظ جغرافیایی سیاسی دچار التهابی دو چندان شد، چرا چنین کردند؟ چرا حکومت به این سادگی زمینه ساز نارضایتی عمومی بر علیه خود میشود و اعمالی انجام میدهد که در نهایت تنها متضرر ماجرا خود وی خواهد شد!
حاکمان فعلی و حاکمیت فعلی برآیند یک مهندسی بلند مدت اند، مدتها نقشه کشیدند و در سکوت گام از پس گام بر زمین پای کشیدند تا در پس انتخابات اخیر گردن افراشتند و نقاب از چهره افکندند و آشکارا خود را معرفی کردند، کاملا صادقانه! تحلیل فرهنگ سیاسی غالب این گروه شاید بتواند گره از معمای چرائی وقوع بسیاری از رفتارهایی بگشاید که در جغرافیایی علم سیاست "سخت باور" مینمایند ! چرا گزارههای عقلانی پذیرفته شده در علم حکومت داری مانند ایجاد حدی از رضایت مندی به این راحتی از رفتار حاکمان به کناری نهاده میشود و در مقابل بر طبل تحریک میکوبند؟
حکومت جمهوری اسلامی ایران تا پیش از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری ، جمعی نا همگون و به نسبت متوازن را تشکیل میداد، جناحی ابزارهای بیشتری در حاکمیت داشتند و گروهی از بدنه مردمی قدرتمند تر و پایگاه اجتماعی مستحکم تری برخوردار بودند و مجموعا حدی از موازنه در رفتار حاکمیت تشخیص و تعریف میشد! در دورههای مختلف بنا بر منشأ قدرت بخشی بخشهای مختلف نیروهای درگیر در حاکمیت، جناحهای مختلف فرازها و فرودهایی داشتند که هیچ کدام به محو کامل گروه مقابل منجر نشد، قوه مجریه معمولا در انحصار جناح تحول خواه (به نسبت زمانی) بود و قوه قضاییه و بخشهایی از قوه مجریه در سیطره جناح مقابل و مجلس شورای اسلامی بنا بر رفتار حاکمیت و بالطبع آن واکنش مردم بین دو جناح دست به دست چرخید که مثالهای آن مجلس چهارم و ششم است که دو نقطه مقابل همند. انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری اولین باری بود که جناح راست ایران برنده کلید ساختمان ریاست جمهوری شد و احمدی نژاد به نمایندگی از افراطیترین بخشهای این جناح عهده دار این مقام شد و این شروعی جدید بود بر فصلی متفاوت از حیات حاکمیت.
نتیجه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری حاصل مجموعهای از اتفاقات بود که به سادگی در کنار هم قابل وقوع نیستند ؛ بی مسئولیتیها و ناکارائیهای سیاست ورزان سابق در پارهای از حوزهها، بی تفاوتی غیر مسئولانه مردم نسبت به رویدادی که تمام جنبههای زندگی آنها را دستخوش تغییر خواهد کرد، رفتارهای غلط انتخاباتی بخشی از بدنه اصلاح طلب و در نهایت مهندسی موفق انتخاباتی در سطح پایینی اجتماع توسط جناح مقابل منجر به خروج نامی از صندوق شد که کمتر کسی برای آن شانس پیروزی قائل میشد، منجر به وقوع رویدادی شد که قبلا حتا در تصور، وقوع آن سخت مینمود و سکان در دستان کسانی افتاد که به اهمیت این تصادف و احتمال کم وقوع مجدد آن آگاه بودند و در ضمن میخواستند بمانند، چه باید میکردند؟ مخصوصاً اینک که دیگر آنها هستند که صندوقها را اداره خواهند کرد!!!
انتظار داشتیم که احمدی نژاد، یا بطور صحیح تر کوه یخی که سر بیرون از آب آن احمدینژاد است، در قالب فردی همانند رئیس جمهور قبلی، محمد خاتمی، در جامعه و حوزههای مختلف قدرت تاثیر گذار باشد که شد، گمانی که بی رحمانه وقوع پیدا کرد، با این تفاوت که در مورد مقدار تاثیر گذاری دولت خاتمی در تلطیف فضای اجتماعی و سیاسی دچار سؤ تفاهم شده بودیم که شاید بازگشت مان به مدارک و اسناد و حتا تیترهای نشریات سالهای مابین ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۳ و مقایسه آن با ماقبل و مابعد آن میزانی از این تفاوت را در اختیار ما قرار دهد، به هر حال احمدی نژاد آمد و کابوس مان تبدیل به واقعیت شد و گام به گام حوزههای مختلف تحت تاثیر این حضور قرار گرفتند، مخصوصاً حالا که نهاد رهبری و اهرم حمایت خامنهای نه در مقابل که بر شانه احمدی نژاد مشوق وی بود، مشوق هر آنچه که میکرد و در پناه این حمایت سنگر به سنگر نظام به تلی از ویرانه تبدیل شد، سنگرهایی که بیشتر از آنکه پناه گاه جناح موسوم به اصلاح طلب باشند پایههای استحکام خود نظام بودند.
رفتارهای معقول سیاسی نتایج معقول سیاسی در بر خواهد داشت که یکی از آنها به زیر کشیده شدن ناکارائی و به انزوا کشیده شدن رفتارهایی است که به تخریب سیستم منجر میشود، اصلی که حتا احمدی نژاد هم آن را میداند، پس تعریفی جدید از رفتار سیاسی ارائه شد که شاید با کلمه معقول نخواند، ولی به هر حال میتوان برای ماندن بیشتر به آن دل بست. این وسط آن که باخت آنهایی بودند که دل به امید تعقل خوداگاه حاکمیت داشتند تا در پناه آن، رفتارها و ماجراجوییها به نفع بقای سیستم تعدیل شود که نفهمیدیم که جناح مقابل در مجموعه حاکمیت جایی برای رقیب قائل نیست و بالطبع این باور، بقای سیستم به بقای جناح تعبیر شد و اصل بر تضعیف حد اکثری و چه بهتر نابودی آنها و اولین گام تضعیف، بر کم اثر کردن پایههای قدرت که همانا تاثیر گذاری بدنه اجتماع در ساخت و بافت قدرت بود استوار شد! اینها آمده اند تا خود بمانند، نیامده اند که نظام بماند و این نگاه لزوماً منجر به بروز رفتارهایی خواهد شد که نظام فعلی، در چارچوب تعاریف فعلی قدرت، به خطر خواهد افتاد، به این امید که نظامی از آن زاده شود که بیشتر مورد دلخواه آنها باشد! به هر حال جمهوری اسلامی ایران ساختار حکومتی مورد دلخواه آنها نیست که هر چقدر با اتکا به قدرتهای سخت افزاری آن را به نفع خود تفسیر کنند باز هم کابوس وقوع دوم خردادی دیگر آزارشان میدهد، پس ساختاری جدید میافرینند که این، تنها با نابودی ساختار فعلی قابل حصول است، از این منظر شاید اینگونه رفتارهای مخرب ساختار قبل توجیه و استدلال باشد.
فرزاد کمانگیر، معلم کردی که کشتن آن روی دست نظام هزینهای گذشت که مطلقاً با فواید آن برابری نمیکند یک مثال است از یک نوع رفتار که چندان هم مجنونانه نیست، اصلا شاید یکی از مشکلات ما این بود که سمت مقابل را دیوانگانی پنداشتیم که حکومت داری نمیدانند که تا اینجا خلاف آن اثبات گشته است، ولی در مقابل آنچه که آنها فراموش کرده اند نقشی است که آگاهی بخشی عمومی در حیات و زوال دیکتاتورترین حاکمیتهای دنیا بازی کرده و میکند، دیگر مدت هاست که دوره حفظ حکومتها بوسیله دستگاههای امنیتی گذشته، مدت هاست که دیگر نمیتوان بوسیله ضربه باتوم و قدرت متکی بر سرنیزه یک ملت را به عقب بازگردانید و این اصلی است که در مقابل ما میدانیم. آنچه که به ما قدرت میدهد آگاهی است، اطلاعات است، دانش است و به همین دلیل دانشگاهها و مدارس و مطبوعات اولین پایگاههای مورد هجوم آنها هستند! بر ماست که بر قدرت ساختههای خود بیفزاییم و خشت از پس خشت دیوارهای باروهای خود را ارتفاع و استحکام بخشیم، این شاید تنها راهی است که به حیات استبداد، بدون زایش استبدادی جدید منجر خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر