"تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار بوده است. از توان ملی این کشور که به سان قالبی یخ در دست دولتی بیکفایت به سرعت در حال ذوب شدن است تا آنچه در خیابانها و زندانها بر فرزندان حقگو و حقطلب این آب و خاک گذشته است. اما در روزهای اخیر شنیدههایم غم جانکاه دیگری بر این تن رنجور ریخته است که نمیدانم شکایت این درد را به کجا ببرم و چه کاری از دستم ساخته است." قسمتی از رنج نامه عزت الله سحابی
عزت الله سحابی در کما است، خبری کوتاه که بناگاه جمع مون را که از خبر دستگیری بن لادن پر بحث شده رو به یک سکوت سنگین برد، برای چند ساعت فراموش کرده بودیم که انگار نه انگار که مهندس سحابی حالش خوب نبوده است و پزشکان اعلام وخامت کرده بودند، انگار نه انگار که این مردی که بر تخت خوابیده و شرایطش بدین گونه در چند خط خلاصه میشود نماد پایمردی و شرافت بخش بزرگی از ایرانیانی است که اگرچه حنجرهشان مدتها قبل، شاید به قدمت روزگار پر شور ملی شدن صنعت نفت، به صدا درآمده باشد، ولی زنگ صدایشان هیچگاه خاموش نشد و استبداد از پس استبداد را آزار داد، تا رسیده به الان. اکنونی که اگرچه قامتشان خمیده تر شده و غبار سفید کهنسالی بیشتر بر موهایشان نشسته، ولی هنوز به پیش میروند و تق تقّ صدایشان سکوت سنگین استبداد کشورم رو به هم میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر