از صفایی فراهانی و سحرخیز غافل نشوید، دو مرد از دو نوع مختلف، با دو خاستگاه مختلف فکری و برخاسته از دو نوع متفاوت منش سیاسی. یکی سیاسی و اهل قلم و نشر، با سابقهای سفید در پاسداری از آزادی بیان و پایداری در مقابل استبداد و آن یکی مدیری توانمند و علم باور که مطالعه میکند، رفرنس جمع میکند، برنامه ریزی میکند و پروژه را به هدف میرسند، فرقی ندارد که فدراسیون فوتبال باشد یا یک شرکت نفتی. هر دو معتقد به آزادی، معتقد به اراده مردم و معتقد به حاکمیت مردم. یکی فریاد میزند و پیراهن پاره میکند و نمیهراسد اگر میزبان جراحاتی شود آن یکی ترجیح میدهد در آرامش و آهسته گام بردارد که به گاه نیاز از فریاد نمیهراسد.
اکنون این دو مرد متفاوت در بندند، مدتهاست. به جرمی ناگفته ولی مبرهن که قیام در مقابل استبدادی است که سر شاخههای مریض خود را در همه ابعاد جامعه میگسترد. اینها مجرم به ایستادن و سر بلند کردن در فضایی اند که سر به تعظیم بر زمین انداختن و شرف به آن فروختن ارزش است، اینها مجرمند. بزرگمردانی از این جنس کم نداریم که نبوی هم از این جنس است، رمضان زده هم از همین تبار است و حجاریان و توکلی و بسیاری دیگر. ولی این دو هنوز دربندند، هنوز مجال خروج ندارند که درک دلیل آن سخت نیست که به همان دلیلی که نبوی را برگرداندند، چون حاضر نشدند سکوت پیشه کنند و سر در جامه مصلحت، هر چند موقت، فرو برند که حرجی بر دیگر عزیزان بر این طریق نیست. از اینان غافل نشویم، قلمهایمان را به کار اندازیم و نامشان را بر سر دفترهایمان بنویسیم و بر لبهایمان فریاد زنیم. خاموش نمانیم بر مردانی که حقارت خاموشی را نپذیرفتند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر