خبر کوتاه و غیر منتظره بود: سفارت کانادا در تهران بسته
شد، و در ادامه پنج روز مهلت داده شد تا سفارت ایران در کانادا بسته شود و کارکناناش
به علت آنچه "عناصر نامطلوب" خوانده میشود، ترک خاک کانادا کنند. لیست
دلایل کانادا به اختصار شامل موارد زیر است: رژیم ایران به طور فزایندهای
کمکهای نظامی در اختیار رژیم اسد (در سوریه) قرار میدهد؛ به طور مرتب اسرائیل را
تهدید میکند؛ دست به لفاظیهای نژادپرستانه و ضدنژاد سامی میزند و نسلکشی را
تهییج میکند" ، همچنین "کانادا ایران را از جمله بدترین ناقضان حقوق
بشر جهان خوانده که "به گروههای تروریستی پناه میدهد و از آنها حمایت مالی
میکند." لیستی که به اختصار میتوان بخشی از آن را غیرقابل اثبات و مستندات
آن را غیرقابل استناد دانست و بخشی دیگر هم نمونههای مشابه، حتا بدتر آن را
پیدا کرد که به کرّات توسط کشوری حادث شده باشد و کانادا چنین دچار احساس مسئولیت
در قبل حقوق بشر و مقابله به تروریسم نکرده است. دانستن اینکه دلیل تعیین کننده
این تصمیم چیست مستلزم شناختن آناتومی قدرت در کانادا، گروههای قدرت و لایههای
لابیگر فعال در عرصه ایران و همچنین تاریخ مرودات این دو کشور است که بعد از مرگ
مشکوک خبرنگار ایرانی کانادایی؛ خانم زهرا کاظمی در سال ۲۰۰۳ دچار تنش شده است. ولی نتایج این تصمیم چیست؟
دولت راست گرای
حاکم در کانادا سفارت خانه را بست تا همگرائی هر چه بیشتر خود را با تندروترین
هستههای سیاسی مقابل ایران نمایان کند. اقدامی که بمانند اکثریت قاطع تحریمهای
صورت گرفته بر علیه ایران، مضراتاش شامل حال شهروندان ایرانی میشود تا دولت
ایران. مابین مفهوم "دولت" و "ملت" و "حکومت" تفاوت
هست، (حتا اگر ادعاهای کانادا را هم درست فرض کنیم) نمیتوان به تاوان عمل حکومتی
ملت آن کشور را مستحق تنبیه دانست، نمیتوان در مقابل عمل حاکمیت ایران در دفاع از
حاکمیت سوریه، دهها هزار شهروند ایرانی را از دریافت اولیهترین خدمات خود محروم
کرد و هزاران نفر را هم از پیشرفت در تحصیل و کیفیت زندگی محروم کرد. (اگر از چند
برنامه فرهنگی غیر ضروری سفارت ایران در کانادا بگذریم که البته حق آنها است و در
مقابل با واکنش مناسب دانشجویان ساکن ایرانی، نتایج آن وارونه شد) با توجه به
نوع و سطح روابط دو کشور، اصولا سفارتخانهها عملی غیر از پرداختن به امور
شهروندان متقابل نداشتند. جلوگیری از مراودت دو ملت ایران و کانادا چیزی غیر از
کمک به نهادینه کردن افکار تبلیغی حاکمیت فعلی ایران مبنی بر مقابله جهانی با
"ملت" ایران نیست. حاکمیت ایران تا الان تبلیغ نسل کشی نکرده است و اگر
تمایز مفهوم "دولت" و"ملت" را به داستان اسرائیل نیز بسط
دهید، تبلیغات ضّد سامی نیز نداشته است؛ اتفاقی که افتاده که سؤ مدیریتهای
رفتاری و گفتاری یک عده بر سر کار ایران با منش ماجراجو و خوی هیجان زده ترکیب شده
و باعث شده که چنان دستاویزی به چنین دولتهایی داده شود تا سیاستهای خود را در
سایه آن مشروع کنند.
بر اساس آمار، شمار
شروندان ایرانی ساکن در کانادا بالغ بر ۱۲۰ هزار نفر است (در جایی شمار شهروندان ایرانی تبار را حدودا ۴۰۰ هزار نفر ذکر شده که البته به
نظر نمیرسد درست باشد). از این تعداد حدودا ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر دانشجویانی هستند که بوسیله
بورس، یا هزینه شخصی وارد این کشور شده اند و به علت تازه ورود بودنشان هنوز
وابستگیهای سختی نسبت به سرزمین مادری دارند. کارکرد اصلی سفارت ایران در کانادا
خدمات کنسولی همین عده ایرانی است، خدماتی که تا همین الان به علت گستردگی
جغرافیایی و تعداد بالای شهروندان ایرانی نیز بی مشکل نبوده. مضرات این بسته شدن
سفارتخانهها البته تنها شامل حال ساکنین فعلی کانادا نمیشود که موانع جدی بر سر
راه مسافران جدید، چه دانشجویان خواهان تحصیل در دانشگاههای کانادا، چه خانوادههای
جویای یک مکان جدید برای ادامه زندگی، میگشاید. در چند سال اخیر به علت تغییر در
پارهای از موارد موثر در سطح کیفی زندگی در ایران، تعداد دانشجویان خواهان
تحصیل در دانشگاههای کانادا افزایش یافته است و بالطبع آن میزان مراجعات به سفارت
کانادا در ایران. از اردیبهشت ماه امثال، کانادا بخش ویزائی سفارت خود را منحل و
متقاضیان را به ترکیه عودت داد، عملی که اگر نیک نگریسته میشد اقدامی مقدماتی
برای بسته شدن سفارت بود. به هر حال، این عمل سنگی است برای افزایش ارتباط مابین
مردم دو کشور و بالطبع آن استفاده از فواید آن که یکیاش اثرگذاری متقبل فرهنگی
است.
شکی نیست که
حاکمیت فعلی ایران یک حاکمیت اقتدرگرا و سرکوبگر است که حتا به حضور حماسی مردم
خود در پای صندوقهای رای و همچنین حضو مدنی ملت در خیابانها نیز پاداشی نداد،
مگر زندان و گلوله. شکی نیست که حاکمیت فعلی ایران در عرصه سیاست خارجی و در
فرایند اتحاد گیری به کشورهای همجنس علاقه خاصی دارد و بحثی در این مورد نیست
که برای ساختن اتحادهای منطقهای حاضر است با دیکتاتوریترین کشورها نیز پیمان
برادری بببند (مگر دیگر کشور ها، حتا دمکراتترین آنها چنین نمیکنند؟) و شکی نیست
که در قبل آن کلوخهایی نیز با هدف و بی هدف به اینور و انور نینداخت باشد، ولی
تاوان این کلوخها سنگ نیست، آنهم سنگی که هدفاش تنها سر و روی ملت آن نیست، اهل
آن خانه نیست که اهل آن خانه خود دل پر خونی از همین حاکمیت دارند. اهل این خانه
خود شاهد اند که چگونه شریفترین مدیراناش و بهترین مردماناش به تاوان شرافت
باید روانه زندانها شوند، تحمل این زجر آسان نیست. دولتهای دنیا اگر نمیخواهند
کاهنده این دردها باشند، چیزی بر آن قرار ندهند.
hokoomate eslami be daste mardom bayad bere,mardome dakhele keshvar,in maskhare bazi hay dolate canada sarsepordegishoon ra be sahyonist ha va esrayil neshoon mide,yadet bashe vazire omore khareje canada raft esrayil inghadr dastmal keshid ke khakhame bozorge yahodi ha besh goft ke to kase daghtar az aash shodi,zemnan rahpeimayi azizan ahmaghe va kam savade chap dar toronto ke parchame esrayil ra bala bordand va dolate iran ra terorist doonestand ham bi tasir nist,dolate canad az fasedtarin dolat hay haale hazere jahane,harper zir 10% mahbobiat dare
پاسخحذفولی خودمونیم ها محمود همچین درتون مالید که چهارساله دارید آتیش می گیرید.
پاسخحذف