خط التزام بنده به جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک واحد سیاسی، اعتقاد بر این قضیه بود که در این ساختار سیاسی سطحی از دموکراسی حیات دارد: امکان فعالیت جنبش منتقدی مثل تحکیم وحدت در سطح جامعه موجود است و فردی مثل خاتمی امکان رئیس جمهور شدن را دارد، اعتقاد به این بود که در حوزه فرهنگ کتابی مثل حکومت ولایی قابل چاپ است و آشوری و بشریه محدودیت کمی برای نشر اندیشه دارند، حزبی مثل مشارکت قابل تاسیس است و امکان جذب بدنه تحول خواه جامعه و فعالیت به قصد کسب قدرت سیاسی را دارد! التزام من اینگونه تعریف میشد که به ساختاری پایبندم که سپاه بر اساس سخن صریح بنیانگذار آن و نص صریح قانون آن امکان دخالت علنی در امور سیاسی را ندارد و رهبر آن به هر حال حفظ ظاهر میکند و آنقدر قانون محترم است که کسی علناً بر غیر آن عمل نکند! سوال بنده این است که آیا هنوز این امکان موجود است؟ آیا هنوز آنقدر حوزه فعالیت گسترده است که نه کسی مثل رامین یا بهزاد نبوی، که مثلا فردی مثل حسن خمینی در آن هتک حرمت نشود؟ آنقدر قانون حرمت دارد که نماینده مجلس از حوزه تهران مستقیماً حرف از مهندسی انتخاباتی بزند که تنها به سبب میل رهبر موجه میشود، اگرچه بر خلاف نص صریح قانون باشد! آیا میتوان به قانون کشوری ملتزم ماند که اخلاق در آن چنان ملعبه دست بی شرفان سیاست ورزی است که میتوانند بکشند، شکنجه کنند و بی آبرو سازند و باز هم حرف از آن بزنند و رهبر آن چنان راسا، بی توجه به وجود گزارهای به نام قانون، دست به محدود سازی فعّالیتی بزند که حتا فردی مثل موسوی در آن جای نگیرد؟ چنان مصیبت گسترده شود که آقایان مرجع تقلید معرفی کنند و حذف کنند و دستگاه قضائی آن برداشتن سنگی را مصداق محاربه بداند؟
ننوشتم که بگویم ملتزم نیستم که تا زمانی که رهبران مورد وثوقم بگویند که بمانم میمانم که مدت هاست که میدانم که ممکن است که به تنهایی فکر کنم، ولی قطعاً به تنهایی تصمیم نخواهم گرفت
:)) خوشمان آمد
پاسخحذف