از دلایل عدم توفیق حد اکثری جنبش اجتماعی برآمده از انتخاب سید محمد خاتمی در سال ۷۶ سخن بسیار رفته که هر کدام به بخشی از آن پرداخته اند، گروه بزرگی تمامی مشکلات را به شخص رئیس جمهور کاهیده اند و حکومت و حاکمیتی تصویر کرده اند که رئیس جمهور همه کاره آن است و همه اتفاقات در ید قدرت وی است، آفتابی غروب نمیکند و ابری نمیبارد مگر آنکه ایشان دستور دهد و همه حوادث، از دستگیری فعالان سیاسی بگیرید تا تصویب شدن فلان قانون در مجلس هفتم را تابعی از عملکرد ضعیف ایشان میبینند. مناسبات قدرت را چنان فرض کرده اند که نهاد ریاست جمهوری هم قانون تصویب میکند و هم اجرا میکند و هم بر حسن اجرای آن نظارت میکند و دادگاه و دادستان هم بدون اجازه دفتر خیابان پاستور آب نمیخورند. این دسته قاضیان که چنین قضاوتی را بر علیه خاتمی میکنند چنان از بیست میلیون رای و قدرت اجتماعی ناشی از آن صحبت میکنند که نادانسته انسان را به این خیال میاندازند که اکنون بیست میلیون فرد حقیقی در خیابانها منتظر حرکت دست خاتمی بودند که ندیدند که دسته دسته روزنامهها را بستند و گروه گروه جوانان و فعالان سیاسی را به زندان افکندند و وزیران محبوب دولت را در روشنایی روز به ضرب کتک نواختند و به دانشگاهها هجوم بردند و آب از آب تکان نخورد، نه صدای از کسی برخاست و نه کسی به یاری کسی شتافت. چنین قاضیانی قسمت بزرگی از حقایق را نمیبینند، یا حداقل در آن دوران که باید میدیدند ندیدند و وزن انصاف در حکمشان آنقدر نحیف شد که دیگر به چشم نیامد. آقای خاتمی در یکی از سخنرانیهای پیش از انتخابات منجر به کودتا سال ۱۳۸۴ به بعضی از کندرویهای سالهای ابتدایی در اول ریاست جمهوری خودشان معترف شد و آن را موجب معطل ماندن بسیاری از آرمانها معرفی کرد، ولی آیا همه داستان همین بود؟ ما چگونه رفتار کردیم؟ ما دانشجویان؟ ما خبرنگاران؟ ما نویسندگان؟ ما نویسندگانی که هر چه توطئه بود را به هر که خواستیم نسبت دادیم و احساس کردیم باید ریشه همه آن چیزهایی را که اتفاقا درخت دوم خرداد از آنها تغذیه کرد و بالید را خشک کنیم؟ عالیجنابان رنگی پوش نوشتیم و از فردای دوم خرداد علم انقلاب به دست گرفتیم؟ یا ما دانشجویان، مگر ما کم خطا بودیم؟ مگر آنقدر تند نرفتیم که به ناگاه در روز ۱۸ تیر در مواجه با یک دنیای واقعی چنان آرمانهای خودمان را باختیم که تا مدتها یاس را فریاد زدیم؟ مگر ما نبودیم که داعیه دار رهبری یک جنبش اجتماعی منتقد قدرت بودیم و از طرفی سر گنجاندن نام فلان دانشجو در فلان لیست انتخاباتی معامله کردیم؟ ما خبرنگاران هم کم اشتباه نکردیم، کم ندانسته میخی بر تابوت اصلاحات اضافه نکردیم یا ما مردم، ما مردمی که فلان کتاب بر علیه فلان شخصیت را به چاپ چهلم رساندیم و به نام بت شکنی از شکستن هر شخصی دفاع کردیم. ما همه مقصریم، از اول اتفاقات انقلاب بگیرید تا اکنون که استبداد علناً سکاندار همه ارکان کشور شده. ما مردم، ما خبرنگاران و ما دانشجویانی که در اعتراض به کندرویهای بعضی سیاست ورزان آنقدر تند رفتیم که از نفس افتادیم و تصمیم گرفتیم تا بنشینیم، و آنقدر نشستیم و آنقدر به قهرمان ادامه دادیم تا تک تک حریفان از ما ردّ شدند و تک تک صندلیها را اشغال کردند. ما تندروندگانی که در نهایت مجبور شدیم آنقدر بایستیم که به سیاست ورزانمان برسیم و همپای آنها شویم، حداقل تا مجالی دیگر که دوباره سرخوش از یک موفقیت مقطعی لگدی به شیر دوشیده بزنیم. سیاست ورزانمان کم فرصت سوزی نکردند، ولی ما چطور؟ ما چقدر با رفتار و تحلیل اشتباه مان در رساندن شرایط کشور به وضعیت فعلی مقصر بودیم؟ تندروی و کندروی دو بیماری هستند که سالهاست با تن رنجور جنبش نوخواهی ایران عجین شده اند و در برهههای مختلف آن را زمینگیر کرده اند، کندروانی که جنبش را به سکون میکشانند، یا حداقل از محصول آن میکاهند و تندروانی که قادرند هر حرکتی را به دره نیستی سوق دهند. نمونههای آن بسیارند که اگر از بیش از صد سال پیش که درخت مشروطیت را در خاک پربرکت و کم بارده این سرزمین کردیم را بگیرید تا الان که درخت دیگری را با نیّتی والاتر غرس کردیم، را بگردید و هر مرحله را آسیب شناسی کنید، قطعاً در نهایت به چنین کسانی خواهید رسید. اکنون نیز زمانه بر همان منوال است، گروهی سیاست ورز که با علم و قبول مضرات کندروی و عقب افتادگی از سطح خواستها وعدهها سالهاست که در حال مبارزه اند و الحق کم نگذشته اند. رهبرانی که پابه پای جنبش رشد کرده اند و احزابی که از جبهه خواستهای مردم یک گام به عقب نگذشته اند. سیاست ورزانی که "پدر و مادر ما باز هم متهمیم" را نگاشتند که شاید بد نباشد ما هم کمی از اتهامات مان بنویسیم، بنویسیم از روزگارانی که کمیتههای انقلاب را در شهرهایمان تشکیل دادیم و قاضیان شرع را به پشتوانه حمایت مان بر دادگاه و یا بیداد گاهها مستقر ساختیم. از تندرویهایمان کمی بنویسیم، شاید ما هم سبک شدیم، مثل مصطفی تاج زاده. آقای خاتمی اشتباه کرد، کما اینکه خود ایشان معترف است، تاج زاده هم از طرف قشر بزرگی از سیاست ورزانی که به شرف و صداقتشان کمترین شکی نداریم پرچم دار اعتراف به بعضی اشتباهات گذشته شد و از ما مردم خواست که در جایگاه نقاد و به شیوه نقد بنویسیم و بتازیم تا این جواهر صیقل یابد. از طرفی معتقدم اینگونه نباید باشد که با سؤ برداشت همه کاستیها و اشتباهات را به امثال تاج زاده و احزاب فعال بکاهیم، رویهای که در چند روز اخیر متأسفانه باب شده است؛ کسانی که جملهای از متن را میگیرند و بر نیزه میکنند و فریاد میزنند. که اگر منصفانه بنگریم تک تک ما نیز مقصر بودیم، ما به ظلم مشروعیت دادیم و قدرت بخشیدیم، ما به سیستمی که اکنون فاعل همه اشرار میدانیم ابزار کار دادیم و فضای حرکت. نقشی هم برای کردههای خود در نظر بگیریم.
۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه
در باب مضرات تندروی و کندروی؛ ما هم متهمیم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر