چند روز قبل تعدادی از خبرگزاریهای داخلی خبر اعدام دو متجاوز به عنف را با تیتر "اعدام دو متهم به آزار و اذیت در زندان مرکزی شهر رشت" را اعلام کردند، اعدامی که بنا به اعلام وبسایت رسمی دادگستری گیلان، با طی تشریفات قانونی و تایید در دادستانی کل کشور و موافقت ریاست قوه قضائیه انجام شد. اما این همه ماجرا نیست؛ بلافاصله نیم دو جین وبسایتهای خبری که در خارج پایه دارند و عموماً نون ادعاهای حقوق بشری را میخورند، سر و ته خبر را زدند و توضیحات را به میل خود کوتاه کردند و بدون هیچ منبع خبری جدیدی و با اتکا به همان منابع قبلی، خبر را به "اعدام دو نفر در رشت به جرم انجام عمل خلاف شرع" و متعاقب آن "اعدام دو مرد همجنسگرا در رشت" کاهیدند، خبری که ترجمه شد و در برخی از وبسایتهای خبری انگلیسی زبان نیز انعکاس یافت.
بحث این است که عمده این رسانهها نون مخالفت با ایران را میخورند، نون ضدیّت با نظام ایران، و آنقدر در این نقش فرو رفته اند که خود تبدیل به موجوداتی شده اند بدتر از بدترین بخشهای همین نظام، دشمنانی که از همه ابزارهای در اختیار استفاده میکنند برای سیاه نمایی، قلب واقعیت، دروغ گویی. برای اینها هرچه ایران زشت تر و سیاه تر باشد کاسبی پر رونق تر است، سودشان در صورتگری یک جامعه فرو رفته در ارزشهای دوران بربریت است، با قوانین جاری قرون وسطایی که در آن هر روز سنگسار میکنند، دست و پا قطع میکنند و بساط شلاق و اعدام در کوچه و خیابان پهن است. زبان زنان را قطع میکنند و همجنسگرایان را با طناب بر روی زمین میکشند. حالا هی قسم بخور که مجازات "سنگسار"عملا در ایران غیر قانونی است، ختنه زنان مجازات دارد، هیچ خبر موثق و قابل استنادی در مورد اعدام کسی به جرم همجنسگرایی در دهه اخیر موجود نیست، مگر این دوستان باور میکنند؟ برایشان بگو که البته نظام ایران بصورت سازمانمند زنان را محدود میکند و همه تلاشش را میکند تا وجودشان را به نقش سنتی صرف "مادر خانواده" بکاهد، با اینحال زنان قدرتمند و تاثیرگذار در جامعه حاضرند و حضور دارند، بطوریکه شصت درصد دانشجویان دخترند و یک سوم رانندههای تهران زن، مگه میخ کجشان راست میشود؟
البته ممکن است دوستان انقلت بیاورند که شما از کجا میدانی که اینها همجنسگرا نبوده اند، جواب من این است که همانقدر که مطمئنم که بن لادن عامل انفجار ساختمان مرکز تجارت جهانی است، همانقدر اطمینان دارم که اتهام اینها تجاوز است، چرا که فهم و اطلاع ما از یک جنس مجاری خبری است، یعنی منابع رسمی قضایی مملکت، بدون آنکه روایت معتبر مخالفش موجود باشد. از طرفی شخصاً نه قاضیام و نه در روند دادرسی حاضر بودم، اما وقتی میبینم که بدون هیچ منبع خبری جدیدی و بر مبنای همان وبسایتهایی که خبر اعدام را کار کرده اند، خبر اینگونه تغییر شکل پیدا میکند چارهای ندارم غیر از اینکه به مطلب برسم که دوستان دروغ گویند، دروغ سازند، خبر سازند.
پینوشت:
چندین مورد سنگسار در سالهای اخیر در ایران واقع شده که دو مورد در مشهد و قزوین از آن جمله اند که هر دو مورد برخلف دستور رئیس قوهٔ قضا مبنی بر توقف این حکم انجام شد. در مورد مشهد اطلاعات ما ناقص است، اما در مورد قزوین با قاضی برخورد شد. به امید روزی که کلا این دست مجازاتها از لیست امکانات قضات حذف شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر