مهمترین آسیب حاکمیت از بحران بعد از انتخابات سال ۸۸، لطمه شدیدی بود که به مشروعیت
عمومی حکومت و وجهه و اقتدار سیاسی نهاد هایی وارد شد که حکومت با صرف مدتها
وقت و هزینههای زیاد، حداقل به صورت رونما ساخته بود، ظاهری که در کوتاه مدتی
ریخت و بی اعتبار شد. برخوردهای خیابانی و فضای امنیتی اگرچه میتوانست ظاهر
بحران را کنترل کند و حداقل در ظاهر آرامش را به خیابانها بازگردند، ولی خود
عاملی بود که باز هم مشروعیت عمومی حکومت و اقتدار آن را در پیش افکار عمومی
بیشتر خدشه داری میکرد. تنها یک حضور خیابانی عظیم تر میتوانست بخشی از
اعتبار از دست رفته را بزگرداند، چیزی که در توان حاکمیت نبود، پس کاری که حکومت
کرد این بود که دست به خلق مجموعهای از افسانهها زد و با ابزارهای تبلیغاتی در
اختیار سعی کرد آن را واقعی بنماید، افسانههایی از جنس "حماسه ۹ دی".
"۹ دی"
محصول تهدید و بسیج عمومی بخشهای مختلف بود، ولی باز هم کم رونق از آب درامد،
هیچ آماری در مورد این حضور که به زعم آقایان بزرگترین نمایش خیابانی تاریخ ایران
است وجود ندارد، غیر از چند عکس تله و یک خروار اظهار نظر و تولید مکتبی و سفارشی
در مورد آن چیزی دیده نمیشود، ولی باز هم هست. روزانه در اظهارات مسئولین وجود
دارد و حتا وارد تقویم رسمی کشور نیز شده است. ولی حکومت باید بداند (شاید هم میداند
که چنین اعتماد به نفساش در مراجعه به این افسانه و ملاک قرار دادنش کم است)
که در روزگاری که در دست هر کودکی یک موبیل دوربین دار است و هر کس قادر است
به فشار دادن چند دکمه کیبورد، مجموعه اطلاعات یک اتفاق را در صفحه مانیتور مشاهده
کند، آفرینش چنین افسانههایی برای بلند مدت بسیار دشوار است. یک نسل شاهد آن
اتفاقات بود، نسلی که توانای ضبط و ثبت مستندات یک اتفاق را به لطف ابزارها و
امکانات تکنولوژیک داشت و علی القاعده در مواجه با چنان ادعاهایی، خواهان چنان
استناداتی نیز خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر