۱- در کتاب "ایران بین دو انقلاب" یرواند ابراهیمیان، مولف به نقش توسعه نامتوازن اقتصادی، مهاجرت گسترده از روستاها به شهرها و پیدایش حاشیه نشینی گسترده در اطراف شهرها و تاثیر قوی آن بر انقلاب میپردازد. اینکه چگونه توسعه متمرکز در کلان شهرها، موجب خالی شدن روستاها شد و چون زیرساختهای اسکان آن در شهرها ایجاد نشده بود، حاشیههایی در اطراف شهرها ایجاد شد که از ابتداییترین امکانات زندگی، از قبیل آب لوله کشی و برق و امکانات تحصیل و حتا معاش، محروم بودند. این مناطق عموما پر جمعیت، مهمترین سوخت مشتعل انقلاب سال ۵۷ شدند.
۲- نویسنده مقاله "تاثیر گرمایش زمین بر آغاز فاجعه انسانی سوریه"، ژورنال آکادمی ملی علوم آمریکا، به نقش خشکسالی بیسابقه در از رونق افتادن کشاورزی در مناطق بسیار گستردهای از شمال سوریه و نتیجتاً خالی شدن روستاها و مهاجرت گسترده به شهرها، بصورتی که جمعیت شهرنشین سوریه، در یک بازه کوتاه هشت ساله، پنجاه درصد رشد کرد، میپردازد. جمعیّتی که عموما شرایط معیشتی مناسبی نداشتند و از امکانات لازم برای زندگی برخوردار نبودند. این حاشیه نشینی گسترده که با اسکان غیرمجاز، ازدحام بیش از حد، فقر، نبود زیرساختهای سکونت و بیکاری و رشد جرم و جنایتی که ازطرف حاکمیت مدیریت نشد، زمینه ایجاد نارضایتی گسترده و تسریع نارامیهای سیاسی شد.
۳- برگردیم به ایران: ایران در حال ورود به یکی از خشکترین دورههای زمانی تاریخ پانصد سال اخیر است. در ضمن، بپردازیم به هشدار علیرضا محجوب، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس ، مبنی بر افزایش ۱۷ برابری زاغه نشینی در سه دهه اخیر.
پینوشت برای مورد ۱،۲ و شاید ۳: در هر دو مورد اول، این مهاجرت گسترده و جمعیت حاشیه نشین، صرفا باعث تسریع روند ناآرامی سیاسی و نقش تامین مایحتاج خیابانی آن را داشته، وگرنه اصل مناقشات سیاسی از قبل موجود بوده و معمولا دیرپا تر از آن است. حکومتهای وقت اصلا مناقشهِ عموما سیاسی را مدیریت نکردند تا شرایط اشتعال آن فراهم شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر