۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

رسانه‌های ما و رسانه‌های آنها

این نوشته با توجه به فراخوان‌های گروه‌های مختلف، برای الله اکبر‌های شبانه در روزهای آینده نوشته شده، عملی‌ که با اینکه خود فعلی است با کارکرد رسانه ای، ولی‌ اجرای موفق خودش هم در گرو اطلاع رسانی مناسب و موثر است.
از آغازین‌ترین روزهای جنبش سبز، از آن هنگام که حاکمیت با توجه به تجمع امکانات رسانه‌ای در انحصار خودش و کنترل امنیتی که بر سایر رسانه‌های مستقل تر داشت، اقدام به محروم کردن مخالفینِ معترض از امکانات رسانه‌های کلاسیک  موجود کرد، فعالین این جنبش اقدام به ابداع یا استفاده از رسانه‌هایی‌ کردند که در سه دهه اخیر کم سابقهٔ بود، رسانه‌هایی‌ از جنس اسکناس، یا دیوار، یا بانگ‌های شبانه. رسانه‌هایی‌ که به واقع، برای ماه ها، بزرگترین نقش را در انتقال پیام و افرینش فضایی که مردم هم را میافتند و با هم دست به کنش‌های مشترک میزدند، بازی میکرد. در این مقاله کوتاه قصد داریم مختصراً به ویژگی‌‌های این رسانه‌ها بپردازیم و در حوزه‌های مختلف، توانایی‌‌ها و کاستی‌های آن را بررسی کنیم. در این نوشتار، اصطلاحا اعمالی مانند دیوار نویسی، اسکناس نویسی، شعار‌های شبانه، پخش تراکت و دیگر اقلام تبلیغاتی، یا دیگر اعمال مشابه را فعالیت‌های رسانه‌ای و محصولات آن را محصولات رسانه‌ای می‌نامیم، چرا که فعل انتقال پیام در آنها صورت می‌گیرد. با این استدلال "دیوار" یک رسانه است، همچنین "اسکناس". از طرفی‌ تلویزیون، رادیوهای ملی‌، نشریات رسمی‌ الکترونیک و چاپی و کتاب و سایر اقلام رسانه‌ای کلاسیک را رسانه‌های تحت مالکیت، یا کنترل حاکمیت می‌توان برشمرد. عموم اینها منحصراً در اختیار دولت است و به دلایل مختلف از جمله کنترل‌های شدید حکومتی، فقدان امکانات مالی‌ و سخت افزاری و همچنین عدم برنامه ریزی و مدیریت کافی‌ از طرف منتقدین حاکمیت، دست طرف‌های مقابل حاکمیت فعلی از آنها کوتاه مانده. البته این میان وبسایت‌های متعلق به جنبش سبز یک استثنا هستند که هنوز به ایفای نقش خود مشغول اند. در این نوشته سعی‌ شده به ویژگی‌ رسانه‌های سبزِ غیر از وبسایت‌های خبری پرداخته شود، رسانه‌هایی‌ که این امکان هست که در فضاهای شهری ایران فعالیت کنند. این رسانه‌ها در قسمت‌های مختلف، تفاوت‌های واضحی با رسانه‌های سنتی‌ در اختیار حاکمیت دارند که به قرار زیر است:
ماهیت رسانه: عموم رسانه‌های تحت کنترل دولت رسانه‌های یکسویه هستند، به این معنا که ارتباط در آنها تنها از یک طرف برقرار میشود و مخاطب در آنها چیزی بیشتر از یک نظاره گر نیست که البته این مطلوب حاکمیت است. در این رسانه‌ها ارتباط موثری از طرف مخاطب به رسانه شکل نمی‌گیرد و تاثیرگذاری سعی‌ میشود یک طرفه بماند. بخش ارتباط با مخاطبین در این رسانه‌ها به شدت تحت کنترل است و سعی‌ شده تا حد امکان از آن نیز در جهت کمک به اهداف رسانه در سطحی بالاتر استفاده شود. کارکرد این جنس رسانه‌ها اصولا تبلیغاتی است و از طریق بیان و تکرار مطالبی که مطلوب مالکان و مدیران آن رسانه، تلاش دارد ذهن "نظاره گران" را در مواردی خاص که همان قرائت عمومی‌ در مسائل مختلف، مخصوصا مباحث درگیر در حوزه سیاست، پرورش دهد. این البته منحصراً مربوط به حاکمیت نیست که مطلوب عموم مدیران رسانه‌ای این است که بتوانند ابزاری خوب در جهت تبلیغ افکاری باشند که رسانه‌شان برآمده از آنهاست. از طرفی‌ می‌توان رسانه‌های دیگری نیز در حاکمیت یافت که در ظاهر "یکسویه" نیستند، بطور مثال جلسات تشکیل شده در مساجد. یعنی‌ کنش در آنها دو طرفه است، ولی‌ مدیران آن سعی‌ کرده اند از طریق گزینش و فیلترینگ شدید مخاطبین و همچنین سنگین کردن وزن بخش رسانه نسبت به مخاطب، هدف تبلیغاتی و تاثیرگذاری  یکسویه آن را به ثمر نشانند.
در مقابل رسانه‌های سبز توزیع بهتری در انواع دارند: تراکت یک رسانه سنتی‌ یکسویه است، دیوار هم همچنین، اسکناس نیز پیام را تنها از یک طرف انتقال میدهد، ولی‌ اعمال رسانه‌ای مثل شعار دادن، یا فعالیت در محیط‌های مجازی که قوی‌ترین ابزار رسانه‌ای منتقدین است رسانه‌هایی‌ هستند دو سویه، به این ترتیب که امکان ارتباط دو سویه در آنها موجود است. وقتی‌ شعاری داده میشود و گوشی آن را می‌شنود، دقیقا امکان کنش برعکس و هم وزن آن موجود است. وقتی‌ کامنتی در توییتر منتشر میشود، امکان انتشار هم سطحِ برعکس آن از طرف خوانندگان وجود دارد. البته این همه داستان نیست: به سبب شرایط رسانه‌های سبز امکان عمل انحصاری ندارند و براحتی، حتا در موارد رسانه‌هایی‌ مثل دیوار و اسکناس، امکان انجام عمل رسانه‌ای متقابل از طرف مقابل موجود است
مجریان رسانه ای: مجریان رسانه‌ای حاکمیت عموما افرادی هستند که "استخدام" میشوند، به این معنا که انگیزه اصلی‌ فعالین آن عموما مالی‌ است، تعداد آنها محدود است و معمولا آموزش دیده هستند. در مقابل مجریان رسانه‌های منتقدین بخشی از ملت اند، انگیزه معمولا "مطالبه سیاسی یا اجتماعی" است، کثرت دارند و عموما آموزش در آنها مطرح نیست. نقطه قوت بزرگ رسانه‌های منتقد نسبت به رسانه‌های تحت کنترل حاکمیت در کمیت مجریان و همچنین استقلال آنهاست: اصولا وظیفه رسانه‌ای به افراد محول شده است، هر فرد خود یک رسانه است برای انتقال پیام، چیزی که حتا در فضای ماقبل انتخابات در میان منتقدین فعلی و فعال جنبش سبز تمرین شد و شعار "هر شهروند، یک ستاد" ناظر بر همان است. رمز کارکرد مطلوب این رسانه‌ها "آگاهی" آنهاست، مهمی‌ که توسط رهبران جنبش سبز درک شد و به انحای مختلف بیان شد. "استقلال" رسانه‌های هم وظیفه دومین ویژگی‌ مهم مجریان این رسانه است، بطوری که تضارب آرای ناشی‌ از این استقلال، پویایی آن و همچنین بقای آن در فضاهای متفاوت را تضمین می‌کند. ازطرفی ضعف در هر کدام از اینها، مخصوصا کثرت و آگاهی، به شدت از کاررایی آنها می‌کاهد، به همین دلیل است که حکومت به طرق مختلف، از جمله افزایش ملاحظات امنیتی، تبلیغات و همچنین گسترده کردن بحث فیلترینگ سعی‌ میکند به ترتیب از کمیت و همچنین آگاهی مجموعه بکاهد
حجم و محتوای رسانه ای: به دلیل ماهیت رسانه‌های سبز، اصولا کار رسانه‌ها انتقال تنها یک پیام است و کارکرد اصلی‌ آن معمولا یا یادآوری است، یا اعلام وجود یا همبستگی. پیش‌فرض این است که داستان را همه می‌دانند، برای همین باید یک جمله "خون بر باتوم پیروز است" نقش بسته بر دیوار تنها یادآور داستانی باشد که همه می‌دانند، که به علت محدودیت عرصه اطلاع رسانی، فرصت داستان گویی و بیان کامل آن، یا ارائه تحلیل بر آن وجود ندارد. بیش از ۱۵ کلمه نمی‌توان بر یک اسکناس نوشت و بیش از هفت، هشت بر روی یک دیوار. شعار‌های شبانه معمولا نمیتوانند بیش از دو کلمه به هم چسبیده باشند، به همین سبب تنها باید بوسیله آنها "یک پیام" را منتقل کرد، یک تلنگر زد. در مقابل رسانه‌های حاکمیت میتوانند داستان بگویند و آن را تکرار کنند، میتوانند سناریو بنویسند و آن را بیازمایند و دوباره بازسازی‌اش کنند و دوباره امتحان‌اش کنند و این یعنی‌ امکانات بیشتر برای تاثیرگذاری موثر تر. نقطه ضعف‌اش هم این است که رسانه‌های حکومتی باید یک داستان بسازند، در صورتی‌ که رسانه‌های سبز باید یک داستان را یادآور شوند، داستانی که این اعتقاد هست که عموم مردم آن را می‌دانند و به آن باور دارند
دایره تاثیر: رسانه‌های حکومت از نقطه نظر توزیع مخاطب به دو دسته ملی‌ و محلی تقسیم میشوند. به این ترتیب که مخاطبین برخی‌ از آنها یک کشور اند، برخی‌ نیز تاثیرگذاری محدود تری دارند. از نوع اول می‌توان تلویزیون ملی‌ و رادیو را مثال زد و از دومی‌ می‌توان مساجد و تکایا را. در مقابل عموم رسانه‌های غیر کلاسیک جنبش سبز تنها مخاطبین محدود را اختیار دارند. مخاطبین یک دیوارنویسی همه کسانی‌ اند که از مقابل آن عبور میکنند، یا مخاطبین یک اسکناس نویسی همه کسانی‌ که دسترسی به آن اسکناس دارند. این محدودیت مخاطب یک معضل است که البته با افزایش حجم کار رسانه‌ای می‌توان از شدت آن کاهید. همانطور که در بخش قبل ذکر گردید کثرت مجریان رسانه ای، نقطه برتری رسانه‌های منتقدین است
رابطه رسانه - مخاطب: نقش تبلیغاتی رسانه‌های سنتی‌ حاکمیت بر عموم ملت آشکار است و این، به شدت از کارکرد آنها می‌کاهد. اصولا پایین بودن سطح اطمینان مخاطب بزرگترین مشکلی‌ است که رسانه‌های حاکمیت با آن مواجه اند، معضلی که باعث شده که با این حجم فعالیت و با این کمیت امکانات نتوانند به اهداف پیشبینی‌ شده نائل آیند. از طرفی‌ این پائین بودن سطح اعتماد مخاطب به رسانه از ویژگی‌‌های عمومی رسانه‌های "یکسویه" اند، چون در بلند مدت، با پایین بودن تماس معکوس، رسانه سلیقه مخاطب را گم می‌کند و در انتقال پیام و همچنین چگونگی‌ انتقال آن با مشکل مواجه میشود. رسانه‌های جنبش سبز اما داستانی متفاوت دارند: فاصله ناچیز مابین مخاطب و رسانه خود اعتماد زاست: مابین کسی‌ که شعار میدهد تا کسی‌ که می‌شنود کمتر از یک خیابان فاصله است، کسی‌ که شعار می‌نویسد و کسی‌ که می‌خواند عموما ساکن یک محله اند و نویسنده یک اسکناس نوشته محتملا مالک قبلی‌ آن است. اینها همه عتماد زاست و افزایش دهنده کارکرد این رسانه ها
ملاحظات امنیتی: در این بخش مقایسه رسانه‌های در کنترل حاکمیت و رسانه‌های در اختیار منتقدین بی‌ معناست، چون اصولا ملاحظات امنیتی تنها برای رسانه‌های مخالفین معنا میدهد. نکته‌ای که باید بیان کرد نقشی‌ است که ملاحظات امنیتی در تعریف رسانه‌های فعلی دارند: رسانه‌های فعلی جنبش سبز، رسانه‌های مطلوب آن در هر شرایطی نیستند که ملاحظات امنیتی و موانع تحمیلی باعث شده که آنها را، با این محتوا و شکل به عنوان رسانه‌های جنبش انتخاب کنند. از حیث هزینه‌های محتمل و محصول‌های قابل برداشت می‌توان رسانه‌های سبز را رتبه بندی کرد. "الله اکبر"‌های شبانه یکی‌ از کم هزینه ترین، در عین حال پر محصول‌ترین روش‌های تبلیغی مورد استفاده است: محتوای آن منطبق با فضای مذهبی‌ تبلیغ شده از طرف حاکمیت است و این کم کننده دایره برخورد آنهاست، به علت انبوه سازی‌های گسترده در تهران امکان شناسایی مجریان آن چندان بالا نیست، همچنین بطور سنتی‌ زنجیری است که از سنتی‌ ترین، تا سکولار‌ترین بخش‌های جامعه را میتواند به هم متصل کند. شعار نویسی عملی‌ است پر خطر و هزینه و البته پر محصول، یک نوشته تا زمانی‌ که پاک شود میتواند چند صد نفر را مخاطب قرار دهد و بخشی از فضای شهری را موقتاً در اختیار منتقدین و مخالفین قرار دهد. اسکناس نویسی کم خطر است، ولی‌ در عوض مخاطبین آن نیز محدود اند که می‌توان با گسترده کردن دایره انجام آن این نقص را تا حدودی جبران کرد
همانطور که در بالا ذکر شد مهمترین نقطه قوت رسانه‌های جنبش سبز "کثرت" فاعلان و مجریان آن است، کمیتی که حفظ آن درگرو لحاظ کردن دغدغه‌های امنیتی و همچنین جلوگیری از کمرنگ شدن داستانی‌ است که ما را هم مطالبه می‌کند. رسانه‌های ما پیام‌های کوتاهی‌ را منتقل میکنند که یادآور داستان مشترک همه ماست، آن داستان باید گوشزد شود، یا با تلنگر‌های گاه و بیگاه آن را زنده نگاه داشت تا در بزبگاهی این اذهان زنده بکار آیند. "آگاهی" دیگر فاکتور مهم موثر بر میزان موفقیت ماست و رسانه‌های مجازی و فضاهای مجازی اجتماعی مهمترین عرصه عملی‌ کردن آن. چیزی که متن به علت موضوع آن به آن نپرداخت این بود که عمل موفقیت آمیز همه رسانه‌های بالا تنها در سایه کار متشکل و منسجم گروه‌های نه چندان بزرگ متصور است، برای اینکار باید گروه سخت، گروه‌هایی‌ از جنس دوستی‌، کوچک، اما با پیوند‌های محکم
در این نوشتار مختصر، عرصه اینکه همه جوانب این رسانه‌ها بررسی شود نبود که این، خود موضوع چندین کتاب میتواند باشد: تنها سعی‌ شد که مختصراً به نقاط قوت و ضعف رسانه‌های مورد استفاده توسط جنبش سبز و مقایسه آن با رسانه‌های تحت کنترل حاکمیت پرداخته شود. چیزی که مسلم است این است که به علت اقدامات حاکمیت، همچنین ضعف برنامه ریزی در نیروهای منتقد امکان استفاده هم سنگ از رسانه‌های مشابه وجود ندارد و این می‌طلبد که هر چه بهتر و سازمان یافته تر دست به بهبود کیفیت رسانه‌های موجود، یا ابداع رسانه‌های نو بزنیم، مهمی‌ که سابق بر این در انجام آن موفق بوده ایم.  









هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر