نشستم فیلم سلاخی کفتار توسط گروهی روستایی (شما بگو هموطن، بگو من، تکتک ما) دیدم، اینبار اطراف اصفهان بود، ماه قبل خراسان بود، ماه قبل ترش یک جایی تو شمال، قبل ترش مشکین شهر، خرم آباد، سمیرم، بوشهر ... : نمیدونم این چه مرضی است که به جون ما افتاده؟ این چه اصرار بر خود ویرانگری است که گریبانگیر ما شده؟ تصمیم گرفتیم کشور و با همه داشتههایش به هیچ تبدیل کنیم، جنگل و به مرتع و مرتع و به بیابان و همه اینها را به یک آشغال دونی بزرگ تبدیل کنیم تا میزبانی پس ماندههای زندگی بی فایده ما رو کنه. همه تلاش مون و میکنیم تا دریای شمال و از ماهی و کوههای جنوب از خرس سیاه و مراتع مرکز از هر چه پستاندار است پاک کنیم. آهوی محصور در حصار و سلاخی کنیم و راسوی پناه گرفته در سوراخ و با دود بیرون بکشیم تا به ضرب چماق له کنیم. منتظریم یک لحظه چشم جنگلبان و دور ببینیم تا با تفنگ بیفتیم به جون پرندههای نگونبخت، یک لحظه چشم جنگلبانی و دور ببینیم تا بیفتیم به جون درختها تا چند متر به زمینهای کشاورزی مان اضافه کنیم، وقتی هم که به بحث آسیب شناسی میرسه یقه دولت و میگیریم و توطئههای پشت پرده و نبود مدیریت و اراده و مسٔولیت، و اصلا حواس مون نیست که اینبار این فقط ماییم که قاتلیم، جنایتکاریم، ویران گریم.
باید به حال این کشور زارزار گریست، وقتی معروفترین مدافع رسانهای محیط زیست کشور و با لاشه شکار غیر قانونی کل شکار شده میگیرند، باید برای محیط زیستش یک تشییع جنازه بزرگ به وسعت همه ایران، همه یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع آن برگزار کرد و تمام کرد. برکت از این خاک رفته، از این مردم رفته، ربطی هم به مشیت الهی ندارد، محکومیم به نابود شدن. ۱۳۹۲ بهمن ۸, سهشنبه
۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه
در حاشیه سیاستهای ممیزی دولت و مطالبات بیان شده؛ تکثر نامطلوب
در بحث ممیزی نتیجه ساده جهت گیریهای ماههای اخیر این است که دولت نمیتواند جمیع هنرمندان را با هم راضی نگاه دارد؛ اولین پیشنهاد وزیر ارشاد در این حوزه، ممیزی بعد از انتشار در حوزه نشر بود. بلافاصله گروهی از جمله دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان این روش را مطلوب ندانستند و تاکید کردند که "ناشران از ممیزی قبل از چاپ "استقبال میکنند" ، چرا که "چنین اقدامی زیانهای قابل توجهی به صنعت نشر وارد میکند". در گام بعدی، وزیر ارشاد پیشنهاد ممیزی قبل از انتشار به همراه شفاف کردن قوانین آن را دادند، دویست و پنجاه نفر از هنرمندان برجسته نامه نوشتند که "اصلاح و بهبود کیفیت آثار هنری، تنها از طریق رویارویی آزاد انواع هنرها در جامعه امکانپذیراست" ، پس لطفا "ممیزی پیش از نمایش آثار لغو گردد." نامه مشابهی ۲۱۴ نویسنده به وزیر ارشاد نوشتند و تقاضا کردند "سانسور را بردارید، خودمان پاسخگو قوهٔ قضائیّه میشویم" (همان ممیزی بعد از انتشار که وزیر ارشاد در ابتدا طرحش کرد).
در سطحی دیگر و در زمینه نهاد ممیزی کننده و شخصیتهای مسئول ممیزی، دولت تاکید کرد ممیزی " براساس نظر متخصصان و اهالی فن مورد بررسی قرار گیرند نه کسانی که در حوزههای مختلف تخصصی ندارند" ، بلافاصله صدای بسیاری از دست اندرکارنحوزه هنر درامد که اینکار تنها انتقال بدنامی سانسور به خود هنرمندان است، که "ناشران کارمندان اداره سانسور نیستند" . از طرفی گروهی دیگر از فعالین حوزه نشر ، از جمله اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران گفتند " ناشران کتابها را سانسور کنند و سپس انتشار دهند و اگر این شورا تشخیص داد که به موازین عمل نشده، جلو پخش کتاب را بگیرد".
چند نکته:
- این متن اصلا قصد تخطئه کردن و زیر سوال بردن هنرمندان عزیز را ندارد، صرفا قصدش بیان تنوع و بعضا تضاد نظرات دستاندرکاران این عرصه در حوزههای مختلف است. وزیر ارشاد در چنین حالی قادر به هماهنگی با نظرات قاطبه فعالین این عرصه نیست، به چند دلیل که یکیاش این است که "نظر واحد وجود ندارد"
- نویسنده این مطلب هنرمند نیست، اما در جایگاه یک نظر بیرونی توجیه بعضی از اظهارنظرها را نمیفهمد: یعنی چی سانسور به دست هنرمندان انجام نشود؟ یعنی هنرمندان پیشنهاد میکنند غیر هنرمندان و غیر کارشناسان قیچی بردارند و محصولشان را ارزشیابی کنند؟ در چنین شرایطی با چه استدلالی نتیجهای بهتر از رویه دوران احمدینژاد را انتظار داریم؟
- و در پایان: فرض کنیمکه دولت در ادعا صادق است و دولت میخواهد در زمینه ارتقا آزادی با نظرات هنرمندان همراهی کند، و فرض کنیم دولت در این مسیر میخواهد برخلاف نظر و رای بعضی از نهادهای حساسِ قدرتمند عمل کند و طبیعتا تقابل کند. انگیزه دولت در چنین حالتی کسب رضایت جامعه هنر و نتیجتاً افکار عمومی است، حال اگر چنین چشماندازی نداشته باشد با چه انگیزهای چنین کند؟ در چنین حالتی، چنین تکثری در میان هنرمندان چقدر کار دولت را مشکل میسازد؟ آنهم در شرایطی که طرفداران راهکارهایی مختلف، پیشنهادات خود را با نظراتی زینت میبخشند که در آن در صورت عملی نشدن پیشنهادات شان، دولت "سانسورچی" است، یا دولت هنرمندان را میخواهد سانسورچی کند ...
۱- مخالفت با سپردن سانسور کتاب به خود ناشران در ایران - بیبیسی فارسی
۲- نامه جامعه هنرهای تجسمی به وزیر ارشاد - تابناک
۳- نامه نویسندگان به وزیر ارشاد: سانسور را بردارید، خودمان پاسخگو میشویم - بیبیسی فارسی
۴- قانون جایگزین سلیقه در ممیزی کتاب می شود - تابناک
۵- در حاشيهي جلسهي هنرمندان با رييسجمهور (حاشيهاي که خودش متن است) - وبلاگ
۶-`ناشران ایرانی کارمندان اداره سانسور نیستند - بیبیسی فارسی
۱۳۹۲ دی ۲۱, شنبه
از نعیمه اشراقی تا شاهین نجفی و نیکآهنگ کوثر
سه ماه قبل نعیمه اشراقی در صفحه فیسبوک شخصیاش اقدام به انتشار یک لطیفه نسبتا توهین آمیز با موضوع دفاع مقدس از زبان پدربزرگش، امام خمینی کرد، فارغ از صحت این نقل و پس از آغاز موج جبهه گیری جامعه مجازی بر علیه آن، نعیمه اشرقی اقدام به تکذیب اصل اجرا کرد و آن را حاصل عمل صفحه جعلی، و متعاقباً هک شدن صفحهاش دانست. در دو هفته پسین، خانم اشراقی در حالت تدافعی، بارها اقدام به نگارش نامه و توجیه آن قضیه کرد تا در انتها، بر فشارها و توصیه ها، صفحه خود را مسدود کرد.
حدود یک سال قبل، سر ماجرای انتشار مکالمه خصوصی مهدی هاشمی توسط نیکآهنگ که همزمان با بازداشت ایشان انجام شد، جامعه مجازی بلافاصله شاهد یک موج واکنشی در قبل این قضیه بود. طبق رویه سالهای اخیر صفحه فیسبوک میزبان حجم گستردهای از کامنتها و پیامها و نوشتههای ارسالی شد. واکنش نیکآهنگ در مقابل منتقدان، حتا منتقدان معتدل حذف بود، حذف پیام یا کامنت و مسدود کردن کاربر. و این دقیقا اتفاقی است که بسیار شدیدتر جناب آقای نجفی، این صدای اعتراض ارزشهای مدرن در مقابل منتقدان انجام داد، منتقدانی که در مواردی انتقادشان آنقدر نجیبانه بود که بیشتر میتوان نام آن را حمایت گله مندانه نامید، اتفاقی که در رسانههای اصولگرا نیز کمتر هم سطح آن مشاهده میشود.
نعیمه اشراقی یک مثال است؛ فردی از جامعه مذهبی نوگرا که سالهاست میزبان خیل گستردهای از اتهامها و سوظنها اند، متهمند به تمامیت خواهی و انتقاد ناشنوی، متهمند به برخورداری از رانت حکومتی در تقبل با مخالفت ها. در مقابل این مثال، کسانی مثل نیکآهنگ و نجفی مدعی اند که صدای اعتراض جامعه در مقابل این گروهها و باندها اند. مدعی اند که در مقابل این قشر مذهبی نوگرا، مدافعین صادق ارزشهای مدرن اند، سکولارهای دمکرات که میخواهند ارزشهای دنیای آزاد را به ایران دربند صادر کنند، اما عملا تنها چیزی که کردند این بود که هر کانال بیان انتقاد را بستند و هر منتقدی را حذف کردند و در عمل تنها یک صدا را تابیدند، صدای همسو، صدای تبلیغ، حمایت.
اشتراک در:
پستها (Atom)